معرفی کارل مارکس
پست معرفی کارل مارکس ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. کارل مارکس نظریهپرداز، جامعهشناس، تاریخدان، اقتصاددان اهل آلمان و شخصیتی انقلابی بود که در کنار فریدریش انگلس، کتاب «مانیفست کمونیست» را منتشر کرد؛ اثری که به مشهورترین جزوه در تاریخ جنبش سوسیالیستی و آغازگر کمونیسم تبدیل شد.
آثار مارکس و انگلس بنیانهای فکری مکتب مارکسیسم را تشکیل میدهند. کتاب «سرمایه» یکی دیگر از مهمترین آثار این چهرهی مهم تاریخ آلمان است که تأثیر چشمگیری بر جهان سیاست و اقتصاد گذاشت.
زندگینامه کارل مارکس
کارل مارکس (Karl Marx) با نام کامل کارل هاینریش مارکس، پنجمین روز از ماه مه سال 1818 میلادی در شهر تریر پروس (واقع در آلمان امروزی) بهدنیا آمد. پدرش وکیلی سرشناس و از فعالان اصلاحات در پروس بود. با وجود اینکه والدین کارل مارکس یهودی بودند، اما پدرش پیش از تولد او به دین مسیحیت گرویده بود؛ اقدامی که احتمالاً بهسبب دریافت امتیازاتی انجام شده بود که قانون در آن زمان به مسیحیان میداد و یهودیان را از حضور در طبقات بالای جامعه منع میکرد.
کارل مارکس تا دوازدهسالگی در خانه تحصیل کرد و از سال 1830 تا 1835 را در دبیرستان یسوعیان تریر گذراند. این مدرسه در آن زمان به دبیرستان فریدریش ویلهم شناخته میشد. مدیر مدرسه دوست پدر کارل مارکس بود و همچون پدر کارل، یک لیبرال بود که به اندیشههای ایمانوئل کانت احترام میگذاشت. این فرد اگرچه در میان مردم مورد احترام بود، اما برای مقامات یک مظنون بهشمار میآمد و بههمین سبب مدرسهاش، مدام تحت نظارت بود تا اینکه در سال 1832 مورد حمله قرار گرفت.
کارل مارکس در دوران دانشجویی
در اکتبر 1855 کارل مارکس وارد دانشگاه بُن شد. او بیش از آنکه اهل درس و مطالعه باشد، بهسبب روحیهی سرکشش در همان سال اول تحصیل، بهدلیل مستی و بر هم زدن آرامش بازداشت شد. برای همین با اصرار پدرش در دانشگاه برلین ثبت نام کرد که از لحاظ اجرای قوانین، سختگیرانهتر عمل میکرد. کارل مارکس در برلین، تحصیل در رشتهی حقوق و فلسفه را پی گرفت و با فلسفهی هگل آشنا شد.
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل تا زمان مرگش در سال 1831 میلادی، استاد دانشگاه برلین بود. مارکس در ابتدا علاقهای به فلسفهی هگل نداشت، اما خیلی زود به گروه هگلیان جوان پیوست. هگلیان جوان یا هگلیان چپ، گروه رادیکالی متشکل از دانشجویانی چون برونو بائر، آرنولد روگه و لودویگ فوئرباخ بودند که از نهادهای سیاسی و مذهبی آن روزگار انتقاد میکردند. در مقابل، هگلیان راست یا پیر قرار داشتند که برخلاف هگلیان چپ، خداباور و مسیحی بودند و دولت وقت پروس را که مستبد و سرکوبگر بود، عالیترین دولت در طول تاریخ میدانستند.
در سال 1836، زمانی که مارکس فعالیتهای سیاسی خود را پرشورتر پی گرفت، در زندگی شخصی نیز طی اقدامی متهورانه با دختر موردعلاقهاش جنی فون وستفالن، زنی از طبقهی بالای جامعه که چهار سال از او بزرگتر بود، بهشکل مخفیانه نامزد کرد و خشم پدرش را برانگیخت. کارل مارکس در سال 1841 موفق شد مدرک دکترای خود را از دانشگاه ینا دریافت کند، اما فعالیتهای سیاسیاش مانع دسترسی او به کرسی تدریس شد.
به این ترتیب قدم در عرصهی روزنامهنگاری گذاشت و در سال 1842، سردبیر یک روزنامهی لیبرال در کلن، به اسم «اخبار راینلاند» شد. تا اینکه در آوریل 1843، روزنامه به دستور دولت توقیف شد. مارکس در ژوئن همان سال با نامزدش ازدواج کرد و آن دو، در ماه اکتبر با یکدیگر به پاریس کوچ کردند.
در سال 1843 که پاریس قلب سیاسی اروپا محسوب میشد، کارل مارکس در کنار آرنولد روگه، مجلهی سیاسی «سالنامهی آلمانی – فرانسوی» را تأسیس کرد که البته تنها یک شماره از آن منتشر شد. چراکه به دلیل اختلافات فلسفی میان او و روگه، این نشریه خیلی زود منحل شد.
در ماه اوت سال 1844، کارل هاینریش مارکس با یکی از همکارانش به نام فریدریش انگلس، که به دوست و همکار مادامالعمرش بدل شد، تهیهی یک مجلهی جدید را آغاز کرد. نتیجهی اولین همکاری این دو در سال 1845 و در قالب کتابی تحت عنوان «خانواده مقدس (The Holy Family)» به انتشار رسید. در اواخر همان سال، در حالی که کارل مارکس به روزنامهنگاری برای یک نشریهی رادیکال مشغول بود، از فرانسه اخراج شد و به بلژیک مهاجرت کرد.
آشنایی کارل مارکس با سوسیالیسم
کارل مارکس در بروکسل، از طریق موشه هس با سوسیالیسم آشنا شد و به این ترتیب از گروه هگلیان جوان کناره گرفت. در همان دوران در کنار دوست و همکار وفادار خود فریدریش انگلس، کتاب «ایدئولوژی آلمانی» را به نگارش درآورد و در آن به بسط و تشریح نظریهاش در باب ماتریالیسم تاریخی پرداخت و به موازات آن نیز، «تزهایی دربارهی فوئرباخ (Theses on Feuerbach)» را به نگارش درآورد؛ آثاری که در زمان حیاتش هیچ ناشری حاضر به چاپ آنها نشد.
با ورود به سال 1846، کارل مارکس کمیتهی مکاتبات کمونیستی را بهراه انداخت تا میان سوسیالیتهای سراسر اروپا ارتباط برقرار کند. سوسیالیستهای انگلیس با الهام از این ایده، اتحادیهی بینالمللی کمونیستی را شکل دادند. در سال 1847 علاوهبر نگارش کتاب «فقر فلسفه»، در جلسهی کمیتهی مرکزی این اتحادیه در لندن، از مارکس و انگلس درخواست شد تا «مانیفست کمونیست» را تألیف و تدوین کنند.
این اثر در سال 1849 به انتشار رسید و مدتی پس از آن، کارل مارکس از بلژیک اخراج شد. او با پیشبینی وقوع یک انقلاب سوسیالیستی به سمت فرانسه حرکت کرد، اما از آنجا نیز تبعید شد. از این رو به لندن رفت و با وجود اینکه موفق به دریافت حق شهروندی بریتانیا نشد، تا زمان مرگش همانجا ماند.
فعالیتهای ضدسرمایهداری کارل مارکس در لندن
کارل مارکس در لندن، قلب یک کشور کاپیتالیستی، برای تأسیس انجمن آموزشی کارگران آلمان و همینطور یک دفتر مرکزی تازه برای اتحادیهی کمونیستها، به فعالیت پرداخت. او در سال 1850 کتاب «نبردهای طبقاتی در فرانسه» را نوشت و روزنامهنگاری و مقالهنویسی در نشریات مختلف را ادامه داد.
طی سالهای 1852تا 1862 میلادی، در روزنامهی «نیویورک دیلی تریبون» مشغول به کار بود، اما هیچگاه رفاه مالی نداشت و تا حد زیادی دوستش انگلس، او را حمایت میکرد. مارکس در همین دوران، کتابهای «هجدهم برومر لوئی بناپارت (The Eighteenth Brumaire of Louis Bonaparte)» و «نظریههای ارزش اضافی (Theories of Surplus Value)» را به نگارش درآورد.
این اندیشمند بزرگ آلمانیتبار، با تمرکز بر ساختار و اصول حاکم بر نظام سرمایهداری و سیستم اقتصادی منحصر به آن، در سال 1867 جلد اول کتاب «سرمایه» را منتشر کرد؛ اثری که همچنان از بهترین کتابهای کارل مارکس بهشمار میآید. دو جلد دیگر از این کتاب برجسته را فریدریش انگلس، پس از مرگ وی جمعآوری و منتشر کرد. کارل مارکس پس از گذراندن عمری پربار و تأثیرگذار بر بخش زیادی از تاریخ معاصر جهان، سرانجام در روز چهاردهم مارس سال 1883، بر اثر ابتلا به بیماری ذاتالریه، در شهر لندن درگذشت.
بهترین کتابهای کارل مارکس
کتاب فقر فلسفه (The Poverty of Philosophy): کارل مارکس این اثر را با هدف نقد کتاب «فلسفهی فقر» اثر پیر ژوزف پرودون، آنارشیست مشهور فرانسوی به نگارش درآورد. این اثر که دو فصل تحت عناوین «یک کشف علمی» و «متافیزیک اقتصاد سیاسی» را دربردارد، از پیشزمینههای نگارش کتاب مهم سرمایه محسوب میشود.
کتاب سرمایه (Das Kapital): به گفتهی فریدریش انگلس کتاب سرمایه، «انجیل طبقهی کارگر» محسوب میشود. این اثر جریانساز در عرصهی تاریخ، به تحلیل عناصر سازنده و قوامبخش نظام سرمایهداری و شیوهی بسط و پیشروی آن در تاریخ میپردازد. مارکس در کتاب سرمایه یا همان «کاپیتال»، از تضادهای درونی سرمایهداری میگوید و سرنوشت محتوم آن را با بیان و دقتی علمی تشریح میکند.
کتاب مانیفست کمونیست (The Communist Manifesto): این اثر یکی از مهمترین کتابهای کارل مارکس محسوب میشود که وی آن را با همکاری فریدریش انگلس به نگارش درآورده است. این دو نویسنده و نظریهپرداز در اثر حاضر، تاریخ جامعهی بشری را تاریخ مبارزات طبقاتی میدانند و با پیگیری همین نگاه، از اصول مکتب کمونیسم میگویند و به شرح ایدههایشان در باب جایگزینی نهایی نظام سرمایهداری با سوسیالیسم و کمونیسم میپردازند.
کتاب ایدئولوژی آلمانی (German Ideology): این کتاب ثمرهی همکاری دیگری میان کارل مارکس و فریدریش انگلس است که که شامل دو جلد میشود. در جلد اول، نظریات فیلسوفانی همچون هگل، فوئرباخ و… به نقد کشیده شده و در جلد دوم، علاوه بر ارائهی شرح ماتریالیسم تاریخی، به نقد سوسیالیسم آلمانی پرداخته شده است.
کتاب نبردهای طبقاتی در فرانسه (The Class Struggles in France): این اثر دربردارندهی مجموعه مقالاتی از کارل مارکس است که طی سالهای 1848 تا 1850 برای یکی از نشریات آن دوره به نگارش درآمده است. او در این مقالات مسائل طبقاتی و همینطور روابط اقتصادیای را که در فرانسه موجب تحولات اجتماعی و سیاسی شدند، مورد تحلیل قرار میدهد.
سبک نگارش و دیدگاههای کارل مارکس
کارل مارکس یکی از تأثیرگذارترین نظریهپردازان در دنیای مدرن بود که همچنان مثبت یا منفی بودن عواقب باور و عمل به ایدهها و تئوریهایش، محل بحث موافقان و مخالفان اوست. بهطوری که بسیاری، کتاب «مانیفست کمونیست» را در کنار کتاب «خاستگاه گونهها» اثر چارلز داروین، از اثرگذارترین کتب قرن نوزدهم میدانند. کارل مارکس همچون هگل به پیشرفت و تکامل تاریخ اعتقاد داشت؛ درواقع او با ترکیب دیالکتیک هگل با ماتریالیسم فوئرباخ، فلسفهی خودش را بنیان گذاشت و «ماتریالیسم تاریخی» را شکل داد.
مارکس که تا دورهای از زندگی خود، بیشتر اهل مطالعهی فلسفه بود، پس از مدتی تفکر در حوزهی فلسفهی سیاسی و اقتصاد سیاسی را در کنار همراه همیشگی خود، یعنی فریدریش انگلس آغاز کرد.
کارل مارکس معتقد بود که تضاد میان طبقهی کارگر و طبقهی بورژوازی، نظام سرمایهداری را به بنبست خواهد کشاند و سوسیالیسم، بهعنوان نتیجهی این تضاد متولد خواهد شد. مارکس با مالکیت خصوصی مخالف بود و عقیده داشت تنها زمانی که وسایل و ابزار تولید، تحت مالکیت عموم جامعه باشد، عدالت اقتصادی و اجتماعی برقرار میشود.
به گفتهی او، انسان در دوران کمون اولیه (دوران انسان شکارگر)، فاقد مالکیت خصوصی بر این امور بود و مالکیت خصوصی، دستاورد دوران بردهداری، فئودالیسم و سرمایهداری است. از نظر او سوسیالیسم سبب از میان رفتن مالکیت خصوصی و به این ترتیب استثمار کارگران میشود و پس از سوسیالیسم، کمونیسم در آخرین مرحله از تاریخ بشری نمود پیدا خواهد کرد که در آن، انسان سرزندهتر از کمون اولیه خواهد بود.
کارل مارکس از نگاه دیگران
در سراسر جهان و در طول تاریخ، دیدگاههای متناقضی دربارهی کارل مارکس وجود داشته است. بسیاری از رهبران تأثیرگذار جهان مانند ولادیمیر لنین، مائو تسه تونگ، سالوادور آلنده، فیدل کاسترو، نلسون ماندلا، جواهر لعل نهرو و… با دیدهای ستایشگرانه به این شخصیت مینگریستند.
ژان کلود یونکر، سیاستمدار لوکزامبورگی و رئیس کمیسیون اروپا، معتقد بود کارل مارکس به سبب مسائلی سرزنش میشود که مسئولیتی بابت آنها بر دوشش نیست. چراکه بسیاری از رخدادهای تاریخ معاصر جهان، تنها بهواسطهی برداشتهای اشتباه از آثار مارکس صورت پذیرفتهاند.
بسیاری از منتقدان مارکس، مکتب مارکسیسم را شکل دیگری از کاپیتالیسم میدانند. اسوالد اشپلنگر، مورخ و فیلسوف آلمانی اعتقاد داشت که: «مارکسیسم، بهنوعی سرمایهداریِ طبقهی کارگر است و نه سوسیالیسم واقعی».
اقتباس سینمایی از زندگی کارل مارکس
در سال 2017 یک فیلم درام انگلیسی به نام کارل مارکس جوان (The Young Karl Marx)، به کارگردانی رائول پک (Raoul Peck) ساخته شد که در آن، علاوهبر مرور زندگی مارکس قبل از مهاجرت به بریتانیا، به مباحثات درونی حزب کمونیسم نیز پرداخته میشود.
حقایقی جالب دربارهی کارل مارکس
کارل مارکس در هیچ دورهای از زندگی خود، از رفاه مالی برخوردار نبود و از زمان مهاجرتش به انگلستان تا روز مرگش، در فقر شدید و تنگنای مالی بهسر میبرد. بهطوری که انگلس در نامهای، حرف مادر مارکس را به یادش آورد که گفته بود: «ای کاش کارل کمی به انباشت سرمایه فکر میکرد، بهجای اینکه فقط دربارهاش بنویسد!»
کارل مارکس در علم ریاضی بسیار توانمند بود و از این دانش، نهتنها برای پیشبرد نظریاتش، بلکه به گفتهی خودش برای دستیابی به آرامش فکری بهره میبرد. از او دهها دفترچه پر از محاسبات ریاضیات بهجا مانده است که پس از انتشار به دستنوشتههای ریاضی مارکس معروف شدند.
در دورانی که کارل مارکس اولین حزب سیاسی مارکسیست را در بریتانیا سازماندهی میکرد، از سوی یکی از اعضای این حزب به دوئل دعوت شد. با وجود اینکه وی در جوانی اهل دوئل بود، اما اینبار این درخواست را نپذیرفت. گفته میشود آن شخص که نامش آگوست ویلیچ بود، برای ترور مارکس نیز برنامه داشت.
کارل مارکس به زبانهای مختلفی مسلط بود و همواره به دانشاندوزی توجه ویژهای داشت. او که بر حوزههای مختلف اندیشه و دانش تسلط داشت، به حوزهی ادبیات نیز بهواقع علاقهمند بود. این علاقهمندی را میتوان از ارجاعاتی که در کتابهای خود به آثار برجستهی ادبیات جهان میدهد، دریافت؛ همچون ارجاعاتش در کاپیتال، به آثار ویلیام شکسپیر.
جملات برگزیدهی کارل مارکس
ایدئولوژی تاریخ ندارد. (از کتاب ایدئولوژی آلمانی)
مذهب، آهِ شکسته در گلوی محرومان رنجدیده و ریشخند دنیای سنگدلی است که زائیدهی روح بیجان شرایط اجتماعی میباشد. دین افیون ملتهاست. (از مقدمهی نقد فلسفهی حق هگل)
کارل مارکس در میان ایرانیان
در طی سالیان متمادی احزاب مختلفی در ایران به تأثیر از نظریات کارل مارکس شکل گرفتهاند که از میان آنها میتوان به حزب کمونیست ایران، حزب تودهی ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان انقلابی حزب تودهی ایران اشاره کرد.
بیژن جزنی (نظریهپرداز سازمان چریکهای فدایی خلق)، حمید اشرف (از رهبران چریکهای فدایی خلق)، خلیل ملکی (از رهبران حزب توده)، نورالدین کیانوری (دبیر اول کمیتهی مرکزی حزب توده)، رضا رادمنش (از رهبران جنبش کمونیستی در ایران)، از افراد نامآشنای چپگرا در ایران هستند.
همچنین نویسندگان و روشنفکران ایرانی بسیاری به نظریات کارل مارکس گرایش داشتند و حتی بهطور مستقیم در آثار خود این تمایل را ابراز میکردند. بهعنوان مثال احسان طبری، بزرگ علوی، رسول پرویزی، جلال آل احمد، محمد قاضی، ابراهیم گلستان و عبدالحسین نوشین، ازجمله نویسندگان و شاعرانی بودند که در دورهای از زندگی خود به حزب توده پیوستند.
علاوه بر اینها، خدیجه کشاورز (اولین زن وکیل ایرانی)، هما هوشمند راد (سردبیر مجلهی «بیداری ما»)، مریم فیروز و اختر کامبخش از جمله زنانی بودند که در بخش زنان حزب توده، تحت عنوان تشکیلات دموکراتیک زنان ایران فعالیت داشتند.