توضیحات
کتاب تیمارستان متروکه دن پابلوکی قسمت 13 فایل صوتی توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، اگر به داستانهای ژانر وحشت و مهیج علاقه دارید یا شیفتهی آثار نویسندگانی چون استیون کینگ هستید ، کتاب تیمارستان متروک اثر دن پابلوکی را بخوانید .
این نویسندهی آمریکایی تمام تصورات شما از تیمارستان را واژگون و دگرگون میکند . اگر به دنبال کتابی هستید که با تکتک پاراگرافهایش درونتان را منقلب کند و حتی نتوانید لحظهای از آن چشم بردارید ، این داستان را از دست ندهید . با خواندن این کتاب نوجوان ، محدودههای متفاوتی از ژانر وحشت را تجربه میکنید .
برشی از کتاب تیمارستان متروکه
پیکر کمی تاب خورد و نیل فوری متوجه اشتباهش شد . لباس او سفید نبود ، اما به خاطر درخشندگی نور چراغقوه سفید به نظر میرسید .
بری همان تیشرت آبی و شلوارکی را به تن داشت که وقت ترک خانهی خالهها پوشیده بود. نیل هم از روی لباسها او را شناخت .
ولی باز هم آنجا چیز عجیبی وجود داشت . یعنی بری صدای نیل را نشنیده بود ؟ نیل آهسته و آرام گفت : « بری … » بری حرکتی نکرد . این بار بلندتر گفت : « بری . » باز هم هیچ . عجیب بود . خیلی شبیه به مادرش شده بود . حالا نگرانی شبحِ درون خودش به کنار ، باید نگران بری هم میبود ؟
نیل از در تو رفت . آنجا هم اندازهی بقیهی اتاقها بود ، اما کوچکتر به نظر میرسید . تنگ و خفه بود . انگار دیوارها داشتند به او نزدیک میشدند .
دست روی شانهی بری گذاشت، اما او برنگشت .
در عوض فقط گفت : « این اتاق یهجوریه … » صدایش گنگ بود ، انگار تازه از خوابی عمیق بیدار شده باشد .
« بیا بریم . » چراغقوهی نیل روشنخاموش شد . از ترس رعشهای به جانش افتاد . سایهها برای لحظهای از دیوار بیرون زدند و دوباره سر جایشان برگشتند . بری بالاخره چرخید سمت او و نگاهش کرد .
اما چشمهایش خیره بودند ، انگار چیزی درون نیل جستوجو میکرد . چند ثانیه گذشت تا بالاخره پلک زده و نیل را به جا آورد . نیل دوباره تلاش کرد : « بیا . باید وسلی و اریک رو پیدا کنیم . »
« کی رو ؟ »
نیل چراغقوه را سفتتر چسبید و دید که دستش دارد میلرزد . شمردهشمرده و با دقت جواب داد : « ما با دوست من وسلی بپتیست و برادرش اریک اومدیم اینجا . یادت اومد ؟ »
📙💌 فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب بیشعوری خاویر کرمنت قسمت 25 فایل صوتی
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.