توضیحات
کتاب دوزخ دن براون ترجمه منیژه جلالی PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، دوزخ قرار است خواننده را در میان هیجان انگیزترین ماجرای رابرت لنگدان به فکر و تصمیم گیری وادارد.
زیرا دانته می گوید: «ظلمانی ترین مکانها در دوزخ از آن کسانی است که در زمانه بی اخلاقی بی طرف می مانند.» خواننده پس از این کتاب، قرار نیست بی طرف بماند.
دن براون نویسندهى مشهور و پرطرفدار امروز جهان است که پیش از این كتاب رمز داوینچى یكى از پرفروشترین كتابهاى همهى ادوار، و همچنین كتابهای دیگری چون:
- نشان گمشده
- فرشتگان و شیاطین
- و… را به رشته تحریر درآورده است.
- اگر کتابهای قبلی دن براون خواننده را بهت زده می کرد کتاب دوزخ قرار است معنای تازه ای به بهت و حیرت زدگی بدهد!
برشی از کتاب دن براون دوزخ دن براون
لنگدان لباس خونآلود بیمارستانش را درآورد و حولهای دور کمرش بست. بعد از پاشیدن کمی آب به صورتش، بااحتیاط دستی به بخیههای پس سرش کشید.
پوستش ملتهب بود، اما وقتی موهای گوریدهاش را روی نقطهی زخم کشید درد جراحتش کمابیش از بین رفته بود. قرصهای کافئین اثر کرده بود و بالاخره داشت حس میکرد که سردرگمیاش آرامآرام کنار میرود.
مغزت رو به کار بنداز، رابرت. سعی کن یادت بیاد. دستشویی بیپنجره ناگهان حس تنگنا هراسیاش را زنده کرد و لنگدان به راهرو رفت؛ بعد ناخودآگاه به سمت پرتو نور طبیعی رفت که از میان در نیمهباز راهروی بیرونی میتابید.
اتاق یکجور قرائتخانهی موقتی بود با میزتحریری ارزان و یک صندلی تنوبی فرسوده و زهوار دررفته و کتابهایی پخشوپلا روی زمین و خوشبختانه… پنجره. لنگدان به سمت نور روز رفت. در دوردست، خورشید در حال طلوع توسکانی بر بلندترین منارهای شهر تازه بیدار شده بوسه میزد .
کامپانیله، بادیا، بارگلو. لنگدان پیشانیاش را به شیشهی سرد فشار داد. هوای بهاری خشک و سرد بود و طیف تابان آفتاب را که حالا روی دامنهی تپهها دامن میکشید تشدید میکرد.
در قدیم به چنین نوری میگفتند نور نقاشان. در قلب خط افق، گنبد کوه آسایی از ميان کاشیهای سرخ بالا آمد که تیزهاش با یک گوی مسین مُطلا آذین شده بود و مانند آتشی زیبا میدرخشید.
ایل دوئومو. کلیسای جامع. برونلسکی با مهندسی این گنبد بازیلیکای عظیم تاریخ معماری را دگرگون کرده بود و حالا، پانصد سال پس از آن، این ساختمان 114 متری هنوز پابرجا بود؛
هیولایی استوار و تزلزلناپذیر در پیتزا دل دوئومو. چرا من توی فلورانسم؟ نزد لنگدان که عمری عاشق سینهچاک هن ایتالیا بود، فلورانس یکی از محبوبترین مقاصد سفرش به اروپا بود.
اینجا همان شهری بود که میکل آنژ کودک در خیابانهایش بازی کرده بود و در آتلیههايش رنسانس ایتالیا پا گرفته بود. اینجا فلورانس بود که نگارخانههایش میلیونها مسافر را اغوا میکرد که بيایند و تولد ونوس بوتیچللی یا تبشیر مریم عذرای لئوناردو یا چشموچراغ شهر- یعنی ایل داویده – را ستایش کنند.
اولین بار که در نوجوانی پیکرهی داود میکلآنژ را دیده بود مسحورش شده بود… وارد آکادمیا دله بلله آرتی شده بود… آهسته میان جمع غمزدهی پریجونی یا چهار زندانی، اثر ناتمام میکلآنژ، قدم ز ده بود… بعد حس کرده بود نگاهش به بالا کشیده میشود بیاختیار… تا آن شاهکار پنج متری. صرف عظمت تمثال داود و ساختار عضلانی دقیقش چیزی بود که بیشتر بازدیدکنندههای نوبت اولی را حیرت.
زده میکرد؛ اما ازنظر لنگدان نبوغ میکل آنژ در تمهید فیگور داود بود که زبانش را بند آورده بود…
📙💌 فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب اولیور تویست چارلز دیکنز ترجمه یوسف قریب PDF
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.