توضیحات
کتاب دسته ی دلقک ها لویی فردینان سلین مهدی سحابی PDF ، توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، کتاب دسته دلقک ها نوشتهٔ لویی فردینان سلین و ترجمهٔ مهدی سحابی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
«دلقکبازی» یعنی مجموعه گستردهای از خصوصیتها، اطوارها، رفتارها، کارها و فعالیتهای فردی و اجتماعی که شخصیتهای کتاب حاضر خواسته یا نخواسته، آگاهانه یا ناخودآگاه مشغول یا گرفتار آنها هستند. «دلقک»هایی در گیرودار بازیهای فاجعهآمیزی که ظاهرشان از نمایش عروسکی نشان دارد اما در باطن بازیگران تراژدی عظیمیاند که سلین در خَلق و شرح آنها استادی بیهمتاست.
معرفی کتاب دسته ی دلقک ها لویی فردینان سلین – مهدی سحابی :
دسته دلقکها در کنار سفر به انتهای شب و مرگ قسطی که آن دو نیز به فارسی ترجمه شدهاند، از مهمترین آثار سلین، نویسندهٔ عصیانی و سنتستیز فرانسهٔ پس از جنگ اول است. ماجرا در زمان جنگ اول میگذرد، در محلات پایینشهری لندن، شهری دچار ویرانیهای جنگ و پناهگاهی برای عناصر وازدهای که میکوشند از گذشتهٔ خود بگریزند.
سلین با تفالههای جامعه، آدمکشها، واسطهها، قاچاقچیها، بدکارهها، معتادان، ولگردان و جنایتکاران محشور میشود. گویی آنان را درک میکند و تیزبینانه و بدبینانه، با حالی از انزجار و نفرت، به جامعهای در حال تباهی و تجزیه مینگرد.
«دلقکبازی»های قهرمانان این کتاب، درگیری دائمیشان با «گزمه» و «عسس»، آنارشیسم حاکم بر روحیه و رفتارشان، در ظاهر جلوهٔ یک نمایش عروسکی را دارد اما در باطن تراژدی عظیمی است که سلین استادانه با این بازیگران خلق کرده است.
نکوداشت های کتاب دسته ی دلقک ها لویی فردینان سلین – مهدی سحابی :
- Kerouac, no Charles Bukowski.
می توان گفت که بدون سلین، افرادی چون هنری میلر، جک کرواک و چارلز بوکفسکی، فرصت بروز استعداد پیدا نمی کردند. - Frank, uncompromising, yet funny.
صادقانه، مصالحه ناپذیر و در عین حال، بامزه. - Bloomsbury
صدایی که دارنده ی سیاه ترین طنز در کل ادبیات فرانسه است.
معرفی لویی فردینان سلین :
لویی فردینان سلین (Louis – Ferdinand Celine)، با نام اصلی دتوش، در بیستوهفتم مهی سال 1894 در پاریس چشم به جهان گشود. والدین سلین برای او شغلی در حوزهی تجارت و کسبوکار در نظر داشتند. آنها او را برای یادگیری زبان به خارج از کشور فرستادند. لویی فردینان سلین ابتدا در مدرسهای در نیدرزاکسن و سپس در یک مدرسهی شبانهروزی انگلیسی تحصیل کرد و به کار در شرکتهای تجاری نیز مشغول شد.
لویی فردینان سلین در سال 1912 و در 18سالگی، در سوارهنظام ثبتنام کرد و عازم جنگ جهانی اول شد. او در طول جنگ بهشدت مجروح شد و بازویش آسیب دید. جراحات ناشی از حضور در جبههی جنگ باعث شد وِزوِز و زنگی دائمی در سرش باشد و به سردردهایی دچار شود که تا پایان عمرش، همراهش باشند.
لویی فردینان سلین در کتاب «شمال» که خودزندگینامهی او از حضورش در جنگ است، دربارهی صداهایی که میشنید نوشته است. بهعلت شرکت لویی فردینان سلین در جنگ، به وی نشان نظامی مدالین و هفتادوپنج درصد مستمری ازکارافتادگی اعطا شد.
لویی فردینان سلین پس از آن در ادارهی گذرنامهی فرانسه مشغول به کار شد. او با سوزان نبوت، یک زن فرانسوی، ازدواج کرد. آنها یک سال بعد از همدیگر جدا شدند و سلین پس از آن با ادیت فولت که پدرش مدیر یک دانشکدهی پزشکی بود، ازدواج کرد.
لویی فردینان سلین به تحصیل در رشتهی پزشکی پرداخت و در سال 1924 مدرک خود را از دانشگاه پاریس دریافت کرد. در سال 1925، سلین مطب، همسر و دخترش را ترک کرد و بهعنوان پزشک، طی مدت سه سال به کشورهای سوئیس، کامرون، آمریکا، کوبا و کانادا سفر کرد.
سیر ادبی لویی فردینان سلین :
لویی فردینان سلین در بازگشت و در سال 1928، مطبی خصوصی را در حومهی پاریس افتتاح کرد و در سال 1931 در کلینیک شهرداری در پاریس استخدام شد. در حین کار در این کلینیک بود که اولین بالههای خود را نوشت. لویی فردینان سلین اولین رمان خود به نام «سفر به انتهای شب» را به اتمام رساند و نام مستعار «سلین» را برای خودش انتخاب کرد. سلین نام مسیحی مادربزرگ مادری او بود.
رمان سفر به انتهای شب که جایزهی ادبی رنودو را دریافت کرد، هم از طرف جناح راست افراطی و هم از سوی لئون تروتسکی، رهبر تبعیدی کمونیست، تمجید شد. فردینان باردامو، قهرمان آنارشیستِ این داستان، اشتراکات بسیاری با سلین دارد، هرچند وقایع برای داستان بازآرایی و اصلاح شدهاند.
این داستان که به زبان عامیانه و به اول شخص روایت شده، زندگی نویسنده را از سال 1913 تا 1932 شرح میدهد. دومین رمان سلین، «مرگ قسطی»، که در سال 1936 منتشر شد نیز نظر مثبت منتقدان را به خود جلب میکند. لویی فردینان سلین در این خودزندگینامه به دوران کودکی، خشونت پدر و بیماری مادرش اشاره میکند.
لویی فردینان سلین پس از آن به کمونیسم روی آورد و از اتحادیهی جماهیر شوروی دیدار کرد و بیهوده امیدوار بود برخی از بالههای خود را در تئاترهای لنینگراد اجرا کند. پس از ناامیدی در رسیدن به هدف خود، لویی فردینان سلین در نوشتاری، جداییاش از سیستم کمونیستی را اعلام کرد.
سپس کوشید بر رمان سوم خود کار کند، اما آن را متوقف کرد، چرا که تلاش برای وارد نشدن کشورش به جنگی دیگر را ضروریتر میدانست. او جزواتی ضدیهودی و صلحطلبانه منتشر میکرد. اگرچه دیدگاههای سلین با برخی تبلیغات نازیها مشترک بود، او ادعا داشت که آدولف هیتلر یهودی است.
لویی فردینان سلینِ 41ساله در سال 1936 با آلمانزور، رقصندهی 23ساله، ازدواج کرد. سفر به انتهای شب اما به رقصندهی دیگری به نام الیزابت کریگ اختصاص دارد. آلمانزور همسر سوم سلین میشود و در سالهای سختِ پس از جنگ جهانی دوم تا زمان درگذشت او، کنارش میماند.
طی جنگ جهانی دوم، لویی فردینان سلین بهعنوان پزشک داوطلب در کشتی نیروی دریایی فرانسه به طبابت مشغول شد. این کشتی توسط یک زیردریایی نازی غرق شد. پس از سقوط فرانسه، سلین در کلینیکهای شهرداری و داروخانه کار کرد. در 1943، او کتاب «دستهی دلقکها» را منتشر کرد که دنیای مخفی لندن را روایت کرده و فروپاشی جهان را از نگاه راوی به تصویر میکشد.
برای جلوگیری از زندانی شدن یا مرگ در زمان آزادی فرانسه توسط متفقین، لویی فردینان سلین به همراه همسرش به برلین گریخت. او بارها با مقامات آلمانی ملاقات کرده و روابط نزدیکی با آنان داشت. در بیبیسی، بهعنوان یک خائن معرفی شد.
سلین در مدت اقامتش در آلمان برای مدت کوتاهی دستگیر شد. سپس راهی دانمارک شد اما در آنجا، یک سال را در زندان گذراند. سلین سرانجام به دلیل بیماری آزاد شد و چندین سال را در کورسور در دریای بالتیک در تبعید گذراند. در 1951 از اتهامات تبرئه شد و اجازه یافت به فرانسه بازگردد. لویی فردینان سلین یک دههی باقیماندهی زندگی خود را در حومهی پاریس گذراند.
داستانهای بعدی لویی فردینان سلین با استقبال بدی مواجه شدند. تقریباً بلافاصله پس از اتمام رمان «ریگودون» او سکته کرد. یکم ژوئیهی 1961 بود که لویی فردینان سلین بر اثر پارگی آنوریسم درگذشت و در گورستان کوچکی به خاک سپرده شد.
بهترین کتابهای لویی فردینان سلین :
- کتاب سفر به انتهای شب (Journey to the End of the Night): سفر به انتهای شب شاهکاری بیبدیل از لویی فردینان سلین است. در این محاوره و مباحثهی فراواقعی، طنز سیاه و تلخ و گزندهای را دربارهی حماقت و ریاکاری جامعه میتوان مشاهده کرد. سفر به انتهای شب سمفونی ادبی ظلم و ستم است که حول محور فردینان باردامو، خردهبورژوایی نوپا، میگردد و زندگینامه و شرح وقایع حیات اوست. او برای آنکه از اجبار حضور در جنگ رها شود، خود را درگیر اتفاقات عجیبی میکند که در نهایت او را به وطنش بازمیگرداند. به گمان بسیاری، این اثر نیمهخودزندگینامهی سلین است. سفر به انتهای شب برندهی جایزهی ترجمهی ادبی EKEMEL و جایزهی تئوفراست-رنودو شده است.
- کتاب مرگ قسطی (Death on Credit): مرگ قسطی را به همراه سفر به انتهای شب از شاهکارهای لویی فردینان سلین میدانند. این دو کتاب که در اواسط دههی 1930 منتشر شدند، برای ادبیات فرانسه و جهان، تازگی و نوآوری فراوانی را به ارمغان آوردند. اگرچه هر دو این آثار و نیز آثاری از ایندست که متعاقباً منتشر شدند، در زمرهی کتابهای داستانی قرار میگیرند، در حقیقت و بهدرستی لقب «اعترافات خلاقانه» به آنان داده شده است. سلین در این کتاب به گذران دوران کودکی در محلههای فقیرنشین پاریس، خدمت در جنگ جهانی اول و حضور در جنگلهای آفریقا اشاراتی دارد.
- کتاب دستهی دلقکها (Guignol’s Band): قهرمان خودزندگینامهی دیگری به قلم لویی فردینان سلین گویی در کابوس اموات و شهر مردگان لندن در سالهای جنگ زندگی میکند. او در آن آشفتهبازاری که مملو از دلالها، جادوگران، خشونتطلبان و… است، شکست و پوسیدگی اجتماعی و بیولوژیکی جامعه را از پیش میبیند. مضمون اصلی این داستان نه مرگ بلکه زندگی است و سلین با نگاهی توهمآمیز آنقدر مرز بین خیال و واقعیت را درهم میشکند که رؤیا نیز به اندازهی واقعیت برای خواننده متعارف به نظر میرسد.
- کتاب قصر به قصر (Castle to Castle): قصر به قصر را ادامهی روند خودزندگینامهنویسی لویی فردینان سلین و بخش پایانیِ آن میدانند؛ مسیری که از کتاب سفر به انتهای شب روایت جوانی سلین آغاز شده، در مرگ قسطی به دوران کودکی و نوجوانی سلین اشاره دارد، در کتاب دستهی دلقکها از تجربیات تلخ او میگوید، و در نهایت، با قصر به قصر و با حکایت دوران کهولت و کهنسالی نویسنده به پایان میرسد. لویی فردینان سلین در این کتاب تصویری تلخ و غیرقابل تحمل را از جامعه و شرایط انسانی آن ترسیم میکند.
- کتاب شمال (North): کتاب شمال آخرین اثر منتشرشده از لویی فردینان سلین است که قصد بر ادامهی آن را داشت، اما هرگز فرصتش را پیدا نکرد. سلین در شمال، به جنگ جهانی دوم و حوادث و پیامدهای دهشتناک پس از آن میپردازد. راوی داستان همانند سلین، از فرانسه به آلمان گریخته، اما این گریز ناگزیر از دشواریهای زندگی او کم نکرده است. شمال مانیفست سلین دربارهی جنگ است و او به گزندهترین و تلخترین زبانی که میتوانسته از رنجها و مصائب زندگی حین و پس از جنگ سخن گفته است.
سبک نگارش و دیدگاههای لویی فردینان سلین :
زندگی لویی فردینان سلین همیشه پر از درد و کابوس نبود، اما او خود ترجیح میداد بر آن قسمتی از زندگیاش تمرکز کند که میتوانست کنایهای بر سیاهی، فساد و تباهی دنیا باشد. سلین که ذات و ماهیت جهان را بر تیرگی میدانست، دنیا را از آنچه میدید حتی سیاهتر به تصویر میکشید. برای رسیدن به این مقصود، زبان فاخر و پر از تکلف و زرقوبرق نوشتار فرانسه ابزار مناسبی نبود.
لویی فردینان سلین از جمله اولین نفراتی است که از نوشتن به زبان ادبی و نوشتاری سر باز میزند و با لحنی محاورهگونه با مخاطبانش گفتوگو میکند. او از کلمات آرگو و زبانِ خشنِ رایج در کوچهوبازار استفاده میکند تا مقصودش را شفافتر و سریعتر به خواننده انتقال دهد.
حتی گاه واژههای جدیدی میسازد که جان کلام را راحتتر به مخاطب عرضه کند، چرا که از نگاه او، زبان نوشتار و قوانین آن موانعی بازدارنده و واسطی بین نویسنده و خوانندهاند. پس او این مانع و واسط را از سر راه برمیدارد تا با سهولت و سرعت بیشتری با مخاطب خود سخن بگوید. استفاده از زبان آرگو باعث شد تا منتقدان و دیگر نویسندگان سلین را به بینزاکتی و بددهانی متهم کنند.
دیگر ویژگی آثار لویی فردینان سلین را میتوان هنر او در بیان تعداد زیادی معنی با یک واژه یا جمله دانست. به این ترتیب که تقریباً همهجا جملات او به بیش از یک مفهوم اشاره میکنند که اغلب هم تمامی آنها صحیح به نظر میرسند. سلین زبان و شیوهی نوشتاری ویژهی خود را داشت که برگردان آثارش به زبانهای دیگر را به کاری دشوار و در مواردی، غیرممکن تبدیل کرده است.
برشی از کتاب دسته ی دلقک ها لویی فردینان سلین – مهدی سحابی :
یک کمی اینور آنور را نگاه میکنم …
که آژان ماژانی نزدیکها نباشد …
چهجور خانهایست خانه یارو؟ …
«تیتوس وان کلابن» …
نگاه میکنم که قیافه مشکوکی نبینم …
خوب خلوت و ساکت است …
اطمینانبخش …
سه چار نفری پای در خوشخوشک گپ میزنند …
حتماً مشتریاند …
منتظر نوبتشان …
توی پارک بچهها برای خودشان جست و خیز میکنند، میدوند این طرف آن طرف، لای درختها همدیگر را دنبال میکنند …
خلاصه وضع عادیست …
وانگهی هوا هم خوب است …
آفتاب درخشان، تقریباً گرم …
همچو چیزی وسطهای بهار توی لندن نادر است …
از پنجرههای بازِ طبقه دوم صدای بورو را میشنوم که دارد پیانو میزند …
یک ترانه …
خودش است! …
میشناسم شیوه زدنش را، آهنگهاش را، فکر نکنم اشتباه کنم! …
خودش است بیناموس! …
توی دلم میگویم: «شانس آوردم! …
پشت پیانوست! …
میتوانست پشت میلههای زندان باشد ! …
دیگر داشتم خل میشدم از بس از این محله میرفتم آن محله …
روز و شب! بدجوری خسته شده بودم، یکجور خستگی غمآلود! …
البته نه آنجور داغان مثل سربازی! …
امّا به هر حال شبیهش …
خلاصه از رمق افتاده …
بعد هم از بس اینجا و آنجا روی تختهای سفت کپیده بودم بازوم یک دردی میکرد که نگو! …
بعد هم چنان وزوزی توی گوشهام که چشمهام بیاختیار بسته میشد، بس که صداش تیز و زجرآور بود …
وحشتناک است زندگی آدم علیل …
ته کشیدن امکانات مالی هم که از بد بدتر …
موجب میشود که فکرهای خیلی بد خشونتآمیزی بزند سر آدم …
امّا باز همه اینها بهتر از جنگ و مردن بود! اگر دوباره مجبورم میکردند بروم! …
آنطوری که آن سگپدر حرفش را میزد کاملا امکانش بود! …
اگر به آن صورتی که او میگفت کنسولگری دنبالم بود؟ …
که کفگیر ته دیگشان خورده بود و هر کی را که گیر میآوردند میفرستادند جبهه؟ …
بخت یارم بود که علیرغم همه اینها هنوز برای خودم راست راست میگشتم …
فعلا که قِصِر در رفته بودم …
یک در هزار شانسم زده بود که لندن بودم …
تعریف میکنم که چطور شد …
عجیب شانس آورده بودم! …
اقبال استثنایی! …
تقدیر که یکدفعه زیر و رو شد! …
باورنکردنی که چطور ورق برگشت! …
کاسکاد، باید این را واقعاً بگویم، چه نعمتی بود برای من! …
همهش هم از دولت سر رائول کوچکه! …
طفلکی خودش! چه بدبیاری گهی! …
این را هم تعریف میکنم! …
خلاصه، نباید به سرنوشت پشت کرد! …
من که بلیتم برده بود و چهجور هم! …
بقیه جوانهای مثل من بیریخت بود وضعشان! داشتند یک جایی طرفهای «آرتوا» سوراخ میکندند برای خودشان! …
آنجا یا یک جای دیگر! …
هنگ شانزدهِ سنگین! …
واحدهای «بُرد» …
بعضیهاشان حتماً منتقل شده بودند جاهای دیگر …
«پیاده»، توی سنگرها …
له، رندهشده توی خاک و خل …
از هر دوازده ساعتی ده ساعتش زیر بمباران! به سلامتی! بله که جای من توی لندن بهتر بود! باید قبول کرد! …
خانه خاله! …
حتی در موقعیتهای بحرانی! …
نه، نباید شل میآمدم! …
باید خوب مواظب بودم! …
هزار جور احتیاط! …
باید خوب هوای خودم را داشتم! همین وضع را میچسبیدم و ول نمیکردم! دوستانی که داشتم البته خیلی برازنده نبودند، شکی نیست، امّا برای من حکم خانوادهای را داشتند که پشتم بهاشان گرم بود …
چون سفارش شده بودم و طفلکی رائول معرفیم کرده بود درجا ازم با آغوش باز استقبال کردند…
فقط همین دفعه! …
بعدِ یکی دوتا مسأله جزئی …
بعدش هم ترقه «دینگبی!» …
یک کمی ولم کرده بودند به امان خدا! …
که خُب طبیعی بود! …
حالا دیگر باید برمیگشتم و بااشان آشتی میکردم …
از طریق بورو مطمئناً میتوانستم پیداشان کنم! …
خُب دیگر، رسیده بودم جلوی در «وان کلابن تیتوس» …
لحظهای بود که باید تصمیم میگرفتم …
زنگ زدم …
کوبیدم به در …
هیچ جوابی نیامد …
دوباره زدم …
باز هم …
فهرست مطالب کتاب دسته ی دلقک ها لویی فردینان – سلین مهدی سحابی:
- دسته ی دلقک ها
- سفر به انتهای شب
- مرگ قسطی
📙💌 فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب فیزیک و متافیزیک اسدی PDF
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.