توضیحات
کتاب بیابان تارتار ها سروش حبیبی PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، کتاب بیابان تاتارها نوشتهٔ دینو بوتزاتی و ترجمهٔ سروش حبیبی است. نشر ماهی این اثر را روانهٔ بازار کرده است. این رمان دربارهٔ فقدان، تعلل و آرزوهای بربادرفته است.
کتاب بیابان تاتارها که در 30 فصل نوشته شده، عنوان مشهورترین کتاب دینو بوتزاتی است. این کتاب را آینهٔ تمامنمای سبک و سیاق عجیب و رؤیاگونهٔ آثار این نویسنده دانستهاند.
بسیاری از منتقدها، این رمان را الهامگرفته از رمان «قصر» نوشتهٔ فرانتس کافکا میدانند. قصهٔ این رمان دربارهٔ فقدان، تعلل و آرزوهای بربادرفته است.
در این رمان با سربازی به نام «جیووانی دروگو» آشنا و همراه میشویم که خانه را بهخاطر انجام مأموریتی در دژی کوهی بر روی مرز تاتار ترک میکند.
ذهن این جوان، پر از رؤیاهایی دربارهٔ افتخارآفرینیها و پیروزیهای نظامی است، اما زمانی که به مقصد میرسد، با قلعهای رو به ویرانی روبهرو میشود که بهمنظور مقابله با دشمنی ساخته شده که برای نسلها اثری از آن دیده نشده است.
ساکنان این قلعهٔ نظامی، وقت خود را با بازی و جروبحث میگذرانند و در مواقع استراحت، به بیابان خیره میشوند. آنها قصههایی دربارهٔ سرابها و چیزهای عجیبوغریبی که دیدهاند، ردوبدل میکنند.
با گذشت زمان، قلعه اهمیت خود را از دست میدهد و بلندپروازیهای «جیووانی دروگو» نیز شروع به محوشدن میکند؛ تا روزی که نیروهای دشمن در این بیابان متروک، گرد هم میآیند و آمادهٔ نبرد میشوند.
آشنایی با دینو بوتزاتی
دینو بوتزاتی در 14 اکتبر 1906 به دنیا آمد و در 28 ژانویهٔ 1972 درگذشت. او نویسندهٔ داستان کوتاه، نقاش، شاعر، روزنامهنگار و رماننویسی ایتالیایی بود که در سال 1924 در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه میلان، محل کار سابق پدرش، ثبتنام کرد.
او همزمان با تحصیل در رشتهٔ حقوق، در 22 سالگی در روزنامهٔ «کورییره دلا سرا» استخدام شد و تا پایان زندگیاش در این روزنامه فعالیت داشت. بارها به این نکته اشاره شده است که سابقهٔ روزنامه نگاری دینو بوتزاتی، تأثیر بسزا و شگرفی بر حرفهٔ نویسندگی او داشته است.
او در خلال جنگ جهانی دوم، بهعنوان خبرنگار در آفریقا خدمت کرد و پس از جنگ، رمان موفق «بیابان تاتارها» را به چاپ رساند.
آشنایی با سروش حبیبی
سروش حبیبی در 7 خرداد 1312 در تهران به دنیا آمد. او مترجم معاصر ایرانی است که دهها کتاب از زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی و انگلیسی را به فارسی برگردانده است. حبیبی تحصیلات دبیرستانی خود را در تهران و در دبیرستان «فیروز بهرام» به پایان رساند.
او از سال 1329 در مدرسۀ عالی پست و تلگراف ادامه تحصیل داد و سپس به خدمت وزارت پست، تلگراف و تلفن درآمد. در سال 1339 برای ادامۀ تحصیل به دانشکده فنی دارمشتات در آلمان رفت و 3 سال به تحصیل در رشتۀ الکترونیک و همچنین یادگیری زبان آلمانی پرداخت.
این مترجم ایرانی، سپس، در وزارت پست و تلگراف، رئیس دروس دانشکدۀ مخابرات شد و در تغییر برنامه و تبدیل آن به دانشگاه مخابرات سهم عمدهای داشت. از او بهعنوان مجری طرح تشکیل مرکز تحقیقات مخابرات نیز یاد میشود.
فعالیت سروش حبیبی در زمینۀ ترجمه، از همکاری منظم او با مجلهٔ سخن آغاز شد. او طی بیش از 4 دهه فعالیت خود در عرصهٔ ترجمهٔ آثار ادبی، دریچۀ تازهای به روی خوانندگان ایرانی گشود.
آشنایی فارسیزبانان با نویسندگانی چون رومن گاری، آلخو کارپانتیه و الیاس کانتی از راه ترجمههای او بوده است. اثر نویسندۀ مشهور روسی، واسیلی گرُسمان، با عنوان «پیکار با سرنوشت» یکی از برجستهترین ترجمههای سروش حبیبی است.
اعتماد خوانندگان ایرانی به شیوهٔ ترجمهٔ او چنان است که هر یک از ترجمههای تازهٔ او از آثار نویسندگان مشهوری چون داستایوسکی که سالها پیش به فارسی ترجمه شده بودهاند با استقبال خوانندگان آثار ادبی روبهرو میشود.
سروش حبیبی در سال 1356 به آمریکا رفت. او از سال 1358 در فرانسه ساکن است.
برشی از کتاب بیابان تاتارها
«خود را در صندلی راحتی بزرگی در اتاقخوابی نشسته یافت. تاریکی شگفتانگیز غروب همراه با هوای عطرآگین شب از پنجره به درون میتراوید. دروگو با چشمانی بینور و نگاهی تهی به آسمان مینگریست که کبودیاش به سیاهی میگرایید، نیز به سایههای بنفشفام دره و قلهٔ کوهها که تاج آفتاب هنوز بر تارکشان میدرخشید. دژ باستیانی دور بود و کوههای اطراف نیز دیگر به چشم نمیآمدند.
آن شب بیشک شب خوشی بود، حتی برای آنان که بختیار نبودند. جووانی به شهر پنهان در تاریکی غروب میاندیشید، به دلشورهٔ شیرینی که بهار در دلها میافکند، به زوجهای جوان در خیابانهای کنار رودخانه، به نوای پیانو که از پنجرههای از هماکنون روشن به گوش میرسید و به سوت قطاری روان در دوردست.
آتشهای اردوی دشمن در دشت شمال را در نظر مجسم کرد، فانوسهای آویخته از دیوار دژ و تابخوران در باد را، بیخوابی افسونی شب پیش از نبرد را. همهٔ مردم، هریک به بهانهای، دلیلی ولو ناچیز برای امیدواری داشتند. فقط او بود که هیچ امیدی در دل نداشت.
در طبقهٔ زیرین، در تالار عمومی، مردی شروع به خواندن ترانهٔ عاشقانهٔ عامیانهای کرده بود. اندکی بعد مرد دیگری نیز با او همآواز شد.
در اوج آسمان، جایی که کبودی از همهجا غلیظتر بود، سه چهار ستاره فانوس خود را میآویختند. دروگو در اتاقش تنها بود. گماشته پایین رفته بود تا گلویی تازه کند. در کنجهای اتاق و زیر مبلها سایههایی جمع میشد که دل را میلرزاند.
جووانی لحظهای دید که نمیتواند بر هیجان خود چیره شود. (کسی او را نمیدید و هیچکس در دنیا خبردار نمیشد.) سرگرد دروگو لحظهای احساس کرد حالاست که برف سنگینِ اندوهِ انباشته در جانش بگدازد و از چشمانش روان شود.
درست در همین لحظه بود که اندیشهای تازه، روشن و هولناک از زوایای دوردست ضمیرش سربرآورد. آری، اندیشهٔ مرگ بود که جانش را فرامیگرفت.»
📙💌فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب وجدان بیدار سیروس آرین پور PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.