توضیحات
کتاب آشیان عقاب کنستانس هون PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، رمان « آشیان عقاب » نوشته کنستانس هِوِن ، به ترجمه ابراهیم یونسی تصویری زنده و پرجزئیات از زندگی اشرافی در اروپا طی دوران روشنگری ارائه میدهد .
این داستان جذاب ، سرنوشت لیزا ، دختری انگلیسی با اصالتی اتریشی ، را دنبال میکند که پس از مرگ والدینش به دعوت مادربزرگش به وین میرود تا در قصری که دوران کودکی مادرش در آن سپری شده زندگی کند . لیزا که در رشته موسیقی تحصیل میکند ، به تدریج با دنیای پر رمز و راز اشراف و پیچیدگیهای زندگی در این جامعه مواجه میشود .
آشنایی او با مردی به نام لولیان ، و تجربههای جدیدش در این محیط اشرافی ، چالشهایی را پیش روی او قرار میدهد که زندگی ساده گذشتهاش در انگلستان هرگز برایش به همراه نداشته است . این رمان که اولین بار در سال1981 منتشر شد، با دقتی خاص به تغییرات اجتماعی و جایگاه زن در اروپا میپردازد و موفق شده است جایگاه ویژهای در ادبیات انگلیسی پیدا کند .
برشی از کتاب آشیان عقاب
چمدانم را آوردند ، مشغول درآوردن وسایلم شدم . آهی از سر آسودگی خاطر سردادم ، و پیرهن چرکم را از تن درآوردم . صورتم را در لگن آب سرد فرو برده بودم که در باز شد و صدایی سرد و نافذی گفت : « لیزا ، برگرد قیافهات را ببینم ! » بارونس فن هلشتاین در سالهای آخر شصت عمر بود .
هنوز باریکاندام و قبراق بود ؛ پیرهن تافته سیاهی به تن داشت ، با حاشیه توری در اطراف گردن ؛ برق دانههای جواهر در موهای سفیدی که به دقت آرایش شده بود بهچشم میخورد . من و مادربزرگم یک چند در یکدیگر خیره شدیم ؛ سپس آه کشید و گفت : « به خوشگلی مادرت نیستی ، امّا ای تا اندازهای به او رفتهای . چشمات قشنگاند ؛ پوستت هم لطیف است . خوشحالم که میبینم مثل بسیاری از زنهای انگلیسی صورتت را خراب نکردهای . بیا عزیزم ، بیا مرا ببوس . »
گونهاش سرد بود و بوی عطری ملایم و گرانبها از آن به مشام میرسید . لحظهای بغلم کرد ، و بعد رهایم کرد و گفت : « بیش از یک هفته است منتظرت هستم . چهطور شد دیر کردی ؟ » « قطار چندین روز تو راه ماند … وسیلهای هم نبود که اطلاع بدهم … » شکسته بسته توضیح میدادم که میان حرفم دوید و با حرکتی تحقیرآمیز گف ت: « اکّ ! نمیخواهد بگویی . قطار ! این اختراع مزخرف . من نمیدانم این مردم چطور میتوانند با آن سفر کنند .
خوب ، دیگر … فکرش را نکن . بالاخره رسیدی . زودی لباس بپوش . عدهای پایین هستند ؛ میخواهم آنها را ببینی » . گفتم : « اوا ، خواهش میکنم … حالا نه . نمیتوانم … باور کن نمیتوانم ! »
📙💌 فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب تالی پولینا سایمونز PDF
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.