معرفی اسکار وایلد
پست معرفی اسکار وایلد ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. اسکار وایلد یکی از بزرگان تاریخ ادبیات جهان است او که یک نویسنده بزرگ جهانی است متولد کشور ایرلند است و طی عمر خود فعالیتهای متعددی در زمینه ادبی و فرهنگی و میراث بزرگی در ساختار نثر و نظم ایرلند و حتی جهان ایجاد نمود.
اسکار وایلد یک شاعر بزرگ ,داستان نویس برجسته و نمایش نامه نویس حرفه ای بود که در سال هزار و هشتصد و پنجاه در شهر دوبلین زاده شد. و در هنگام جوانی ادامه رو شغل پدر که طبابت بود شاغل شد اری پدر وی طبیب چشم بود و ایشان نیز به سمت طبیب ویژه ملکه انتخاب گردید.
او در مسیر زندگی خود بسیار پر تلاش بود و سعی داشت که راجع به تاریخ و اشیای قدیمی اطلاعات کافی را کسب نماید.از اینرو اسکار وایلد یک کارشناس حرفه ای اشیای آنتیک و عتیقه نیز بود.آثار ایشان به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده است چه نثر و چه نظم و نمایشنامه های او به نمایش در امده است و حتی برخی اثارش بصورت فیلم در امده است.
زندگینامه اسکار وایلد
اسکار وایلد (Oscar Wilde)، با نام کامل اسکار فینگل اُ. فِلاهرتی ویلز وایلد، در 16 اکتبر سال 1854 در شهر دوبلین ایرلند به دنیا آمد. پدرش چشمپزشک مخصوص ملکه بود و علاقهی زیادی به فرهنگ و هنر داشت و مادرش شاعر و مترجمی سرشناس بود که با ترجمهی آثار الکساندر دوما و آلفونس دو لامارتین شناخته میشد.
اسکار وایلد تحصیلات ابتدایی خود را در دهکدهای در شمال ایرلند آغاز کرد و سپس برای ادامهی تحصیل به دانشگاه رفت. او در سال 1884 با همسرش، کنستانس لوید، ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند پسر شد. تولد فرزندانش به او انگیزهای مضاعف برای نوشتن داد و اسکار وایلد مجموعه داستان «شاهزادهی خوشبخت» را برای فرزندانش نوشت.
اسکار وایلد نخستین نسخه از تنها رمان خود با عنوان «تصویر دوریان گری» را در سال 1890 در یک ماهنامه منتشر کرد و سپس به بسط و گسترش آن پرداخت تا نسخهی استاندارد در سال 1891 منتشر شود.
اسکار وایلد در اواخر عمرش به دلیل اتهامات متعددی که به او وارد شده بود، در فقر و تنگدستی زندگی میکرد و تمام ثروت و دارایی خود را از دست داده بود. او در سالهای پایانی زندگی، دچار عفونت حاد گوش شد، اما توانایی مالی برای درمان آن را نداشت و به همین دلیل این عفونت گسترش یافت و سرانجام موجب مرگ او شد.
زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای اسکار وایلد
اسکار وایلد در تاریخ 30 نوامبر 1900 درحالیکه تنها 46 سال داشت و تصویرگرِ تنها رمانش، تصویر دوریان گری، در کنارش بود درگذشت.
بهترین کتابهای اسکار وایلد
از اسکار وایلد آثار شناختهشدهی فراوانی راهی بازار شده و اغلب آنها نیز با استقبال بالایی از سوی مخاطبان روبهرو شدهاند. در ایران، تعدادی از این آثار ترجمه شدهاند و توانستهاند جایگاه خود را میان مخاطبان باز کنند. به همین جهت، ارائهی فهرستی از بهترین آثار اسکار وایلد کار آسانی نیست. با این حال، در ادامه به تعدادی از مشهورترین آثار او اشاره میکنیم:
کتاب تصویر دوریان گری (The Picture of Dorian Gray) را شاید بتوان مشهورترین اثر اسکار وایلد دانست. او در این کتاب، با نگاهی شاعرانه و البته طنزآمیز، تصویری از پیچیدگیها و ناآرامیهای ذهن یک انسان را به مخاطب ارائه میکند. کتاب او داستان مردی زیبا به نام دوریان گری را روایت میکند که یک روز، به عنوان مدل نقاشی، روبهروی بوم نقاشی به نام بازیل هاروارد مینشیند. پس از اتمام نقاشی، دوریان گری با دیدن تصویر خود، آرزو میکند کاش این تصویر دچار فرسایش در گذر زمان شود، اما خودش همیشه شاداب و جوان بماند. این آرزوی او تحقق مییابد. حال که دوریان گری عمری جاودانه پیدا کرده است، دیگر نمیخواهد در چهارچوبهای اخلاقی گذشته بماند و دست به کارهایی میزند که هر یک از آنها پرترهی او را تخریب میکنند. اسکار وایلد در این کتاب به سراغ یکی از پرسشهای بشر رفته و آن را مطرح کرده است، این سؤال که زیبایی چیست و چطور میتوان آن را تعریف کرد.
کتاب شاهزادهی خوشبخت و داستانهای دیگر (The Happy Prince and Other Stories) یکی دیگر از آثار شناختهشدهی اسکار وایلد است. این کتاب شامل نُه داستان کوتاه میشود که هر یک از آنها موضوعات متنوعی، از عشق به زیبایی گرفته تا عدالت و بیعدالتی، را در بر میگیرند. داستان شاهزادهی خوشبخت روایت روبهرو شدن یک پرندهی زیبا با تندیس شاهزادهی خوشبخت است. اما پرنده خیلی زود درمییابد که این تندیس با اینکه از طلا و یاقوت ساخته شده، هیچگاه نتوانسته خوشبختی را تجربه کند، و پرنده راهکاری برای چشیدن طعم خوشبختی به مجسمهی شاهزاده پیشنهاد میدهد.
کتاب سالومه: یک تراژدی در یک پرده (Salome) که در قالب نمایشنامه به رشتهی تحریر درآمده است، داستان دخترخواندهی والی شهر یهودیه را روایت میکند که در ازای رقص در یک مهمانی، درخواستی غیرمنتظره را از پدرش طلب میکند. او در ازای این رقص، سر یوحنای مقدس (یحیی پسر زکریای نبی) را از پدرش میخواهد، چرا که در عشق او ناکام مانده است. اسکار وایلد این کتاب را در سال 1891 و به زبان فرانسوی به رشتهی تحریر درآورد.
سبک نگارش و دیدگاههای اسکار وایلد
اصلیترین موضوعی که میتوان آن را در آثار اسکار وایلد دید مسئلهی زیبایی و توجه او به زیباییشناسی است. اسکار وایلد بهشدت تحت تأثیر جنبش زیباییپرستی (Aestheticism) بود. ریشهی این علاقه را میتوان در استادانش در دانشگاه هاروارد نیز پیدا کرد. او در آثارش مفهوم زیبایی ظاهری را زیر سؤال میبرد و به این پدیده نگاهی عمیقتر و درونی میاندازد. بهعنوان مثال، در کتاب تصویر دوریان گری، مخاطب با این مسئله روبهرو میشود که زیبایی چیزی در درون هر انسان است و نمیتوان تنها به یک تصویر زیبا بسنده کرد. عشق، عدالت، ازخودگذشتگی و بخشش از موضوعات محوری دیگری هستند که اسکار وایلد در آثارش به آنها میپردازد.
نکتهی دیگر دربارهی آثار اسکار وایلد تأثیر عمیق او بر نمایشنامهنویسان و نویسندگان پس از خود بود. آثار او در طول این سالها بارها و بارها منتشر شدهاند و از برخی از کتابهای او به عنوان کتبی برای تقویت مهارت خواندن در زبان انگلیسی استفاده میشود. بسیاری از منتقدان اسکار وایلد را به عنوان یکی از برترین نمایشنامهنویسان تاریخ ادبیات میشناسند.
زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای اسکار وایلد
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از آثار اسکار وایلد
سارا برنارد هنرپیشهی مشهور فرانسوی بود که حتی برخی از منتقدان معتقدند اسکار وایلد نمایشنامهی سالومه را برای او نوشت. او قصد داشت این نمایشنامه را اجرا کند، اما به دلیل حضور چهرههای مقدس در این نمایشنامه از این کار منع شد.
ریچارد اشتراوس، آهنگساز و رهبر ارکستر آلمانی، بر اساس ترجمهی آلمانی کتاب سالومه، اپرایی خلق کرد که به محبوبیت و استقبال بالایی دست یافت.
در سال 2013، فیلمی با عنوان غول خودخواه (The Selfish Giant) بر پردهی سینما رفت که از داستانی از اسکار وایلد با همین نام الهام گرفته بود. این فیلم برندهی جوایز مهمی از جمله جایزهی بهترین فیلم اروپایی جشنوارهی کن و نامزد دریافت جایزهی بفتا برای بهترین فیلم انگلیسی شد.
در سال 2009، فیلم دوریان گری (Dorian Gray) بر اساس تنها رمان اسکار وایلد با همین نام بر پردهی سینما رفت. کارگردان انگلیسی، الیور پارکر، کارگردانی این فیلم را برعهده داشت.
در سال 2018، فیلم سینمایی شاهزادهی خوشبخت (The Happy Prince) در ژانر درام و زندگینامه بر پردهی سینما رفت که این فیلم داستان زندگی پرفرازونشیب اسکار وایلد را روایت میکند.
«اسکار وایلد»، نمایشنامهنویس، شاعر و رماننویس ایرلندی برجسته، اشتیاق زیادی نسبت به خلق آثار هنری داشت. میراث ادبی شناخته شدهی او شامل مقاله های متعدد، نمایشنامه های تأثیرگذار و تنها رمانش، کتاب «تصویر دوریان گرِی»، می شود.
«وایلد» در عصر خود، به خاطر بیان نظرات بیپرده و کنایهآمیز دربارهی زندگی و قواعد اجتماعی انسان ها، چهرهای متمایز به حساب می آمد و اکنون نیز یکی از برجستهترین نویسندگان در «ادبیات ایرلند» در نظر گرفته می شود. در این مطلب به شکل خلاصه به حقایقی از زندگی شخصی و ادبی این نویسندهی جریانساز می پردازیم.
در همان حال که نقاش به صورت زیبا و مهربانی که آنطور استادانه به تصویر کشیده بود، نگاه می کرد، تبسمی که حاکی از رضایتش بود بر صورتش نقش بست، اما به یکباره از جا پرید، دیدگانش را بر هم نهاد و با دستانش آن ها را پوشاند، انگار می خواست تأثیر رویای عجیبی را که در ذهن پرورانده بود، بسنجد و از آن می ترسید که مبادا چنین رویایی از ذهنش پاک شود.—از کتاب «تصویر دوریان گری»
تأثیرپذیری از مادر
مادر «اسکار وایلد»، «جِین فرانسسکا اِلگی»، شاعری بود که آثارش را با نام مستعار «اسپِرانزا» در هفتهنامهای ایرلندی چاپ می کرد. «اسپِرانزا» در زبان ایتالیایی به معنای «امید» است و «الگی» به این خاطر آن را انتخاب کرد چون اعتقاد داشت شاعر ایتالیایی بزرگ، «دانته آلیگری»—خالق «کمدی الهی»—از نیاکان او بوده است.
آثار «اسپرانزا» که به مسائلی جنجالبرانگیز مانند رنج ناشی از دوران «قحطی بزرگ ایرلند» می پرداختند، او را به نامی آشنا در صحنهی ادبی کشورش تبدیل کردند. «الگی» همچنین تأثیر زیادی بر شکلگیری شخصیت پسرش و ورود او به دنیای ادبیات داشت.
رمان جنجالبرانگیز
کتاب «تصویر دوریان گری» اکنون به عنوان یکی از رمان های کلاسیک در ادبیات جهان شناخته می شود، اما در زمان نخستین انتشار آن در مجلهای به نام Lippincott در سال 1890، بازخوردهای منتقدین کاملا با زمان کنونی متفاوت بود. این رمان، داستان مردی را روایت می کند که می تواند از جوانی و زیبایی ابدی خود لذت ببرد، چرا که علیرغم رفتارهای نهچندان اخلاقمدارانهاش، پرترهای از او، به جای خودش، رو به پیری و نابودی می رود. بسیاری از منتقدین در آن زمان، انتقادهای سفت و سختی را نسبت به برخی مفاهیم ارائه شده در داستان، مطرح کردند.
«خودتان را گول نزنید، شما هیچ تناسبی با او ندارید.» نقاش پاسخ داد: «شما به منظور من پی نبردهاید. خود من هم می فهمم که هیچ شباهتی به او ندارم. خوب درک می کنم. هیچگاه دوست نداشتم که شبیه او باشم. عین حقیقت را می گویم. رنج و عذابی وجود دارد که همیشه به دنبال برتری جسمی و روحی است، از آن نوع رنج و گرفتاری ها که در طول تاریخ، در پیِ قدم های لرزانِ پادشاهان بوده است. بهتر است که با همنوعان خود تفاوتی نداشته باشید. زشترویان و جاهلان در این دنیا خوشبختتر بودهاند؛ می توانند با آرامش بنشینند و گُنگ و مَنگ به بازی نگاه کنند. اگر از پیروزی غافل هستند، حداقل از شکست هم بیخبرند.—از کتاب «تصویر دوریان گری»
تحصیلات شایانتوجه
«اسکار وایلد» از سال 1871 تا 1874 در «کالج ترینیتی دوبلین» به تحصیل پرداخت. او در آنجا، به پژوهشگری موفق در عرصهی آثار کلاسیک تبدیل شد و حضوری فعال در «انجمن فلسفیِ» این دانشگاه داشت. استادان «وایلد»، او را تشویق کردند که برای گرفتن بورس تحصیلیِ دانشگاه «آکسفورد» اقدام کند. او این بورس را به دست آورد و در «کالج مگدالن» در «آکسفورد» مشغول به تحصیل شد.
«وایلد» همچنین پس از مدتی، به تدریس در آمریکا و کانادا پرداخت. او پس از حدود 9 سال مطالعهی زبان یونانی، به یک متخصص برجسته در زبانشناسی تبدیل شد و به زبان هایی متعدد—از جمله آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، و یونانی—تسلط پیدا کرد. «وایلد» اما در طرف مقابل، دانش چندانی از زبان ایرلندی نداشت.
روایت قصه های پریان در مهمانی ها
«وایلد» دو مجموعه از «داستان های پریانِ» خود را به چاپ رساند: کتاب «شهزاده شاد و افسانه های دیگر» که در سال 1888 انتشار یافت و کتاب «خانهی انار» که در سال 1891 منتشر شد. با این که این داستان ها در قالب آثاری برای کودکان ارائه شده بودند، «وایلد» این قصه ها را که مضامینی همچون ایثار و گونه های مختلفِ عشق را دربرداشتند، در مهمانی های شام برای سایرین تعریف می کرد.
وقتی از «وایلد» پرسیده شد مخاطبین اصلی این داستان ها چه کسانی هستند، او در پاسخ گفت: «قصدم این بود که هم کودکان بریتانیایی و هم جامعهی بریتانیا به یک میزان از داستان ها لذت ببرند.»
مردم او را «شهزاده شاد» می نامیدند. مجسمه به قدری جذاب بود که گاه به نظر می رسید در چشمان آبیرنگش، برقِ نگاهی واقعی موج می زند. به همین دلیل هیچکس نمی توانست از کنارش بیاعتنا بگذرد. یکی از اعضای انجمن شهر که همیشه می خواست افتخارات هنری بیشتری برای شهر کسب کند، می گفت: «این مجسمه به عنوان نشان شهر، خیلی زیباتر و چشمنوازتر از یک بادنَما یا مثلا یک ساعت سنگی است. هنر بهترین داروی روح انسان است. البته کسانی که از هر چیزی انتظار سود دارند، این را نمی فهمند.» و یا مثلا مادری که با پسر خردسالش از کنار او می گذشت، به کودک که گریه می کرد، می گفت: «تو چرا نمی توانی مثل «شهزاده شاد» باشی؟ ببین، او محال است که به خاطر چیزی گریه کند.—از کتاب «شهزاده شاد و افسانه های دیگر»
ممنوعیت یکی از نمایشنامه ها
«اسکار وایلد» بین سال های 1879 و 1894، نُه نمایشنامه خلق کرد که چهار اثر در میان آن ها، نام او را به عنوان نویسندهای توانا در روایت زندگی در «عصر ویکتوریا» مطرح کردند: نمایشنامه های «بادبزن خانم ویندرمیِر»، «زنی بی اهمیت»، «اهمیت ارنست بودن»، و «شوهر دلخواه». اما نمایشنامهای دیگر، یعنی کتاب «سالومه» جنجالبرانگیزتر از سایر آثار او از آب درآمد.
کتاب «سالومه» به اعتقاد بسیاری از منتقدین، نامتعارفترین اثر «وایلد» است و به همین خاطر، چند سال طول کشید تا مخاطبین انگلیسی بتوانند اجرای این اثر را بر صحنهی تئاتر تماشا کنند. در بریتانیای ویکتورایی، «لرد چمبرلین»—مقام ارشد دربار سلطنتی بریتانیا—مسئول صدور مجوز اجرا به آثار نمایشی بود. او اجرای «سالومه» را به خاطر به تصویر کشیدن شخصیت های «کتاب مقدس»، ممنوع اعلام کرد؛ قانونی که از زمان «اصلاحات پروتستانی» وضع شده بود. در نتیجهی این اتفاقات، تا اوایل قرن بیستم طول کشید تا نمایشنامهی «سالومه» در انگستان اجرا شود.
تبدیل زندان به نمایشگاه هنری
«وایلد» در زمان حضور در زندانی معروف به «رِدینگ جِیل»، مجبور به زندگی در شرایطی بسیار سخت و انجام کار اجباریِ طاقتفرسا بود. سپری کردنِ دو سالِ دشوار در این زندان، الهامبخش شعر معروف او به نام «تصنیف رِدینگ جِیل» یا «ناله های زندان رِدینگ» شد—شعری که «وایلد» پس از آزادی از زندان آن را کامل کرد.
«رِدینگ جِیل» که در حدود 60 کیلومتری غرب لندن قرار دارد، تا سال 2013 مورد استفاده بود اما ساختمان این زندان در سال 2016 در قالب یک پروژهی دو ماهه، به یک نمایشگاه هنری تبدیل شد که آثاری پیرامون مضامینِ اسارت و جدایی را در خود جای داد.
«حتی اگر سادهترین موضوع را از فردی مخفی کنید، لذت می برید. این روزها وقتی قصد ترک کردن شهر را دارم، هرگز نمی گویم که مقصدم کجاست؛ با گفتن آن، تمام لذتش را از بین خواهم برد. می دانم که این عقیدهی مضحکی است، اما به نحوی در زندگی انسان، علاقه و و عشق بسیار به وجود می آورد. فکر می کنم در این مورد مرا مرد احمقی تصور می کنید، درست می گویم؟» «لُرد هنری» جواب داد: «ابدا، شاید از یاد بردهاید که من متأهل هستم و تنها مزیت ازدواج آن است که زندگی پر از مکر و فریب را برای هر دو طرف، امری بسیار اجتنابناپذیر می سازد.»—از کتاب «تصویر دوریان گری»
روی آوردن به مذهب کاتولیک در بستر مرگ
«اسکار وایلد» که در خانوادهای «پروتستان» بزرگ شده بود، سه سال پس از آزادی از زندان و اندکی قبل از مرگ خود در سال 1900 در پاریس، تصمیم گرفت به مذهب کاتولیک روی آورد. البته «وایلد» در سراسر زندگی خود، ارتباط نزدیکی با این مذهب داشت و آن را «والاترین و احساسیترینِ باورها» خوانده بود. او همچنین در سال 1877 با «پاپ پایِس نهم» دیدار کرد.
ادای احترام به آرامگاه
آرامگاه «اسکار وایلد» با تندیسی معروف اثر «جیکوب اِپستین»، در گورستان «پِر لاشِز» در پاریس قرار دارد و مکانی محبوب برای گردشگرانِ علاقهمند به ادبیات به حساب می آید. در اواخر دههی 1990، بازدیدکنندگان به منظور نشان دادن علاقهی خود به «وایلد»، با استفاده از رژ لب، شروع به نقش کردن بوسه های متعدد بر سنگ مزار او کردند. اما چون روغن موجود در رژها و همچنین نظافتکاری های متعدد پس از مدتی باعث آسیب دیدن سنگ مزار «وایلد» شد، دولت های فرانسه و ایرلند در سال 2011، یک حصار شیشهای را پیرامون سنگ مزار او نصب کردند.