معرفی تونی موریسون

معرفی تونی موریسون

پست معرفی تونی موریسون ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. تونی موریسون نویسنده، فعال حقوق زنان و استاد دانشگاه آمریکایی بود. او در سال ۱۹۹۳، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبی شد و اولین زن سیاه‌پوست آمریکایی بود که این جایزه را از آن خود کرد. از مشهورترین کتاب‌های تونی موریسون می‌توان به «دلبند» و «خانه» اشاره کرد.

زندگینامه تونی موریسون

زندگینامه تونی موریسون

تونی موریسون (Toni Morrison)، با نام کامل کلوئی آنتونی ووفورد موریسون، در 18 فوریه‌ی 1931 در ایالت اوهایو آمریکا به دنیا آمد. او در سال 1953 از دانشگاه‌ هاروارد فارغ‌التحصیل شد. خانواده‌ی تونی موریسون خانواده‌ی ثروتمندی نبودند و پدر او برای تأمین هزینه‌های تحصیل دخترش زحمت زیادی کشید. او پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه‌ هاروارد، برای مقطع فوق لیسانس، رشته‌ی ادبیات آمریکا را انتخاب کرد و سرانجام در این رشته فارغ‌التحصیل شد. تونی موریسون همچنین از چندین دانشگاه معتبر جهان دکترای افتخاری دریافت کرده است.

تونی موریسون حدود 7 سال به عنوان استاد دانشگاه با دانشگاه‌ هاروارد و سپس دانشگاه پرینستون همکاری کرد. در اوایل دهه‌ی 1960 تونی موریسون، به عنوان ویراستار، با یک انتشارات همکاری می‌کرد. او در آن زمان نخستین زن سیاه‌پوستی بود که به این سمت در انتشارات دست یافته بود.

عمده‌ی شهرت تونی موریسون به عنوان نویسنده در دهه‌ی 1970 و 1980 میلادی به دست آمد و آثار او با استقبال بالایی از سوی مخاطبان روبه‌رو شدند. تونی موریسون در آثار خود به مسئله‌ی آزادی به‌ویژه برای زنان و سیاه‌پوستان می‌پردازد. همان‌طور که در زندگی شخصی او نیز می‌توانیم این استقلال و تلاش برای آزادی و برابری را ببینیم.

در سال 1966، بالاترین درجه‌ی افتخاری دولت فدرال آمریکا برای دستاوردهای علوم انسانی به تونی موریسون تعلق گرفت و در سال 2012 نشان افتخار آزادی رئیس‌جمهوری آمریکا به تونی موریسون اعطا شد. او در طول زندگی خود جوایز بی‌شماری را از آن خود کرد که بزرگ‌ترین آن‌ها جایزه‌ی نوبل ادبی در سال 1993 و جایزه‌ی پولیتزر در سال 1988 بود.

سرانجام در 5 اوت سال 2019، تونی موریسون در حالی که 88 سال داشت در یک مرکز پزشکی در آمریکا به دلیل بیماری درگذشت.

بهترین کتاب‌های تونی موریسون

بهترین کتاب‌های تونی موریسون

همان‌طور که در بخش زندگی‌نامه‌ی تونی موریسون اشاره کردیم، او نویسنده‌ای پرافتخار بود و توانست جوایز بسیاری را از آن خود کند. این مسئله ارائه‌ی فهرستی از بهترین کتاب‌های تونی موریسون را با دشواری روبه‌رو می‌کند، چرا که هر یک از آثار او به نحوی بهترین کتاب تونی موریسون محسوب می‌شود. با این حال، در ادامه تعدادی از بهترین کتاب‌های تونی موریسون را معرفی کرده‌ایم:

کتاب دلبند (Beloved) یکی از بهترین کتاب‌های تونی موریسون است. این کتاب داستانی از تاریخ بردگی و رنج‌هایی است که در حق سیاه‌پوستان در طول تاریخ روا داشته شده است. این کتاب نقش پررنگی در شناساندن تونی موریسون به مخاطبان و اهدای جوایزی همچون نوبل ادبی و جایزه‌ی پولیتزر به او داشت. او در این کتاب داستانی قدیمی‌ را با زبانی جدید و به شیوه‌ای تازه بازسازی کرده است.

کتاب خانه (Home) اثر شناخته‌شده‌ی دیگری از تونی موریسون است. در این کتاب، از زاویه دید یک آمریکایی آفریقایی‌تبار در اوایل دهه‌ی 1950 با چالش‌های زندگی به عنوان یک سیاه‌پوست آشنا می‌شویم. شخصیت اصلی این کتاب پس از جنگ کره به کشورش بازگشته است و مشاهدات خود را از وقایعی که با آن‌ها روبه‌رو شده و همچنین آینده‌ی نامعلومی که به عنوان یک سیاه‌پوست پیش روی اوست روایت می‌کند. این کتاب دهمین رمان تونی موریسون است.

کتاب خدا به کودک کمک کند (God Help the Child) آخرین اثر تونی موریسون است. این کتاب به روایت زندگی یک زن از کودکی تا بزرگسالی می‌پردازد. در این کتاب، مفاهیم عمیقی مطرح می‌شود و نویسنده سؤالات سختی را پیش روی مخاطبان می‌گذارد، سؤالاتی مانند اینکه درد و رنج دوران کودکی چگونه بر زندگی دوران بزرگسالی تأثیر می‌گذارد و یک کودک بی‌گناه چه نقشی در حوادث پیرامون خود دارد. تونی موریسون در این کتاب با شیوه‌ای جدید به سراغ موضوعات همیشگی موردعلاقه‌اش، یعنی مسئله‌ی زنان و برابری، می‌رود.

کتاب بهشت (Paradise) یکی دیگر از بهترین رمان‌های تونی موریسون است. این کتاب که در سال 1999 منتشر شد، درباره‌ی یکی از ایالت‌های آمریکا به نام اوکلاهاما است. منطقه‌ای سیاه‌پوست‌نشین و پرخشونت که در آن مردها حرف اول و آخر را می‌زنند. اما درست کمی‌ آن‌طرف‌تر روستایی وجود دارد که مردم آن در عدالت و آزادی زندگی می‌کنند و به بهشت می‌ماند.

کتاب نژاد اثر دیگری از تونی موریسون است. این کتاب در واقع مجموعه‌ای از برترین آثار تونی موریسون با موضوع نژادپرستی و برده‌داری در طول تاریخ آمریکاست. تونی موریسون در این کتاب نیز مانند سایر آثارش تلاش می‌کند آثار و تبعات نژادپرستی و ریشه‌های آن را روایت کند. با خواندن این کتاب، با عقاید اصلی و پایه‌ای تونی موریسون، به عنوان یک زن سیاه‌پوست و یک نویسنده‌ی موفق، آشنا می‌شویم. بخش‌هایی از کتاب‌های «سرود سلیمان»، «آبی‌ترین چشم»، دلبند و… در این کتاب گردآوری شده است.

سبک نگارش و دیدگاه‌های تونی موریسون
وقتی آثار تونی موریسون را مطالعه می‌کنیم، در نگاه اول به یک نقد اجتماعی می‌مانند. تونی موریسون در آثارش می‌خواهد از ظرفیت‌های رمان برای مستندنگاری و مشاهده‌گری اجتماعی استفاده کند و قدرت رمان و ادبیات را در شکل دادن به عقاید و باورها به همگان ثابت کند. او با شجاعت به سراغ موضوعات حساس و پرچالش می‌رود و در این مسیر از هیچ چیز نمی‌هراسد.

تونی موریسون موضوعی را برای اغلب آثارش انتخاب کرده که خودش نیز در طول زندگی با آن روبه‌رو بوده است و آن مسئله‌ی نژاد پرستی و تبعیض جنسیتی و نژادی است. تونی موریسون برای بیان اعتقاداتش، فضایی حماسی خلق می‌کند که در آن شخصیت‌های متفاوت به بیان دیالوگ‌هایی زنده و درخشان می‌پردازند. اثر تلاش برای آزادی و به دست آوردن برابری را می‌توانیم در زندگی شخصی تونی موریسون نیز ببینیم.

چنانکه او نخستین زن سیاه‌پوستی بود که با کرسی‌ای به نام خود در دانشگاه پرینستون به تدریس پرداخت، و همچنین او اولین زن سیاه‌پوستی است که جایزه‌ی نوبل ادبی را از آن خود کرد.

تونی موریسون با زندگی و آثار خود توانست نگرش همه‌‌ی مردم جهان را نسبت به مسئله‌ی سیاه‌پوستان به چالش بکشد. اگرچه ممکن است موضوع نژادپرستی و برده‌داری به نظر برخی از ما موضوعی تکراری بیاید، تونی موریسون با هوشمندی تمام از زبانی جدید برای بیان این موضوعات استفاده می‌کند و مخاطب را با نگاهی آشنا می‌کند که تا پیش از این در سایر آثار با موضوع مشابه وجود نداشته است. در واقع، تونی موریسون از کتاب‌هایش به عنوان تریبون و سکویی برای بیان عقایدی که به آن‌ها باور دارد استفاده کرده است.

از تونی موریسون 11 رمان، پنج کتاب کودک، دو نمایشنامه و یک اپرا منتشر شده است. اولین رمان او آبی‌ترین چشم بود که در سال 1970 میلادی منتشر شد. اما او بیشتر با کتاب سرود سلیمان در بین مخاطبانش شناخته می‌شود. در بین آثار تونی موریسون، کتاب دلبند او برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شده است.

اقتباس‌های سینمایی از آثار تونی موریسون

اقتباس‌های سینمایی از آثار تونی موریسون

در سال 1998، فیلمی‌ به کارگردانی جاناتان دمی‌ (خالق فیلم محبوب «سکوت بره‌ها») و بازیگری اپرا وینفری از روی کتاب دلبند تونی موریسون ساخته شد. این فیلم با کتاب هم‌نام است و در ژانر درام ساخته شده.

تونی موریسون می گوید : «من رویایی دارم»

وقتی «تونی موریسون»، نخستین زن سیاه پوست برنده‎ ی «جایزه ی نوبل ادبیات»، رمان «دلبند» را به «60 میلیون نفر و بیشتر» تقدیم کرد، می خواست نگرش همگان را درباره ی بردگی سیاه پوستان به چالش بکشد.
همان طور که می دانید سخنرانی «من رؤیایی دارم» (I Have a Dream) یکی از مشهورترین سخنرانی ها در تاریخ آمریکا است. شاید زمانی که «مارتین لوتر کینگ»، رهبر جنبش سیاه پوستان آمریکا، با این سخنرانی دل هزاران نفر را لرزاند، نمی دانست بانویی به نام «تونی موریسون» قرار است راه او را به عنوان مبارزی علیه تبعیض نژادی ادامه دهد.

وقتی «تونی موریسون»، نخستین زن سیاه پوست برنده‎ ی «جایزه ی نوبل ادبیات»، رمان «دلبند» را به «60 میلیون نفر و بیشتر» تقدیم کرد، می خواست نگرش همگان را درباره ی بردگی سیاه پوستان به چالش بکشد. ادبیات و به طور مشخص، رمان می تواند به بی عدالتی و تأثیرات آن در جامعه بپردازد. از این رو، «موریسون» نیز می خواست از ظرفیت رمان برای مستندنگاری اجتماعی استفاده کند. «تونی موریسون» قدرت رمان را در شکل گیری اعتقادات و باورها پذیرفت و همین پذیرش، باعث شد آزادانه و هنرمندانه بتواند در داستان هایش هر کاری را که می خواهد، انجام دهد.

«موریسون» از آن دست نویسندگان محافظه کار نبود که به دلیل احتیاط بیش از حد، از طرح سؤالات اجتماعی اجتناب ورزیده و موضوعات خود را به روابط شخصی و زیبایی شناسی سطحی محدود می کنند تا مبادا پیامدهای اجتماعی یا اقتصادی، دامن گیرشان شود! «تونی موریسون» زنی شجاع در دنیای ادبیات است که در آثارش از مطرح کردن هیچ موضوعی نمی ترسد. در بخش اول مقاله، به تحلیل یکی از مهم ترین آثار «موریسون» یعنی رمان «دلبند» می پردازیم و در بخش دوم، مروری کوتاه بر برخی از مهم ترین آثار این نویسنده ی تأثیرگذار خواهیم داشت.

رسالت سیاسی و اجتماعی رمان
برای «تونی موریسون» و بیشتر نویسندگان دهه ی 1980، هیچ یک از جنبه های رمان، از طرح داستانی گرفته تا سبک و شخصیت پردازی، خنثی نبوده و پرداختن به مفاهیم سیاسی و اجتماعی، جزئی جدایی ناپذیر از رمان بوده است. همان طور که «تولستوی» نویسنده ی بزرگ «ادبیات روسیه»، رمان را ابزاری برای ثبت مستندات اجتماعی و بیان نظرات نویسنده در نظر می گرفت، «موریسون» نیز رمان هایش را به تریبونی برای بیان نظریاتش درباره ی برده داری و روابط سیاه پوستان و سفید پوستان تبدیل کرد.

شاید موضوعاتی مثل برده داری و حقوق سیاه پوستان، قدیمی و از مُدافتاده به نظر برسند، اما در حقیقت، هم چنان پرالتهاب و حل نشده باقی مانده اند. هدف «تونی موریسون» در رمان «دلبند» بازسازی داستانی قدیمی به شیوه ای کاملاً تازه و رضایت بخش است؛ شیوه ای که او را از راه و روش نویسندگان پیشگام در خلق داستان هایی راجع به سیاه پوستان، به خصوص «هریت بیچر استو» خالق رمان «کلبه عمو تام» جدا می کند.

سخت یا سرسخت؟
شاید خواندن رمان «دلبند» به سادگیِ خواندن رمانی مثل «کشتن مرغ مینا» نوشته ی «هارپر لی» نباشد. اما شاهکار «تونی موریسون» رمانی است که باید در خواندن آن سرسخت باشیم و به نویسنده اش فرصت دهیم. وقتی با نثر «دلبند» آشنا شویم، به آن عادت می کنیم و زمانی که خواننده شروع به تمایز قائل شدن میان عناصر مختلف آن می کند، لذت بردن از این رمان آغاز می شود.

رمان «دلبند» داستان زنی به نام «ست» را روایت می کند که در اواخر سی سالگی اش است. «ست» با دختر 18 ساله اش «دنور» در خانه ای زندگی می کنند که همه ی همسایگانش از نزدیک شدن به آن دوری می کنند، چرا که به نظر آن ها این خانه توسط ارواح تسخیر شده است. داستان در اوایل دهه ی 1870 می گذرد، یعنی درست پس از جنگ داخلی آمریکا و پیامدهای پس از آن که موجب جا به جایی عده ی زیادی در سطح کشور شد.

«ست» و «دنور» زندگی نه چندان آسانی با روح ساکن در خانه شان دارند تا زمانی که مردی باتجربه به نام «پل دی» از راه می رسد. «پل دی» هم که مانند «ست» پیش از این در مزارع ایالت «کنتاکی» برده بوده، روح را از خانه ی آن ها می راند. اما این به معنی رفتن روح از داستان نیست و تازه آغاز ماجراست. پس از این ماجرا، دختر غریبه و مرموزی وارد داستان می شود.

او 20 ساله است و به طرز عجیبی، هیچ نشان یا علامتی بر خود ندارد. مثلاً هیچ خطی در کف دست هایش دیده نمی شود و هیچ گرد و غبار یا اثری از پیمودن سفری طولانی بر پاها و لباس هایش نیست. این دختر مرموز خود را «دلبند» می نامد و «ست» و «دنور» با خوشحالی او را به خانه شان راه می دهند.

آیا می توان از گذشته به سادگی گذشت؟
«ست»، «دنور»، «پل دی» و همه ی شخصیت های داستان «دلبند»، همزمان در زمان حال و گذشته ی خود زندگی می کنند و فصل های این رمان به طور متناوب بین حال و گذشته در نوسان است. در زمان حال، داستان «ست» و دختر مرموز که خود را «دلبند» معرفی کرد در جریان است. به موازات این داستان، زندگی گذشته ی «ست» در مزارع، فرار او و حوادث جان فرسای گذشته که او را به خانه ی مادرشوهرش «بیبی ساگز» هدایت کردند، روایت می شود.

تا زمانی که به نیمه های رمان می رسید، اتفاقات مهم و سهمگینی در داستان رقم رقم خورده اند. ماجرایی نفس گیرتر از این سراغ دارید؟ «ست» برای این که فرزندانش به دست برده داران نیفتند، قصد می کند آن ها را بکشد. دو پسر و فرزند تازه به دنیا آمده اش جان سالم به در می برند ولی او موفق می شود گلوی طفل دوساله اش را ببُرد. عجیب تر این جاست که «موریسون» در روزنامه ای قدیمی و مربوط به آن زمان، این داستان را کشف کرده است!

شخصیت های داستان از این اتفاقات حیرت زده می شوند و زندگی شان برای همیشه تغییر می کند: «بیبی ساگز» مادرشوهر «ست» دیگر آن آدم سابق نمی شود؛ هم شهری های «ست» به او به دیده ی تحقیر نگاه می کنند و «دنور» دختر «ست»، در روند بزرگ شدنش به شخصیتی منزوی و شکاک تبدیل می شود.

«موریسون» در این رمان، ردپای حوادث آسیب زای گذشته را تا زمان حال جست و جو می کند. اما اگر فکر می کنید که تا به این جا داستان لو رفته و این حادثه ی عجیب، نقطه ی اوج داستان «تونی موریسون» است، سخت در اشتباهید! وقتی با داستان پیش می روید، می بینید که این حادثه ی تلخ، بدترین اتفاقی نیست که برای «ست» و دلبندانش می افتد.

چرا باید دلبند را خواند؟
رمان «دلبند» به همان اندازه که پر از احساسات است، سرشار از معنی است. «تونی موریسون» دقیقاً می داند که می خواهد چه کاری انجام دهد و از چگونگی انجام دادن آن مطمئن است. «موریسون» نمی تواند استثمار سیاه پوستان در طول تاریخ را جبران کند، اما می تواند صدای همنوعانش باشد و از ادبیات، به نفع آن ها استفاده کند. این نویسنده ی بزرگ از هر چیزی که بتواند بهره می برد تا همه ی وجوه مورد نظرش را در داستان شکل دهد.

شخصیت های داستان های «موریسون» پیچیده اند. هر دو داستانی که در زمان های حال و گذشته می گذرند، جذابیت خاص خود را دارند چرا که نویسنده با دقت هر چه تمام تر، حال و گذشته را در هم می تَنَد. در این میان، نباید از سبک منحصر به فرد «موریسون» به سادگی بگذریم. شیوه ی نگارش این نویسنده ی برجسته، منحصر به فرد است.

نثر «موریسون»، تصویری و هیجان انگیز است و هر کجا لازم باشد از فرهنگ غنی سیاه پوستان و لهجه های محلی در آن بهره می گیرد. این بانوی بزرگ همچون سُکان داری چیره دست است که با ایجاد تغییر در مسیر داستانگویی، هیچ گاه از چارچوب مورد نظرش در روایت بیرون نمی زند و کشتی داستان گویی را به بهترین شکل هدایت می کند.

«موریسون» در داستان «دلبند»، رئالیسم (واقع گرایی) مرسوم را انکار می کند و از لغاتی فاخر و روایتی شاعرانه بهره می گیرد، اما با این وجود، از واقعیتی ژرف در تاریخ پرده بر می دارد. همان طور که در شعر فارسی، ترجیع‌بند بر اهمیت یک بیت تأکید می کند، تکرار برخی تصاویر و رویدادها در داستان «دلبند» نیز به اهمیت و واقعی تر شدن توصیفات کمک می کنند و مخاطب هیچ گاه در صداقت گزارش های «موریسون» شک نمی کند.

چرخه ی معیوب خشونت

خواننده ی داستان «دلبند» از درد و رنج شخصیت های سیاه پوست و خشونت وحشتناک سفیدپوستان حیرت زده خواهد شد. اما نکته ای که در این داستان وجود دارد این است که شکنجه و ظلم به هیچ عنوان نباید تحمل شود. چرا که هر ظلم، نماینده ی ظلم های بیشتری است که به خشونت های شدیدتری ختم می شود؛ خشونت هایی که شاید در تاریخ آمریکا هرگز به آن ها پرداخته نشده و همین نکته، آن ها را ترسناک تر می کند. «موریسون» به ما یادآوری می کند که اگر چرخه ی معیوب خشونت را از بین نبریم، روزی خودمان قربانی اش خواهیم بود.

زمانی که «هریت بیچر استو» به اغراق در بیان خشونت علیه سیاه پوستان در رمان «کلبه عمو تام» متهم شد، در پاسخ به این اتهامات این طور پاسخ داد که رویدادها را به گونه ای تغییر داده که قابل انتشار باشند! یعنی خشونت های نژادی، خیلی وحشتناک تر از آن بوده اند که در کتاب «کلبه عمو تام» به تصویر کشیده شده اند. هر چند که بیان تمام و کمال حقایق تاریخی غیرممکن است، شاید بتوان «موریسون» را وارث ادبی «هریت بیچر استو» دانست، چرا که او نیز جرأت مطرح کردن مسائلی را داشت که با وجود دلخراش بودن، ریشه در حقیقت زندگی سیاه پوستان دارد.

نویسنده ای که از زندگی سیاه پوستان می گوید

نویسنده ای که از زندگی سیاه پوستان می گوید

محوریت اصلی آثار «موریسون»، برده داری، تبعیض و هر آن چیزی است که به زندگی سیاه پوستان مربوط می شود. آثار ارزشمند این بانوی بزرگ آن قدر در جهان مشهور شد که «اوپرا وینفری»، یکی از مطرح ترین مجری های تلویزیون آمریکا و نویسنده ی کتاب هایی چون «با اطمینان می دانم که» و «راه روشن است» در فیلمی سینمایی که از رمان «دلبند» اقتباس شده بود، به ایفای نقش پرداخت.

اما با این که «تونی موریسون» را بیشتر به عنوان نویسنده ی کتاب «دلبند» می شناسند، در کارنامه ی ادبی این نویسنده، آثار درخشان دیگری نیز به چشم می خورد؛ آثاری که علاوه بر «جایزه ی نوبل ادبیات»، جوایز مهم دیگری از جمله «جایزه ی پولیتزر داستان» و «جایزه ی حلقه ی منتقدین کتاب آمریکا» را برای او به ارمغان آورده اند.

«آبی ترین چشم»
اولین اثر «تونی موریسون» زمانی منتشر شد که او 40 ساله بود. اگرچه این رمان در ابتدا چندان مورد تحسین واقع نشد، اما به طور حتم، شخصی ترین اثر «موریسون» است و در محلی می گذرد که خود نویسنده در آن بزرگ شده بود. این رمان، داستان دختر سیاه پوست نوجوانی به نام «پکولا» است. او بیش از هر چیز زیبایی های سفیدپوستان آمریکایی را آرزو می کند: موی بلوند، پوست نرم و مهم تر از همه، چشمان آبی. «پکولا» که در کودکی خاطره ی خیلی تلخی را تجربه کرده است، آبی ترین چشم دنیا را می خواهد. شاید مطالعه ی این داستان، برای مخاطب چندان آسان نباشد، اما قطعاً یکی از مهم ترین آثار «تونی موریسون» است؛ رمانی که عده ای تلاش کردند آن را در مدارس و کتابخانه ها ممنوع کنند.

«سرود سلیمان»
کتاب «سرود سلیمان» سومین رمان «تونی موریسون» و یکی از جاه طلبانه ترین آثار اوست که سبک و سیاق نویسنده در ترکیب ژانرهای مختلف را به رخ می کشد. نویسنده در این کتاب شکوهمند، «داستان تاریخی» «رئالیسم جادویی» و «داستان فانتزی» را در هم می آمیزد و داستان زندگی «میکن میلک من دد» را روایت می کند که غرق در بحران هویت است و می خواهد جایگاه خود را در آمریکا پیدا کند.

خواندن این کتاب نیز به طور مکرر در کلاس های درس آمریکا ممنوع شده است. جالب است بدانید «سرود سلیمان» یکی از محبوب ترین کتاب های نخستین رئیس جمهور سیاه پوست آمریکا، «باراک اوباما» بوده است. «اوباما» به نویسنده ی کتاب، «نشان افتخار آزادی رئیس جمهوری» را اعطا کرد و درباره ی «سرود سلیمان» گفت:

یادم می آید کتاب «سرود سلیمان» را در کودکی خواندم و نه تنها چگونه نوشتن، بلکه چگونه بودن و چگونه فکر کردن را از آن آموختم.

«بهشت»
کتاب «بهشت» با یکی از گیراترین جملات ممکن برای شروع یک رمان، آغاز می شود: «نخست به دختر سفیدپوست شلیک می کنند. برای سایرین، به اندازه ی کافی فرصت دارند، نیازی به عجله کردن نیست.» این کتاب، جامعه ای مردسالار را در تقابل با شهری که فقط زنان در آن ساکن اند، به تصویر می کشد. «تونی موریسون» در رمان «بهشت» که یکی از عجیب ترین آثار اوست، به مفهوم واقعی خشونت می پردازد. در رمان «بهشت»، اذیت و آزار زنان و سال ها ظلم و ستم، به خشمی باورنکردنی تبدیل شده است.

«یک بخشش»
رمان «یک بخشش» از بسیاری جهات، نقطه ی اوج موضوعاتی است که «موریسون» پس از نوشتن رمان محبوب «دلبند» در حال کنکاش آن ها بود. کتابی غنی با روایت جذاب که ثابت می کند «موریسون» استاد انتخاب فُرم ادبی است. در حالی که رمان «دلبند» به آخرین دهه های برده داری می پردازد، «یک بخشش» که در سال 2008 منتشر شد، روایتگر نخستین بارقه های برده داری در قرن 17 میلادی است. این رمان نگاهی تاریک به واقعیت های برده داری دارد و به همان اندازه ای که تنش های پیچیده بین یک مادر و دختر را روایت می کند، به ریشه های سیاسی نژادپرستی در ایالت متحده ی آمریکا می پردازد.

«خانه»
«جان آپدایک»، نویسنده و منتقد آمریکایی و خالق آثاری چون «فرار کن خرگوش» و«سنتائور»، در مقاله ای نوشته است: «‌تونی موریسون، عادتی دارد که شاید نتیجه ی تأثیر «ویلیام فاکنر» بر او باشد؛ آن هم این است که پیش از آن که خواننده کم ترین اطلاعی از ماجرا داشته باشد، روایت را آغاز می کند.» مثلاً در شروع داستان «خانه» می خوانیم: «مثل آدم ها بلند شدند. ما آن ها را دیدیم. مثل آدم ها ایستاده بودند.»
کتاب «خانه» داستان زندگی جوانی 24 ساله به نام «فرانک مانی» را روایت می کند که در حال بازگشت از جنگ به خانه است. اما خانه چیست و کجاست؟ در قسمتی از کتاب درباره ی جنگ می خوانیم:

لوتوس، جورجیا، بدترین مکان دنیا بود. بدتر از هر میدان جنگی؛ حداقل در میدان جنگ هدفی وجود دارد، هیجان، شجاعت و در میان آن همه احتمال شکست، شانسی هم برای پیروزی هست. مرگ حتمی است اما زندگی هم به همان اندازه مسلم است. تنها اشکالش این است که نمی توانی از قبل بدانی.

اگر کتاب های یادشده را خوانده اید و به دنبال دیگر آثار «تونی موریسون» هستید، کتاب های «خاستگاه دیگران»، «این کتاب را بسوزان» و «عشق» را از دست ندهید.

«تونی موریسون» نیز مانند «مارتین لوتر کینگ» رؤیایی داشت: رؤیای برابری و عدالت. شاید این رؤیا هرگز به طور کامل تحقق نیابد، اما نباید قدرت امید را دست کم گرفت. شاید بتوانیم از کوه های ناامیدی، سنگ امید بتراشیم. «تونی موریسون» در رمان «دلبند» می نویسد: «محرومیت ست نداشتن رؤیایی برای خودش بود.» این نویسنده ی بزرگ ما را به عملی کردن رؤیاهایمان دعوت می کند تا شاید روزی بتوانیم مثل «لوتر کینگ» بگوییم: من هم رؤیایی دارم.

📚✨ مقالات پیشنهادی جزوه پرو
برچسب ها
دیدگاه ها

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کابین وردپرس قالب وردپرس آموزش وردپرس