معرفی استنلی کوبریک
پست معرفی استنلی کوبریک ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. استنلی کوبریک فیلمنامهنویس، عکاس و کارگردان آمریکایی بود. او بهعنوان یکی از بزرگترین کارگردانان قرن بیستم شناخته میشود.
استنلی کوبریک در فیلمهایش قصد داشت تا با نگاهی عمیق، به فلسفهی غرایز و زیست انسانی بپردازد و این کار را با وسواسی مثالزدنی انجام میداد. از کتابهای مهم او میتوان به «یک پرتقال کوکی (فیلمنامه)» و «۲۰۰۱: یک اودیسهی فضایی» اشاره کرد.
زندگینامه استنلی کوبریک
استنلی کوبریک (Stanley Kubrick) به تاریخ بیستوششم ژوئیهی سال 1928 در شهر نیویورک آمریکا به دنیا آمد. او در همین شهر و در یک خانوادهی فرهیخته با اصلیتی یهودی بزرگ شد. اجداد او یهودی – رومانی و یهودی – لسهتانی بودند؛ اما کوبریک با اعتقادات سنتی و مذهبی بزرگ نشد و در بزرگسالی با نگاهی آتئیستی به جهان مینگریست. پدرش یک فیزیکدان بود و با توجه به شغل او و دیگر اعضای خانواده، او در کودکی طعم فقر و یا هرگونه مشکل مالی را نچشید.
استنلی کوبریک در دوران مدرسه بهعنوان یک دانشآموز معمولی شناخته میشد و با وجود آنکه در تست سنجش آیکیو، امتیازی بالاتر از میانگین را دریافت کرده بود، اما عملکردش در مدرسه همچنان ضعیف ارزیابی میشد. در همان دوران بود که علاقهی استنلی به ادبیات، سینما و عکاسی رشد پیدا کرد.
هنگامی که از دبیرستان فارغالتحصیل شد، با مطالعات خودجوشی که داشت توانست اطلاعات زیادی در باب فیلمسازی، تهیهکنندگی و هرآنچه که به فرایند تولید یک فیلم سینمایی مربوط است را کسب کند. استنلی کوبریک ابتدا بهعنوان عکاس مجلهی مشهور «لوک» حرفهی خود را آغاز کرد.
بیشتر عکسهای استنلی کوبریک در سبک عکاسی خیابانی بودند و در اکثر آنان سعی بر این بود که ژستها و بدنها ثبت شوند. عکسهای او را میتوان سینمایی و واجد میزانسن دانست؛ عکسهایی که صرفاً ثبت سادهی لحظه نبودند و وارد عرصهی زیباییشناسی میشدند.
یکی از همکاران او در مجلهی لوک گفته بود: «فکر میکردم استنلی برای حضور در هالیوود، آن شخصیت لازم را نداشته باشد. او مردی ساکت و لاغر بود که مشکلات مالی مختلفی در زیست مستقلش داشت».
با این وجود استنلی کوبریک پس از کسب تجربه در حیطهی عکاسی، شروع به ساختن فیلمهای کوتاه کمهزینه کرد و بالاخره با ساختن اولین فیلم مهم هالیوودی خود، یعنی نوآرِ مشهور «کشتن (The Killing)»، شهرت قابلتوجهی را کسب کرد. اما این دوران چندان طولانی نشد و کوبریک پس از ساخت دو فیلم با کرک داگلاس، ستارهی آن زمان هالیوود، از آمریکا رفت.
دلیل ترک گفتن هالیوود این بود که کوبریک هنگام ساخت فیلمهای «اسپارتاکوس (Spartacus)» و «راههای افتخار (Paths of Glory)» اختلاف نظرهای بسیار زیادی با داگلاس و تهیهکنندهها پیدا کرد و چنین اتفاقی، موجب ایجاد احساسی ناخوشایند در او، در برخورد با فیلمسازی بهمثابهی صنعت شد.
پس از این تجربهی ناخوشایند، استنلی کوبریک به عمارتی بزرگ در انگستان نقل مکان کرد و همراه با همسرش کریستین، زندگی را در آنجا از سر گرفت. او به دنبال شرایطی بود که در آن، بر تمام جزئیات و مسیرهای فرایند ساخت یک فیلم، از مراحل خلق گرفته تا گامهای تولید آن، کنترل کامل داشته باشد. به همین جهت این عمارت را تبدیل به محل کار خود کرد.
اولین تولیدات استنلی کوبریک در انگلستان، کمدی سیاه ضدجنگ «دکتر استرنجلاو یا: چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم (Dr. Strangelove)» و فیلم «لولیتا (Lolita)» که با اقتباس از رمان مشهور ولادیمیر ناباکوف ساخته شد، بودند.
کمالگرایی استنلی کوبریک
استلی کوبریک یک انسان کمالگرا بود و این نخستین ویژگی او بهعنوان یک سینماگر است که اغلب سینمادوستان از آن مطلع هستند. اما منظور از کمالگرایی کوبریکی چیست؟ کوبریک وسواسی بیاندازه نسبت به روند ساخت فیلمهایش داشت؛ وسواسی که اگر به این شدت در او وجود نداشت، ممکن بود امروز شاهد تعداد بسیار زیادتری از فیلمهای او باشیم.
مراحل ساخت و تولید فیلمهای کوبریک، گاه حتی به سه سال هم میرسید. چون او بهقدری برای ثبت هر پلان، برداشتهای مکرر انجام میداد که ممکن بود حتی برای گرفتن یک نمای ساده (مثلاً قدم زدن تام کروز در فیلم «چشمان کاملاً بسته (Eyes Wide Shut)» در خیابان یا جیغ زدن شرلی دووال در فیلم «درخشش (The Shining)») ماهها فیلمبرداری را ادامه دهد.
استنلی کوبریک گاهی برای گرفتن یک پلان چند ثانیهای، بیش از چهارصد بار برداشت را تکرار میکرد. درواقع میتوان گفت که برخلاف سبک «بداههپردازی» و باور به اولین برداشت از هر صحنه که در سینمای موج نوی فرانسه وجود داشت، کوبریک هیچگاه به برداشت اول باور نداشت.
استنلی کوبریک و سینمای ژانر
استنلی کوبریک تقریباً در تمام گونهها و ژانرهای سینمایی، فیلم ساخته است؛ از فیلمهای حماسی و جنگی گرفته تا فیلمهای علمی – تخیلی، تریلر – اروتیک، ترسناک و غیره. اما آنچه بیش از هرچیز در چنین کارنامهی سینمایی درخشانی جلب توجه میکند، این واقعیت است که تمام این فیلمها را فقط کوبریک میتوانست بسازد و از اولین نما تا آخرین ثانیهی فیلمهایش، امضای شخصی او را بهعنوان تنها مؤلف حقیقی اثر، بر خود دارند.
به علت همین ویژگی یکتا و منحصربهفرد کارهای این کارگردان است که به اعتقاد بسیاری از منتقدین، صاحبنظران و مورخان، کوبریک نه تنها بهترین فیلمساز تاریخ سینماست، بلکه میتواند بزرگترین هنرمند قرن بیستم نیز لقب بگیرد.
یکی از دیگر دلایل چنین آوازه و تحسینی این است که استنلی کوبریک فلسفه، تاریخ و علم را چنان با داستانگویی، ژانر و ریتم روایی تلفیق میکرد که نه از جدیت این مباحث کاسته میشد و نه به لحاظ سینمایی، فیلم کسلکننده از آب درمیآمد. او این توانایی را داشت تا هر ابژه و مضمونی را با نبوغی تکرارنشدنی، به زبان سینما درآورد.
درگذشت استنلی کوبریک
استنلی کوبریک در روز هفتم مارس سال 1999، پیش از اکران جهانی آخرین فیلمش، یعنی «چشمان کاملاً بسته» که به گفتهی خودش بهترین فیلم اوست، بر اثر سکتهی قبلی درگذشت. او در کنار درخت محبوبش به خاک سپرده شد. کریستین همسرش، در بخشی از کتابی که پس از مرگ این هنرمند بزرگ به او تقدیم کرده، یکی از جملات اسکار وایلد که نزد استنلی کوبریک محبوب بود را نقل میکند که میتوان آن را بهعنوان نمایی کوتاه از زندگی یک کارگردان بزرگ تعبیر کرد: «تراژدی پیر شدن این نیست که شخص پیر است، بلکه اندوه اصلی جوان بودن آن شخص است».
بهترین کتابهای استنلی کوبریک
کتاب یک پرتقال کوکی (فیلمنامه) (A Clockwork Orange): فیلمنامهی شاهکار استنلی کوبریک براساس یک رمان کمدی سیاه به قلم آنتونی برجس. این اثر یکی از بزرگترین و ستایششدهترین فیلمنامههای سینمایی محسوب میشود. ظرافت کمنظیر کوبریک در برگردان این داستان ابزورد به زبان سینمایی، نشاندهندهی استعداد و شناخت بالای او از دو مدیوم ادبیات و سینما است.
این کارگردان با ساختن فیلم «یک پرتقال کوکی (A Clockwork Orange)»، تأثیر زیادی بر جامعهی مخاطبان سینما گذاشت و موجب شکلگیری بحثهای فرهنگی و هنری بسیاری شد که همچنان نیز ادامه دارند.
کتاب 2001: یک اودیسهی فضایی (2001: A Space Odyssey): این کتاب، متن فیلمنامهای است که استنلی کوبریک آن را به همراه آرتور سی کلارک، رماننویس انگلیسی به نگارش درآورده است. با وجود اینکه فیلم ساختهشده براساس این اثر، در زمان نخستین نمایشهای خود، با سالنهای خالی و ترکشده توسط تماشاگران مواجه شد، اما بهمرور توانست ارزشهای سینمایی و فلسفی خود را آشکار سازد و امروز بهعنوان یکی از ده فیلم بزرگ و تأثیرگذار سینما شناخته شود. گفتنی است که فیلم «یک اودیسه فضایی (2001: A Space Odyssey)» به انتخاب کارگردانان، برترین فیلم تاریخ سینما است.
سبک نگارش و دیدگاههای استنلی کوبریک
یکی از درونمایههای تکرارشونده در سینمای استنلی کوبریک، نگاه منحصربهفرد و عمیق او به رفتارهای انسانی است. این واقعیت که چگونه در نهاد یک شخص پلیدی به وجود میآید، ناهنجاری و هنجار در یک ساختار اجتماعی چگونه عمل میکنند و همچنین بررسی این نکته که وقتی مرزها و محدودیتهای اخلاقی که توسط قانون و مذهب شکل گرفته از میان برود، آنوقت یک انسان آزاده قادر به انجام چه اعمالی خواهد بود، ازجمله مسائل مورد توجه این کارگردان بودند.
گفتنی است که سینمای کوبریک را میتوان نمونهای مناسب برای نمایش تئوری «اصل واقعیت» و «اصل لذت» زیگموند فروید در نظر گرفت. فیلمی چون «یک پرتقال کوکی» در واقع با دیالکتیکی که میان هنر، اروس، تمدن، سلطه و خشونت ایجاد میکند، سعی دارد به این مفهوم بپردازد که اگر سلطه از میان برود، لذت چگونه عمل خواهد کرد یا اگر ساختارهای تمدن وارونه شوند، ذات انسانی چگونه پیشروی میکند.
یکی از ویژگیهای سبکی کوبریک که کاملاً متمایز از سبک فیلمسازی آمریکایی بود، تمایل او به ریتم آرام بود. فیلمهای او داستانمحور نبودند. به واسطهی نگاهی که این کارگردان به ریتم درونی و بیرونی یک روایت داشت، هرجا که لازم میدید تحرک روایی را کاهش میداد و هرجا که نیاز به غلیان احساسی بود، ریتم را تندتر میکرد.
برای نمونه اگر به «یک اودیسه فضایی» توجه کنیم، فیلم در چهل دقیقهی نخست، کاملاً تهی از داستان و حتی دیالوگ است. در واقع کوبریک با چنین تهمیداتی، نهتنها فیلم شخصی خود را میساخت، بلکه به قلمروی ژانرهای سینمایی نیز چیزهای ارزشمندی را اضافه میکرد؛ بهخصوص در ژانر جنگی و علمی – تخیلی که بیش از هر ژانر دیگری با الگوهای تکرارشونده محدود شده بودند.
جوایز و افتخارات استنلی کوبریک
برندهی جایزهی بفتای بهترین فیلم برای «دکتر استرنجلاو»
برندهی جایزهی بفتای بهترین کارگردانی برای «بری لیندون (Barry Lyndon)»
برندهی جایزهی لوکارنو در بخش بهترین کارگردانی، برای فیلم «لولیتا»
نامزد دریافت سیزده جایزه از مراسم اسکار