معرفی صادق چوبک
پست معرفی صادق چوبک ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. صادق چوبک، زاده ی 14 تیر 1295 و درگذشته ی 13 تیر 1377، نویسنده ای ایرانی بود. چوبک در بوشهر به دنیا آمد. او در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره ی کالج آمریکایی تهران را نیز گذراند. چوبک در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد.
اولین مجموعه داستان او با نام «خیمه شب بازی» در سال 1324 منتشر شد. برخی منتقدان صادق چوبک را در زمره ی نویسندگان ناتورالیست دانسته اند. سیاهی ها و زشتی های جامعه در آثار او با زبانی ساده، به روشنی ترسیم شده است. چوبک را به همراه صادق هدایت و بزرگ علوی، پدران داستان نویسی نوین ایرانی می دانند.
زندگینامه صادق چوبک
صادق چوبک (Sadeq Chubak)، نویسنده و مترجم برجستهی ایرانی، در 14 تیرماه 1295، در شهر بوشهر چشم به جهان گشود. چوبک تحصیلات مقدماتی خود را در مدارسی در بوشهر، شیراز و کالجی آمریکایی در تهران سپری کرد. اولین نوشتهی صادق چوبک، در حالی که تنها پانزده سال داشت، در روزنامهی محلی بیان حقیقت به چاپ رسید.
صادق چوبک در 21سالگی، پس از استخدام از سوی وزارت فرهنگ و هنر، مشغولِ تدریس در دبیرستانی واقع در خرمشهر شد. او پس از به پایان رساندن خدمت سربازی، برای تأمین مخارج زندگی، ناچار بود که علاوه بر کار تدریس و ترجمه، به مشاغلی دیگر (از جمله منشیگری) نیز بپردازد. در همین دوران بود که نخستین کتاب چوبک با عنوان «خیمهشببازی» به انتشار رسید، مجموعهداستانی درخشان که اگرچه مورد اقبال طیف وسیعی از مخاطبان فارسیزبان قرار گرفت، تا ده سال آتی مجوز تجدید چاپ پیدا نکرد.
زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای صادق چوبک
اوجگیری صادق چوبک در مقام نویسنده
صادق چوبک پس از نگارش کتاب خیمه شب بازی، به عنوان مترجم در سفارت انگلستان مشغول به کار شد و در همین دوره، یعنی چهار سال پس از انتشار کتاب اولش، دومین مجموعهداستان خود را با عنوان «انتری که لوطیاش مرده بود» به چاپ رساند.
چوبک پس از انتشار کتاب انتری که لوطیاش مرده بود، به فعالیتهای هنری خود با جدیت هرچه تمامتر ادامه داد. همکاری با مجلات مختلف ادبی، انتشار چاپ دوم کتاب خیمهشببازی، شرکت در چند سمینار بینالمللی، و همچنین، ترجمهی آثاری از کارلو کلودی و ادگار آلنپو از جمله مهمترین فعالیتهای ادبی صادق چوبک در این دوره از زندگیاش به شمار میروند.
اما نقطهعطف حقیقی در کارنامهی نویسندگی صادق چوبک، انتشار سومین کتابش، یعنی رمان تنگسیر، است. تنگسیر اولین رمان صادق چوبک بود؛ اثری که چهارده سال پس از انتشار اولیهی مجموعهداستان انتری که لوطیاش مرده بود به چاپ میرسید. چوبک پس از این داستان ماندگار، سه کتاب درخشان دیگر نیز به چاپ رسانید: دو مجموعهداستان با نامهای «روز اول قبر» و «چراغ آخر»، به علاوهی رمانی شاخص و ماندگار با عنوان «سنگ صبور».
آثار نامبرده، به زعم اغلب صاحبنظران، از برجستهترین نمونههای نثر فارسی در ادبیات معاصر ایران به شمار میروند.
صادق چوبک در سال 1353، پس از سالها فعالیت ادبی درخشان و خلق دهها داستان ماندگار در ادبیات ایران، وطن را برای همیشه ترک گفت و به کشور آمریکا مهاجرت کرد، و سرانجام، به تاریخ 13 تیرماه 1377، در همین سرزمین چشم از جهان فرو بست. کالبد بیجان صادق چوبک بنا بر درخواست خودش سوزانده شد.
بهترین کتابهای صادق چوبک
از این نویسنده، چهار مجموعهداستان و دو رمان ماندگار به جا مانده است که در ادامه مروری مختصر بر بهترین کتابهای صادق چوبک خواهیم داشت:
کتاب خیمه شب بازی: اولین اثر صادق چوبک که خبر از ظهور نویسندهای برجسته در ادبیات نوین فارسی داد. مجموعه داستان خیمه شب بازی متشکل از یازده داستان کوتاه است. از دو قصهی «نفتی» و «عدل» به عنوان بهترین داستانهای این مجموعه یاد میشود.
کتاب انتری که لوطیاش مرده بود: این کتاب متشکل است از سه داستان «چرا دریا توفانی شده بود»، «قفس» و «انتری که لوطیاش مرده بود»، به علاوهی نمایشنامهای با عنوان «توپ پلاستیکی». این کتاب توسط پیتر اوری به زبان انگلیسی ترجمه شده است.
کتاب تنگسیر: اولین رمان صادق چوبک و یکی از درخشانترین عناوین داستانی در تاریخ ادبیات مدرن ایران. انور خامهای تنگسیر را کتابی میداند که میتواند با داستانهای برجستهترین نویسندگان جهان برابری کند.
کتاب سنگ صبور: چوبک یازده بار این کتاب را بازنویسی کرد تا آنکه سرانجام از نتیجهی کار خود در دوازدهمین مرتبه راضی شد و رمان را منتشر کرد. محمدرضا قانونپرور رمان سنگ صبور را به انگلیسی بازگردانی کرده است.
سبک نگارش و دیدگاههای صادق چوبک
منتقدان و مورخان ادبیات فارسی بر آناند که صادق چوبک از معدود داستاننویسان ناتورالیست در ادبیات مدرن ایران است. این ادعا با نظر به جهانبینی تاریک چوبک، روایتگری واقعگرایانهی او، و همچنین، اعتقاد خللناپذیرش به تأثیر محیط بر شکلگیری منش و اندیشهی آدمی، کموبیش پذیرفتنی مینماید. با این حال، نباید از نظر دور داشت که ناتورالیسم چوبک متفاوت است با ناتورالیسمی که برای مثال امیل زولا و گی دو موپاسان نمایندگیاش میکنند. در داستانهای صادق چوبک عناصر بومی نیرومندی وجود دارد که کار او را از همفکران و همسبکان غربیاش متمایز میسازد. به واقع، چوبک همان اندازه که از گوستاو فلوبر، موپاسان، زولا، و به طور کلی، از ادبیات مغربزمین تأثیر پذیرفته، از سنت غنی نثرنویسی فارسی، و مهمتر از آن، از مضامین پربسامد در فرهنگ ایرانی نیز اثر گرفته است. توجه به این نکته بسیار مهم است؛ زیرا در غیر این صورت، بیم آن میرود که متوجه اصالت کار چوبک نشویم و در فهم میراث ادبی او، به راه خطا برویم.
در همین راستا، بیجا نیست اشارهای نیز داشته باشیم به تأثیر صادق هدایت بر جنبههای گوناگون زندگی چوبک. تأثیری که به تصریح خود صادق چوبک، به مراتب عمیقتر از تأثیر معمولی بوده که ادیبی بر ادیبی دیگر میگذارد. در نظر چوبک، هدایت قبل از آنکه نویسندهای بزرگ باشد، انسانی شریف بود. مردی با قلبی رئوف که دغدغههای والای اجتماعی و فرهنگیاش تماماً عاری از روی و ریا بود. خلاصه، نادرهمردی که در هر عصر، انگشتشمارانی چون او یافت میشوند. قضاوت چوبک دربارهی کارنامهی ادبی هدایت نیز، همین اندازه توأم با تحسین و ستایش بود. تا آنجا که طی سخنانی نه چندان خالی از تواضع، هدایت را بزرگتر از آنی خوانده بود که چون اویی بتواند دربارهاش اظهارنظر کند! این گفته، با تمام ظاهر اغراقآمیزی که دارد، روشنتر از هر بیان دیگری، تأثیر هدایت بر ذهن و قلم چوبک را بازمینماید.
صادق چوبک از نگاه دیگران
– من گمان میکنم نخستین بار صدای مردم چنان که هست در مجموعهی داستانهای کوتاه صادق چوبک به نام خیمهشببازی به گوش رسید. (نجف دریابندری)
– در خیمهشببازی چوبک قویترین نقاشیها را از دقایق و جزئیات موضوع عرضه کرده است. (محمدعلی سپانلو)
– تنگسیر به علت تکنیک و مبتکرانه بودن زبان، کنکریت بودن محاورهها، احساسها، و واکنشهای انسانی چهرهها و غیره برای من نیروی جاذبهی واقعی داشت. (احسان طبری)
– تا وقتی سنگ صبور را نخوانده بودم نمیدانستم فقر هم میتواند مثل ثروت شکوه و جلال داشته باشد. این اثر به سمفونی غریبی میماند که از تکصداهای رنجآلود و دردآلود به وجود آمده. (محمود عنایت)
– چوبک از پیشکسوتان ما در میدان ادب و داستانسرایی و رماننویسی است و خودش رتبهی استادی یافته است. (محمدعلی جمالزاده)
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از صادق چوبک
– ابراهیم گلستان در سال 1341 اقدام به تهیهی فیلمی، بر پایهی داستان «چرا دریا توفانی شده بود»، با عنوان «دریا» کرد، اثری که البته هیچگاه ساخته نشد.
– امیر نادری در سال 1353 با اقتباس از رمان تنگسیر فیلمی را به همین نام کارگردانی کرد. گفتنی است که نمایش عمومی فیلم تنگسیر با استقبال فراوان مخاطبان روبهرو گشت.
حقایقی جالب درباره صادق چوبک
– برای چاپ کتاب خیمهشببازی، صادق چوبک هزار تومان از پسر یکی از بزرگان محلهی لالهزار قرض کرد. قرار بر این شد که پس از انتشار کتاب، چوبک این قرض را خردخرد با طلبکارش تسویه نماید.
– چوبک در سال 1334 پیشنهاد مدیریت بخش فارسی «صدای آمریکا» را رد کرد.
– چوبک رمان تنگسیر را به قدسی خانم، همسر خود، و کتاب سنگ صبور را به زادگاهش، بوشهر، تقدیم کرده بود.
– صادق چوبک در سالهای پایانی زندگی، بینایی خود را از دست داد. او گاهی از کتابخانهی کنگره، نوارهای ویژهی نابینایان را به امانت میگرفت و به آنها گوش میداد. گاهی نیز همسرش به جای او میخواند و برایش مینوشت.
جملات برگزیده صادق چوبک
– از گرسنگی دلش مالش میرفت. تو شقیقههاش میکوبید و میخواست بالا بیاورد. دهنش تلخ و خوشک و بویناک بود. بوی بازمانده تبی که در دهن مرده حبس شده بود میداد. (داستان عروسکِ فروشی)
– برف سنگین ستمگر دشت را پوشانده بود. غبار کولاک هوا را درهم میکوبید. پستی و بلندی زیر برف در غلتیده و له شده بود. گرسنه و فرسوده، آن دو گرگ در برف یله میشدند و از زور گرسنگی پوزه در برف فرو میبردند و زبان در برف میراندند و با آروارههای لرزان برف را میخائیدند. (داستان همراه)
– موجی از رعشه تو چهرهاش زلزله انداخته بود. گوئی زیر پوست چهرهاش جانورهای ریز عذابش میدادند. دائم پوست چهرهاش در رقص بود. (داستان دسته گل)
معرفی آثار صادق چوبک
انتری که لوطیاش مرده بود
مجموعهداستان «انتری که لوطیاش مُرده بود» و «خیمهشببازی» از آثار اولیه چوبک است. «انتری که لوطیاش مرده بود» مجموعهای از چهار داستان است. نامِ مجموعه، اسم یکی از آن داستانهاست. انتری که لوطیاش مرده بود، داستانِ میمونی به نامِ مخمل است که اربابی معرکهگیر دارد. مخمل از اربایش ناراضی است. آرزو دارد که اربابش بمیرد و آزادانه زندگیش را ادامه بدهد. روزی به دشتِ بزرگی برای تفریح میروند. لوطی، مخمل را به درختِ بزرگی میبندد و میخوابد. پس از مدتی مخمل میبیند که «در پوستِ لوطیاش هیچ جنبشی نیست و چشمش آن نورِ همیشگی را ندارد و صورتش بیرنگ است. مانندِ چرم خام.»
مخمل متوجه میشود که اربابش مُرده است. در آن لحظه، میفهمد که در آن دشت تنهاست؛ دیگر لوطیاش آنجا برایش وجود نداشت. نمیدانست چه کار کند. هیچوقت خودش را بیلوطی ندیده بود. لوطی برایش همزادی بود که بی او وجودش ناقص بود. مثل این بود که نیمی از مغزش فلج شده بود و کار نمیکرد. تا یادش بود، از میان آدمها تنها لوطی را میشناخت؛ و او بود که همزبانش بود و به دنیای آدمهای دیگر ربطش میداد. زبانِ هیچکس را بهخوبی زبان او نمیفهمید. در قهوهخانهها، در میدانها، در تکیهها، در گاراژها، در گورستانها، در کاروانسراها، زیر بازارچهها که لوطی بساط معرکهاش را پهن میکرد، همهجور آدم دورِ لوطی و مخمل جمع میشدند. و از آدمها همیشه این خاطره در دلش بود که برای آزار و انگولککردن او بود که دورش جمع میشدند. اما مخمل حرف هیچکس را گوش نمیداد. فقط گوشبهزنگِ لوطی بود که تا زنجیرش را تکان میداد، هرچه او میخواست، برایش میکرد.
بسیاری داستانِ انتر و لوطی را برگرفته از وضعیتِ جامعه آن زمان میدانستند. کتابی که انتشارش باعث شد که محبوبیت صادق چوبک دوچندان شود. منتقدانِ بسیاری (از جمله خودِ هدایت) آثار ادبی چوبک را تحسین میکردند. آنها معتقد بودند که چوبک آهستهآهسته از زبانِ هدایت فاصله میگیرد و زبانِ خودش را پیدا میکند. رضا براهنی، شاعر و نویسنده معاصر، درباره نثر چوبک گفته است: «چوبک زبانی خاص خود دارد. گرچه در اوایل، این زبان همسایگیهایی با زبان هدایت داشت؛ ولی بعدها چوبک آن همسایگی را پشت سرگذاشت و بهسوی زبانی دقیقتر از زبان هدایت برآمد.»
تنگسیر
چوبک بعد از انتشار مجموعهداستانهایش، رمانهای تنگسیر و سنگ صبور را نوشت. رمانِ تنگسیر، از معدود کتابهای فارسیزبان است که باعث پیوند سینما و ادبیات شده. امیر نادری، کارگردان مطرحِ سینمای ایران، سال ۱۳۵۲ فیلمی به همین نام و با بازی بهروز وثوقی ساخت. نثرِ دقیق و روانِ چوبک که با زبان و وقایع روزِ جامعه آمیخته، یکی از دلایلی است که رمانِ تنگسیر را مورد توجه فیلمسازان قرار داده است.
تنگسیر، روایتی است از ظلمی که بر زارمحمد (شخصیت اصلی داستان) در تنگستان میگذرد. تنگسیر، به مرد یا زنی میگویند که اهلِ تنگستان باشند.
داستانِ رمان، داستانِ تنگسیری است که بعد از بیست سال کار کردن در خانهی یک شخصِ خارجی (یا به قولِ چوبک «فرنگی») تصمیم میگیرد با دوهزار تومان پولی که جمع کرده، دکانِ جوفروشی باز کند. در این میان، با کریم حاج حمزه طرحِ شراکت میریزد. در مقابل، کریم حاج حمزه هم خانهای را برای شروعِ کار به گرو میگذارد. بعد از چند ماه، زارمحمد متوجه میشود که آن خانه، نزدِ چندین نفرِ دیگر هم گرو بوده است. زارمحمد وکیل میگیرد تا بتواند سهمش را از کریم بگیرد. اما وکیل هم همدستِ کریم از آب درمیآید و درنتیجه پولهای زارمحمد از بین میرود. زارمحمد که حالا تمامِ زندگیش را از دست داده، تصمیم میگیرد برای انتقام از کریم حاج حمزه و همدستانش آنها را بکشد. همسرش را باخبر میکند و روزِ بعد با تفنگش به شهر میرود.
پیرهن زرشکی
پیرهن زرشکی داستانی کوتاه از صادق چوبک است که در مجموعه داستان «خیمهشببازی» منتشر شد. این داستان ماجرای یک روز کاری دو زن مردهشوی را روایت میکند. آنها از شرایطشان راضی نیستند و میخواهند تغییری در زندگیشان ایجاد کنند و این تغییر از مسیر مردگان میگذرد و آنقدر غرق در مسائلشان با هم میشوند که از مرده روی تخت غافل میشوند. داستان «پیرهن زرشکی» شما را درگیر کشمکشهای درونی بسیاری میکند و صادق چوبک شما را به دنیایی نزدیک میکند که شاید هیچگاه تجربهاش نکرده باشید.
نفتی
داستان «نفتی» بر پایههای آرزوها و خواستههای دخترکی جنوبی استوار است که تمام هم و غمش را برای ازدواج و خلاصی از خانه پدر گذاشته است. دخترک اسمش عذراست. در ابتدای داستان عذرا را در امامزاده میبینیم که از آقا موسی بنجعفر میخواهد پیش خدا واسطه او و خدا شود و طلب شوهری سر راهش قرار دهد میکند. این خواسته عجیب است تا جایی که در داستان میفهمیم خاطرهای دور دختر را گرفتار غریزه جنسی کرده است.
این داستان کوتاه نیز متعلق به مجموعه «خیمهشببازی» است.
صادق چوبک و فرهنگ عامیانه
رمانِ تنگسیر، به زبانهای بسیاری در سراسر دنیا ترجمه شده است. رمانی که بسیاری، آن را شاهکارِ صادق چوبک میدانند. چوبک، در تنگسیر (و بهطور کلی در داستانهایش) به زبان و فرهنگهای عامیانه (بهخصوص فرهنگِ مخصوصِ مردم جنوب کشور) بسیار توجه داشت. همین موضوع از نکاتی بود که نثر او را در ادامه نثرهای جمالزاده و هدایت قرار میداد و با سایر نویسندگانِ همدورهاش متمایز میکرد.
چوبک در دوران نویسندگیش تلاش میکرد که صدای بیصداهای جامعه باشد. قشرِ فرودست و فقیر که از نظر چوبک، درگیر خرافه و سنتهای کهنه هستند. «راس گفتن بالاخره مملکت همهجور آدم لازم داره. هم نویسندهی متعینین و متعینات میخواد؛ هم نویسندی گداها. منم اگر میخواستم نویسنده بشم، میشدم نویسنده گداها… .» اینها صحبتهای احمدآقا در رمانِ سنگ صبور است. شخصیتی که در طولِ داستان، انگار کلماتش از زبانِ نویسنده برمیآید و چوبک هم راه او را پیش گرفته است.
مصدق، ملیشدن نفت و کودتا
معروف است که چوبک همانقدر که زیاد اهل رفیقبازی نبوده، اهل سیاست و کارِ سیاسی هم نبوده است. گوشهگیر بوده و مستقل و مصاحبه هم با جایی نمیکرده. اما آزادیخواه بوده و دلگیر از اختناق و نیز علاقمند به مصدق و سیاستهای او.
در سال 1328 چوبک که دو سال خدمت سربازی را گذرانده و مشاغل مختلفی را هم، مثل دبیری در خرمشهر و تدریس زبان انگلیسی در تهران و منشیگریِ تجارتخانه و…، تجربه کرده است، بهعنوان مترجم در شرکت نفت انگلیس و ایران مشغول به کار میشود.
حدود یک سال بعد از شروعِ کارِ چوبک در شرکت نفت انگلیس و ایران، نفت ملی میشود و کمی بعد دکتر محمد مصدق، که ملیشدن نفت ماحصل تلاش اوست، به نخستوزیری میرسد. چوبک از شیفتگان و طرفداران مصدق است. او در زندگینامۀ خودنوشتاش درباره مصدق میگوید: «من گمان میکنم این شخص بزرگترین و وطنپرستترین کسی است که در طول تاریخ ایران به زمامداری پرداخته و دومی ندارد.»
مصدق اما با کودتای 28 مرداد 1332 برکنار و تبعید میشود و دوران سرخوردگی و اختناق و بگیروببند فرامیرسد. در زمان کودتا، خانۀ چوبک در خیابان کاخ و روبهروی خانۀ مصدق است و او از نزدیک شاهد آنچه در خانۀ مصدق و حوالی آن رخ میدهد. در این باره مینویسد: «آمدن تانکها و سربازان تخریبی خانۀ دکتر مصدق را از نزدیک شاهد بودم. زیرا در آپارتمانی در خیابان کاخ در طبقۀ چهارم روبهروی خانۀ دکتر مصدق میزیستم که مُشرِف بر آن خانه بود و عملیات را میدیدم تا اینکه چند گلوله به دیوار و ناودان خانۀ ما خورد که مجبور شدم دست زن و بچهها را بگیرم و پیاده به سوی یوسفآباد به منزل پدر همسرم راهی شوم.»
سفری چندماهه به امریکا
در سال 1334 چوبک چند ماهی بهدعوت دانشگاه هاروارد به امریکا میرود و به شهرهای بوستون و نیویورک و واشینگتن سفر میکند. اختناق ایران در آن سالهای بعد از کودتا به حدیست که چوبک گویی رغبت چندانی به بازگشت به ایران ندارد.
در امریکا به او پیشنهاد میشود که ریاست بخش فارسی صدای امریکا را بهعهده بگیرد. این مسئولیت اما مستلزم انجام کارهاییست که چوبک از عهدهشان برنمیآید و به همین دلیل قبول نمیکند و بهگفتۀ خودش «سخت غمگین» به ایران برمیگردد.
اما حدود پانزده سال بعد از این سفر، در سال 1349 نیز بار دیگر و اینبار برای تدریس در دانشگاه یوتا بهعنوان استاد مهمان به امریکا میرود و یک سال در آنجا میماند.
مهاجرت برای همیشه
در سال 1353 چوبک خود را بازنشسته میکند و برای همیشه از ایران میرود؛ اول به انگلستان و سپس به امریکا.
در هشت سال پایانی اقامتش در ایران، یعنی از سال 1345 تا 1353، هیچ اثری از چوبک منتشر نمیشود. پیش از آن و از سال 1324 تا 1345 چهار مجموعه داستان، دو رمان، چند ترجمه و دو نمایشنامه منتشر کرده است. بعضی داستانهایش به زبانهای انگلیسی و روسی ترجمه شدهاند. رمان «تنگسیر» او به فیلم تبدیل شده است.
چوبک اما بعد از میانۀ دهۀ 40 خورشیدی و انتشار رمان «سنگ صبور»، دیگر تا پایان عمرش داستانی منتشر نمیکند. در سالهای اقامت در خارج از ایران هم داستانی از او منتشر نمیشود. در پیری بیناییاش بسیار ضعیف میشود و دیگر نمیتواند بهخوبی بخواند و بنویسد. همسرش، قدسی خانم، برایش کتاب میخواند و بعضی کتابها را هم نسخۀ صوتیشان را میگیرد و گوش میدهد.
بهگفتۀ صدرالدین الهی قصهها و طرحها و ترجمههایی نیمهکاره داشته که همراه یادداشتها و نیز نامههایی از هدایت و خانلری و مسعود فرزاد و ذبیح بهروز و… از تهران برایش فرستاده شده بوده اما این بستۀ پُر و پیمان هرگز به امریکا و به دست او نرسیده است و همچنین دفترهایی که در آنها خاطرات روزانهاش را مینوشته و وقتی در تهران بوده آنها را در یک صندوق سفید آهنی، که در حیاط خانه چال کرده بوده، نگه میداشته است. این دفترها را با خود به امریکا برده بوده و گاهی حرف از آتشزدنشان میزده است.
یک روز در امریکا، وقتی در فروشگاهی بزرگ به دفترهای سفید و کاغذهای یادداشت میرسد، آستین صدرالدین الهی را میگیرد و به او میگوید: «الهی، اینهمه دفتر و کاغذ سفید، حالم را بد میکند. از اینکه نمیتوانم سیاهشان کنم. فکرها و قصههایی در سرم میجوشد خیلی قشنگ و وقتی نمیتوانم بنویسم از این ناتوانی عصبانی میشوم.»
فقط در سال 1370 ترجمهای از او به چاپ میرسد که کتابیست با عنوان «مهپاره». این کتاب ترجمۀ چوبک از داستانهای عشقی هندو است.
صادق چوبک سرانجام در سال 1377 در برکلی کالیفرنیا درگذشت. پیش از مرگ خاطرات روزانهاش را به آتش سپرد.