توضیحات
کتاب توتالیتاریسم هاناه آرنت PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، کتاب توتالیتاریسم اثر هانا آرنت –فیلسوف، منتقد و نظریهپرداز سیاسی آلمانی- بخشی از یک مجموعهی نگاشتهشده توسط او با عنوان «ریشههای توتالیتاریسم» است.
«توتالیتاریسم» دربارهی حاکمیت بر همهی ابعاد وجودی انسان و جامعه است و از تفکر و انگیزههای افراد تا عملکردها و فعالیتهای بیرونیشان را شامل میشود. کتاب درخشان هانا آرنت در سال 1951 منتشر گردید و تاکنون، در شمار آثار تبیینکنندهی فلسفی و اجتماعی قرار میگیرد.
درباره کتاب توتالیتاریسم
وقتی از توتالیتاریسم یا تمامیتخواهی حرف میزنیم، دقیقا از چه چیزی سخن میگوییم؟ زمانی که هانا آرنت در سال 1951 کتاب «ریشههای توتالیتاریسم» را منتشر کرد، جنگ جهانی دوم تمام شده و هیتلر نیز مُرده بود ولی استالین زنده بود و داشت حکومت میکرد.
آرنت میخواست به خوانندگانش حسی از واقعیت عجیب و خارقالعاده توتالیتاریسم، چگونگی ظهور آن در جهان و حکمرانی جدیدش بدهد. کتاب اول و دوم این مجموعه به مباحث پنهان یهودیستیزی مدرن و امپریالیسم از نوع اروپایی آن میپردازد. آرنت در بخش سوم، سازماندهی جنبشهای توتالیتر را مورد واکاوی قرار میدهد.
در این مسیر او ساختار نازیسم هیتلری و بلشویسم استالینی را کالبدشکافی میکند و تمامیتخواهی این رژیمها در مورد سلطهی کامل و حاکمیت جهانی را مورد ارزیابی قرار میدهد.
نگاه آرنت در کتاب توتالیتاریسم بیشتر به سمت نازیسم است، زیرا هم اطلاعات بیشتری از نازیسم در اختیار داشت و هم اینکه منشأ توتالیتاریسم را نازیسم میدانست و نه بلوشیسم.
آرنت نمیگفت که نژادپرستی یا هر عنصر دیگر توتالیتاریسم باعث ایجاد رژیمهای هیتلری یا استالینی شده است، بلکه میگفت که این عناصر که شامل یهودستیزی، افول دولت-ملت، توسعهطلبی در جهت منافع خود و اتحاد میان سرمایهداری و اوباشپروری است در جنبشهایی که این رژیمها را عَلَم کردهاند، وجود دارند.
هانا آرنت برای باز کردن مقصود خود برای علاقهمندان این کتاب، در ماههای مارس و آوریل سال 1953 ، شش سخنرانی انجام داد. سخنرانی اول او پیرامون درک تمامیتخواهی بود. در سخنرانی دوم، انواع حکومت را از دیدگاه افلاطون و منتسکیو مورد واکاوی قرار داد.
در سخنرانی سوم، تمایزهای مهم میان دولتهای قانونمدار و خودسر، قوانین تثبیتی توسط بشر و قوانین توتالیتر موجود بر طبیعت و منابع سنتی اقتدار و منابع جدید توتالیتر را شرح داد. آرنت در سخنرانی چهارم، از نظام ایدئولوژیک و اعتقادی توتالیتر سخن گفت.
در سخنرانی پنجم، تنهایی انسان در تمامیتخواهی را در مقابل تجربهی ناتوانی در استبداد قرار داد و توضیح داد که تجربهی انزوا و تنهایی باعث اندیشیدن و فعالیتهای کنشمند شده است. در نهایت او در سخنرانی ششم، واقعیت سیاسی آزادی را از ایدهی فلسفی و ماتریالیسم ذاتی اندیشهی سیاسی غرب متمایز نمود.
خواندن کتاب توتالیتاریسم شاید سخت به نظر برسد، همانطور که خود آرنت در جواب اریک وگلین میگوید که «مشکل من این بود که چگونه باید از دیدگاه تاریخی، دربارهی چیزی –تمامیتخواهی- مینوشتم که نمیخواستم حافظ آن باشم، بلکه برعکس، برای نابودی آن احساس تعهد میکردم.
روش من برای حل این مشکل موجب این انتقاد شده که کتاب فاقد یکپارچگی است. […] من تاریخ تمامیتخواهی را ننوشتم بلکه تحلیلی از آن را با معیارهای تاریخ به نگارش درآوردم»؛ با این حال خواندن این کتاب بسیار مهم، میتواند در درک تمامیتخواهی و چگونگی شکلگیری رژیمهایی چون نازیسم و بلشویسم کمک کند.
ویژگیهای حکومت توتالیتر از دید هانا آرنت
هانا آرنت در کتاب توتالیتاریسم، ابعاد گوناگون حکومت توتالیتر را تبیین میکند. در اینجا به برخی از این ویژگیها میپردازیم:
حکومت توتالیتر محصول دوران مدرن است به این معنی که سلطهی این حکومت در اشکال پیچیده و متمرکز، جلوهگری میکند. در توتالیتاریسم، دولت به سوی برچیدن طبقات و یکدست و همگن کردن جامعه پیش میرود. توتالیتاریسم به عنوان پدیدهای قرن بیستمی در وهلهی نخست محصول و معلول تکنولوژی و صنعتگرایی مدرن در عصر تودههاست. بنابراین توتالیتاریسم، نشئتگرفتهی ارادهی تودهها در یک فضای انتخاباتی است.
از سمت دیگر، حکومتهای توتالیتر، انحصارطلب هستند؛ یعنی در این حکومتها، قدرت سیاسی در دست یک حزب قرار دارد و تمامی اشکال نظارتهای مردمی در این نوع حکومت، حذف میشوند.
در این نوع حکومت، جامعه بر اساس ایدئولوژی حزبی تعریف میشود و تمامی افراد جامعه برای تحقق آرمانهای ایدئولوژی، عمل میکنند. بحث مهم اقتصاد در چنین حکومتهایی توسط دولت کنترل و هدایت میشود.
وجود رهبر در حکومتهای توتالیتر، از الزامات مهم است، بهگونهای که این رهبر هدفش سرکوب هرگونه نهادی است که در مقابل او قرار میگیرد.
معرفی هانا آرنت
هانا آرنت در سال 1906، در خانوادهای یهودی و سکولار در شهر لیندن در نزدیکی هانوفر آلمان متولد شد. او دوران کودکی و نوجوانی را در شهرهای کوئینگزبرگ و برلین گذراند. در دانشگاه ماربورگ نزد مارتین هایدگر، فیلسوف برجستهی آلمانی، فلسفه را آموخت.
تحصیل در دانشگاه، راه را برای دوستی آرنت و هایدگر باز کرد. زمانی که هایدگر به حزب نازی پیوست این رابطه دچار چالش شده و دوباره پس از مدتی ادامه یافت.
پس از مدتی، آرنت راهی دانشگاه هایدلبرگ شد و رسالهی دکترایش را با عنوان مفهوم عشق در فلسفهی آگوستین قدیس، نزد کارل یاسپرس –فیلسوف و روانشناس اگزیستانسیالیست– به انجام رساند. او پس از اخذ مدرک دکترا، به دلیل یهودی بودن از تدریس در دانشگاهها فاصله گرفت.
در همین ایام او نخستین کتابش که دربارهی زندگینامهی راحل فارنهاگن بود را نوشت. پس از چند بار فرار از دست نیروهای نازی، در سال 1941 همراه همسر و مادرش به آمریکا رفت. پس از جنگ جهانی دوم، به آلمان بازگشت و در افکار یاسپرس تعمق نمود.
در سال 1950 هانا آرنت شهروند آمریکا شد و در دانشگاههای این کشور، به تحقیق پرداخت. او به عنوان استاد کمیتهی مطالعات اجتماعی در دانشگاه شیکاگو کار میکرد. در سال 1959 او به عنوان اولین زن استاد تمام دانشگاه پرینستون نام و نشان جاودانی از خود باقی گذاشت.
در نهایت هانا آرنت در سال 1975 درحالی که 69 ساله بود، درگذشت.
نقد کوتاهی بر کتاب توتالیتاریسم
برخی از افراد کتاب آرنت را به دلیل نادیده گرفتن فاشیستهای ایتالیایی یا نپرداختن به آموزههای مارکسیستی در شوروی، مورد نقد قرار دادند. با این حال آرنت در جواب این منتقدان میگفت که ساختار دولت راستگرای نازی با دولت چپگرای روسیه در عمل تفاوت چندانی با هم ندارند، چون هر دو در یک نکته، وجه مشترک دارند و آن نابودی فردیت انسان و بیریشه کردن و انزوای اوست.
با وجود اینکه نگاه آرنت به حکومتهای توتالیتر در کتاب توتالیتاریسم که با ارجاعات متوالی به اسناد و رویدادهای مستند، فضایی سرد و تلخ در پیش چشمان خواننده ترسیم میکند، اما در نهایت کتابی امیدوارکننده است.
این نگاه امیدوار، نقطهی تمایز هانا آرنت با دیگر نظریهپردازان توتالیتاریسم است. کتاب هانا آرنت، به پایان نگاهی آغازین دارد، به این معنی که هر پایانی را آغازی برای زایش ایدههای جدید انسانی میداند. او در این کتاب، پایان را بر آغاز ایدهی جدیدی از انسان استوار میکند که بسیار قابل تأمل و تعمق است.
برشی از کتاب توتالیتاریسم هانا آرنت
مهمترین خصلتی که میتوان به جنبشهای توتالیتر نسبت داد، آن است که این جنبشها به سرعت فراموش میشوند و به آسانی میتوان چیز دیگری به جای آنها برقرار کرد. این قضیه در مورد کیفیت شهرت رهبران این جنبشها، مصداق بیشتری دارد.
این قضیه در مورد هیتلر نیز صدق میکند، کسی که در زمان زندگیاش، چنان جاذبهای اعمال کرده بود که هیچکسی در برابر آن مصون نبود. حال آنکه امروزه، هیتلر پس از شکست و مرگش، چنان از یادها رفته است که حتی در میان گروههای نوفاشیست و نونازیِ پس از جنگ نیز چندان نقش مهمی نمیتواند داشته باشد.
این ناپایداری، با بیثباتی معروف تودهها، بیارتباط نیست. همین ناپایداری شدید، تصدیق دلخوشکنندهای است برای این رهبرانِ مرده که چه خوب توانستهاند رعایایشان را به ویروس خاص توتالیتر آلوده کنند. بنابراین خطاست اگر چنین پنداریم که ناپایداری و فراموشکاری تودهها، بر این دلالت میکنند که آنها از وهم توتالیتر بیرون آمدهاند.
خطای جدیتر این خواهد بود که به خاطر این ناپایداری، فراموش کنیم که رژیمهای توتالیتر، تا زمانی که بر اریکه قدرتاند، و رهبران توتالیتر تا هنگامی که زندهاند، از پشتیبانی تودهای برخوردارند.
📙💌 فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب خودآموز زبان توصیف سخت افزار Verilog ابراهیم جهاندار PDF
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.