توضیحات
کتاب مایکل وی شکار اژدهای یشمی جلد چهارم ریچارد پل اوانز PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، کتاب مایکل وی؛ اژدهای یشمی رمانی خواندنی از ریچارد پل اونز است.
مایکل وی پسری چهاردهساله است که با کشف کردن استعدادهایش، به سختیها و گرفتاریهای عجیبی دچار میشود و حالا باید اژدهای یشمی را از دست الجن نجات دهد.
کتاب اژدهای یشمی جلد چهارم از مجموعهی مایکل وی است. مایکل وی پسری چهاردهساله است که استعدادهایش را کشف کرده است اما اتفاق عجیبی رخ میدهد و او را گرفتار سختیها و ماجراهای باورنکردنی میکند. همه فکر میکنند مایکل به سندروم تورت مبتلا است.
یک نوع بیماری مغزی نادر که شخصِ مبتلا بیاختیار صداها و کارهایی انجام میدهد که نمیتواند کنترلشان کند. اما ماجرا این نیست. مایکل، یک پسر معمولی نیست. او یک پسر الکتریکی است که میتواند از دستهایش انرژی الکتریکی ساطع کند…
مایکل وی و دوستانش موفق شدند تا کشتی الجن را غرق کنند و مادر مایکل را نجات دهند. اما الجن توانست اژدهای یشمی را اسیر کند. او تصمیم گرفته است تا از انرژی اژدهای یشمی برای تولید برق و ساختن آدمهای الکتریکی استفاده کند.
حالا مایکل و و دوستانش ماموریت دیگری دارند! نجات اژدهای یشمی از چنگال الجن…!
اگر از خواندن رمانهای ماجراجویانه و فانتزی لذت میبرید، حتما کتاب مایکل وی؛ جلد چهارم را بخوانید. اگر دور و برتان نوجوانی میشناسید که از خواندن داستانهای علمی تخیلی لذت میبرد، کتاب مایکل وی؛ جلد چهارم را به او هدیه بدهید.
دربارهی ریچارد پل اوانز
ریچارد پل اوانز 11 اکتبر 1962 در سالت لیک، یوتا متولد شد. او با نوشتن داستان جعبهی کریسمس که برای فرزندش نوشته بود، مشهور شد و کمی بعد ماجراهای مایکل وی را منتشر کرد.
برشی از کتاب مایکل وی شکار اژدهای یشمی جلد چهارم
بندر کالائو هاربر، پرو هتچ لیوان نیمهپرِ نوشیدنیاش را بهسمت دیوار پرت کرد و فریاد کشید: «این کشتی احشامه. میشنوی چی میگم؟ من دارم روی یه کشتی بوگندوی احشام زندگی میکنم!»
خدمتکار دستپاچه دوید تا افتضاح هتچ را تمیز کند و گفت: «بله قربان.» با اینکه زن به خلقوخوی آتشین هتچ عادت داشت، ولی باز هم فریادش او را ترساند.
پس از اینکه الکتروکلن، آمپر کشتی مجلل الجن را غرق کرد، هتچ و باقی الجنیهای روی کشتی به فارادی، همان کشتی نفربر الجن و بزرگترین کشتیِ ناوگان، نقلِمکان کردند. هتچ غرولند کرد: «وی و دوستهای تروریستش تقاص این کارشون رو پس میدن.»
او دستش را دراز کرد که لیوانش را بردارد و بعد به یاد آورد که همین الان آن را پرت کرده است.
خطاب به خدمتکار که روی زانوهایش داشت تکههای گیلاس را کف دستش جمع می کرد گفت: «بعدش یه نوشیدنی دیگه برام بیار.»
زن جواب داد: «بله قربان.»
یک نفر بهآرامی در زد.
هتچ گفت: «کیه؟»
«کاپیتان ولچ هستم قربان. گزارش دارم.» کاپیتان ولچ فرماندهٔ نگهبانان جهانی برگزیده و یکی از معدود افراد الجن بود که اجازه داشت مستقیم با دریاسالار صحبت کند.
هتچ گفت: «منتظر چی هستی اِگ؟»
ولچ در حال وارد شدن به اتاق سلام داد و با نیروی اراده جلوی خودش را گرفت تا به زنی که روی زمین زانو زده بود نگاه نکند. «ببخشید مزاحم شدم دریاسالار، ولی ما دختر چینی رو گرفتیم. اژدهای یشمی.»
«اون کجاست؟»
«اون تحت اختیار لونگلیه. اونها دختره رو قاچاقی از چین خارج کردن. الان تو تایپه و تو مسیر رفتن به نیروگاه استارسورس هستن.»
«تونستهن دختره رو مجبور کنن حرف بزنه؟»
«نه قربان.»
«چرا نه؟»
«یه مشکلی هست.»
چشمان هتچ برق زدند. «من مشکل نمیخوام اِگ. من نتیجه میخوام. مجبورش کن حرف بزنه. تهدیدش کن. خانوادهش رو تهدید کن. اگه مجبور شدی سگش رو هم تهدید کن.»
«قربان متأسفانه باید به اطلاعتون برسونم که برای به حرف آوردنش، چیزی بیشتر از تهدید لازمه.»
«پس شکنجهش کن!»
📙💌فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب جنگ چهره زنانه ندارد عبدالمجید احمدی PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.