توضیحات
کتاب مارچ جرالدین بروکس PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، کتاب مارچ اثری داستانی و تامل برانگیز از جرالدین بروکس است که چالشهای اخلاقی دوره جنگ داخلی آمریکا را نمایش میدهد. این رمان جایزه ادبی پولیتزر سال 2006 در بخش آثار داستانی را دریافت کرده است.
این رمان که منبع اصلی الهام خود را از یکی از مشهورترین خانوادههای آمریکایی قرن نوزدهم به نام خانوادۀ الکات ساکن کنکورد ایالت ماساچوست گرفته است. برای ایجاد چهارچوب کلی این اثر از کتاب برجستۀ زنان کوچک اثر لوئیزا میالکات بهره گرفته شده است.
رمان «زنان کوچک» در یک شب کریسمس غمافزا در منزل خانوادۀ مارچ (March) آغاز میشود. پدر مگ، جو، بث و ایمی در خانه حضور ندارد چرا که به عنوان کشیش لشکر به سوی ایالتهای جنوبی عازم شده است.
در یک زمان دراماتیک، و در حالی که دو سوم داستان روایت شده است، تلگرامی به دست خانوادۀ مارچ رسیده و خانم مارچ به واشینگتن، جایی که شوهر وی با وضعی وخیم در بیمارستان بستری شده است، فراخوانده میشود.
بحران ایجاد شده زمانی حل میشود که آقای مارچ به صورت غیرمنتظرهای در عید سال نو وارد خانه میشود و بدین ترتیب، رمان الکات با این دیدار مجدد تمام میشود.
داستان الکات به تغییراتی میپردازد که یک سال زندگی در حاشیۀ جنگ بر روی دختران جوان خانوادۀ مارچ ایجاد نموده است ولی هیچ اشارهای به اتفاقاتی که خود مارچ درگیر آنها بوده است نمیشود.
بعد از انتشار کتاب پرفروش «سالهای شگفتی»، جرالدین بروکس (Geraldine Brooks) به خاطر بیان شورانگیز و پژوهشهای جامع جهت ترسیم جزئیات مربوط به آثار طاعون خیارکی بر روی یک دهکدۀ کوچک انگلیسی در قرن 17 با تحسین زیادی روبهرو شد.
اینک، بروکس از استعداد خود به منظور واکاوی ویرانیها و چالشهای اخلاقی دوران جنگ داخلی آمریکا از منظر آقای مارچ، شوهر غایب داستان «زنان کوچک» لوئیزا میالکات، استفاده کرده است.
در شخصیت آقای مارچ، بروکس تصویر یک مرد عمیقاً حساس و دچار بحرانهای درونی را به تصویر میکشد که در یکی از سیاهترین دورههای تاریخ آمریکا، در پی آن است که انجام وظایف خود در قبال آدمهای دیگر را با انجام وظایفش در قبال خانوادۀ خود آشتی دهد.
21 اکتبر 1861. مارچ که یک کشیش مشغول به کار در ارتش است به دشواری از چنگال مرگ گریخته. همرزمان وی از رودخانۀ پوتوماک عبور کرده و نبرد کوچک ولی فاجعهباری را روی یک پرتگاه تجربه نمودهاند.
با این حال، هنگامی که وی دمی مینشیند تا نامۀ روزانۀ خود را برای همسر عزیز کردۀ خود، مارمی، به نگارش دربیاورد، هیچ اشارهای به مرگ و ویرانی موجود در اطرافش نمیکند.
او تنها از ابرهایی مینویسد که آسمان را مزین کردهاند، از دلتنگیهایش برای خانه مینویسد و از این که چقدر در آرزوی دیدار دختران زیبایش است. او با خود میگوید «من هیچوقت بهش قول ندادم که همۀ حقیقت رو براش بنویسم.»
در زمان ورود به ارتش، مارچ مردی ایدئالیست بوده و میداند که حضور در این جنگ، بالاتر از هر چیزی، به خاطر تحقق آرمانهای ایالتهای شمال امری درست و به جا است. ولی آنچه وی انتظار مقابله با آن را ندارد، پای گذاشتن در سفری است که به جهنمی بر زمین میرسد؛ جایی که اغلب خطوط میان حق و باطل، و خیر و شر حالتی مبهم به خود میگیرند.
ولی در این مرحله، او چارهای جز ادامۀ راه نمیبیند. وی در ادامۀ راه خود به یک بیمارستان موقتی میرسد؛ عمارتی که برایش به غایت آشناست. همین جا بود که بیست سال قبل، وی با گریس، بردهای زیبا و باسواد، آشنا شده بود. او همان زنی بود که اولین بوسه را برایش به ارمغان آورد و مسیر زندگیاش را به کلی تغییر داد.
حالا، او خود را بار دیگر در برابر عمارت کلمنت میبیند؛ مکانی که پیشتر زیباترین محلی بود که به عمر خود دیده بود، اما هماکنون بر اثر زشتیهای جنگ به یک ویرانه تبدیل شده است.
با این حال، توقف آقای مارچ در این مکان کوتاه است و او با مأموریتی برای تعلیم بردههای آزاد شده به دست ارتش شمال به کشتزاری به نام اوک لندینگ رهسپار میشود، مکانی پرحادثه و فاجعهبار که وی را تا سرحد مرگ خواهد کشاند.
اگرچه مارچ پس از تجربۀ ماجراها و سختیهای زیاد نجات یافته و به بیمارستانی در واشینگتن تحویل داده میشود و در این محل توان از دست رفتۀ خود را تا حدی باز مییابد، دیگر به مردی درهم شکسته تبدیل شده است.
مردی که دائماً اسیر کابوس صحنههایی است که نظارهگر آنها بوده و بار سنگین عذاب وجدان از دست رفتن زندگی انسانهایی که وی میتوانست آنها را نجات دهد بر دوش او سنگینی میکند.
زمانی که لحظۀ ترک آن بیمارستان فرا میرسد، او میلی به بازگشت به خانه ندارد. او بار دیگر به سوی گریس برمیگردد تا از وی راهنمایی بخواهد.
«هیچ انسانی نیست که گناهی نکرده باشه. برین خونه آقای مارچ.» این جملهها را گریس به مارچ میگوید. مارچ به سوی همسر و فرزندان خود برمیگردد و اگر چه هنوز اسیر شکنجۀ روزهای گذشته است و برای آیندۀ کشورش نگران.
حداقل آنچه باید در زمان حال انجام دهد برای وی مشخص است؛ او اینک در خانۀ خود حضور دارد و بار دیگر برای فرزندانش پدری میکند. برای او در زمان حال همین کفایت میکند. رمان مارچ برنده جایزه پولیتزر سال 2006 در بخش داستان لقب گرفت.
برشی از کتاب مارچ
نمیتوانم بگویم که صبح، هنگامی که چشمانم را به روی نور کمرنگ صبحگاهی باز کردم، کاملا تجدید قوا کرده بودم ولی وضعیتم به مراتب از آنچه دیشب داشتم بهتر شده بود.
خواب تسکین دهندۀ روح و روان آدمی است و هنگامی که دوروبَر خود در اتاق کوچک را نگریستم، میتوانستم با فکر به این که چگونه میتوان معایب آن را به مزیت تبدیل نمود احساس شعفی هر چند اندک در درونم پدیدار شد.
عادت هر روزهام به همین شکل بود و از زمان از دست دادن داراییمان، روزها را بدین حال آغاز میکردم. این عادت اینک به دردم خورده بود و وقتی ترکهای روی شیشۀ پنجره را میشمردم، اینگونه برای خودم توجیه کردم که این وضعیت باعث میشود تهویۀ مناسبی در اتاق صورت گیرد.
آینۀ لکه گرفته نیز آنقدر کوچک و تار بود که نمیتوانستم تصویر چهرۀ فرسوده و هراسناک خود را در آن تماشا کنم. وضعیت نامناسب تختخواب هم باعث میشد تا حد امکان وقت خود را در عالم بیداری سپری کنم و تنها با خستگی بسیار خود را بر روی آن رها کنم.
با این تصمیمات در ذهن برخاستم و پی بردم که صاحبخانه و دو ساکن دیگر پیش از من از خواب بیدار شده و به سوی کارهای خود روانه شدهاند.
آقای بروک برایم یادداشتی گذاشته و در آن نوشته بود که برای انجام برخی امور مربوط به آقای لارنس که به نظر وی یک یا دو ساعتی طول میکشید خانه را ترک کرده است.
از من درخواست کرده بود تا منتظر وی بمانم اما این کار از دست من ساخته نبود. اشتیاقی زیاد برای برای دیدن این که شوهرم شب را چگونه گذرانده است در خود حس میکردم.
در یادداشت کوتاهی از وی عذرخواهی کردم. سبد خود را پر از شراب و غذاهای مقویای که برای وی آورده بودم کرده و به سوی بیمارستان به راه افتادم.
📙💌فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب تاریخ در ترازو زرین کوب PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.