توضیحات
کتاب حریم ویلیام فاکنر PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، فکر خنده داری به سرم زد . وقتی آدم بترسد از این جور فکر ها به سرش می زند . با پاهایم نگاه می کردم و سعی می کردم مجسم کنم که پسرم داشتم فکر می کردم کاش پسر بودم و آنوقت سعی کردم با فکر کردن پسر بشوم .
می دانید که چطور از این کارها می کنند . مثل وقتی که توی کلاس جواب مسئله ای را بدانی و به معلمت نگاه کنی و با تمام وجودت پیش خودت بگویی: صدام کن صدام کن صدام کن .یاد حرفی افتاده که به بچه ها می زنند . بهشان می گویند آرنجت را ببوس من هم سعی کردم ببوسم در واقع هم بوسیدم . یعنی این قدر ترسیده بودم از خودم میپرسیدم که آیا می فهمم کی اتفاق می افتد یا نه منظورم قبل از نگاه کردنم است و فکر می کردم که پسر شده م و می روم بیرون و نشان می دهم . متوجه هستید …
کبریتی را روشن می کنم و می گویم نگاه کنید . دیدید؟؟ حالا دست از سرم بردارید .. آنوقت می توانم برگردم توی تخت . آنوقت پیش خودم می گفتم برمیگردم به تخت و دوباره می خوابم . چون خوابم می آمد .آنقدر خوابم می آمد که نمی توانستم چشم هایم را باز نگه دارم .
بعد چشم هایم را محکم بستم و گفتم حالا شد حالا هستم . به پاهایم نگاه می کردم و به تمام کارهایی که برایشان انجام داده بودم فکر می کردم . فکر می کردم که آنها را به چه رقص ها که نبرده بودم . عین همین ، مثل دیوانه ها فکر می کردم که چه کارها برایشان نکرده م و حالا مرا کشانده ند اینجا .
فکر میکردم بهتر است دعا کنم تا پسر بشوم و دعا کردم و بعد بی حرکت نشستم و صبر کردم . بعد فکر کردم که شاید بفهمم تغییر کرده م یانه و حاضر می شدم که نگاه کنم . بعد فکر می کردم شاید برای نگاه کردن زود باشد اگر زود نگاه کنم ممکن است همه چیز ضایع بشود و آنوقت ممکن نباشد . آنوقت شروع کردم به شمردن . به خودم گفتم اول تا پنجاه می شمرم ،بعد فکر کردم هنوز زود است و بهتر است دوباره تا پنجاه بشمرم بعد فکر کردم اگر به موقع نگاه نکنم ممکن است کار از کار بگذرد .
📙💌 فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب صلیب گچی برتولت برشت PDF
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.