توضیحات
کتاب بازمانده چاک پلانیک PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، داستان کتاب بازمانده درباره مردی به نام تِندر برانسون است که عقاید عجیب و تند مذهبی دارد و از یک مذهب ساختگی به نام «کریدیسم» پیروی میکند. با سایت دانلود کتاب همراه باشید.
این فرقه باورهای خاص و خطرناکی درباره انسان، مرگ و زندگی دارد و طرفداران آن از لذتهای بشری واهمه دارند و به نوعی منتظر هستند تا قدرتی بالاتر یا همان خدا به آنها بگوید که چه زمانی باید خودکشی کنند تا به او و رستگاری برسند.
چاک پالانیک ماجرا را از جایی آغاز میکند که در رسانهها خبر یک هواپیما ربایی منتشر میشود و تندر برانسون پس از پیاده کردن تمام خدمه و مسافران، در اتاق خلبان 747-400 نشسته است و وقایع منتهی به هواپیما ربایی را در جعبه سیاه ضبط میکند.
او توضیح میدهد که یکی از بازماندگانِ خودکشی داوطلبانهی دسته جمعی کلیسایش است و جز کسانی به شمار میرود که نتوانستند به قسم خود وفادار بمانند و خودکشی نکردند.
به همین خاطر مدتها به عنوان یک خدمتکار مامور شده تا کار کند و تمام دستمزدش را به کلیسا اهدا کند اما سرانجام پس از انتظار برای شنیدن ندای خودکشی از سمت خداوند، با دختری به نام فرتیلیتی آشنا میشود که همانند خود برانسون به مذهب کریدیسم اعتقاد دارد اما اتفاقاتی در این میان پیش میآید که او را مجبور به هواپیما ربایی میکند.
پالانیک همچون دیگر آثارش به روش غیرخطی داستان بازمانده را نوشته و اتفاقات داستان از انتها به ابتدا روایت میشود.
همچنین سبکی نوشتاری و محتوایی آن ساختارشکنانه و مرعوب کننده است و نویسنده به خوبی توانسته قید و بندهای انسان مدرن و فرقههای تندروی جهان معاصر را به سخره بگیرد.
افتخارات و جوایز چاک پالانیک :
– در سال 2003 جایزه Pacific Northwest Booksellers Association به رمان لالایی اهدا شد.
– در سال 1997 رمان باشگاه مبارزه جایزه Pacific Northwest Booksellers Association و Oregon Book Award را برای بهترین رمان کسب کرد.
برشی از کتاب بازمانده چاک پلانیک :
معلوم بود که ما بعد از دنور، فرتیلیتی رو از دست میدادیم. حتی منم این اتفاق رو میدیدم. فرتیلیتی رفت که برام یک برق لب پیدا کنه.
راننده، ماشین رو توی محل توقف کامیونا نگه داشت تا بره دستشویی. من و آدام خواب بودیم تا این که صدای جیغ فرتیلیتی رو شنیدیم.
البته اینم نقشۀ خودش بود.
توی تاریکی، زیر نور مهتابی که از پنجره میتابید، از بین وسایلی که آدام کنار کشیده بود، تلو تلو خوردم و خودمو رسوندم به پنجره.
داشتیم از محل توقف کامیونا فاصله میگرفتیم، سرعتمون زیاد میشه و فرتیلیتی دنبالمون میدوه. توی یه دستش برق لبه. موهای قرمزش پشت سرش تاب میخورن. کفشاش از پاهاش در اومدن.
آدام دستشو بیرون میآره تا بتونه دست اونو بگیره. با دست دیگهش چارچوب در رو گرفته بود.
ماشین این قدر تکون میخوره که یکی از میزا از در پرت میشه و فرتیلیتی برای این که بهش نخوره، جاخالی میده.
آدام میگه: «دستمو بگیر. میتونی بهش برسی.»
یکی از صندلیای میز ناهارخوری از در پرت میشه و نزدیکه بخوره به فرتیلیتی. اون میگه: «نه.»
صداش توی صدای موتور کامیون گم میشه. میگه: «برق لب رو بگیر.»
آدام میگه: «نه. اگه دستم رو نگیری ما میپریم. ما باید با هم باشیم.»
فرتیلیتی میگه: «برق لب رو بگیر. اون بهش نیاز داره.»
آدام میگه: «اون به تو بیشتر نیاز داره.»
📙💌 فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب نخبگان چگونه نخبه می شوند فائزه عسگری PDF
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.