توضیحات
کتاب افسانه و افسوس م- دیده ور PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، رمان افسانه و افسون یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی ایران است که برای نخست بار در سال هزار سیصد و چهل و پنج توسط انتشارات جوانه به چاپ رسید.
افسوس که این رمان که جز یکی از سی رمان برتر کل تاریخ ایران میباشد پس از انقلاب دیگر تجدید چاپ نشد. و هم اکنون جز رمان های نایاب میباشد.
کتاب افسانه و افسون در پانصد و بیست و یک صفحه میباشد و در سال هزار سیصد پنجاه برای بار دوم و برای بار اخر توسط انتشارات جاویدان به چاپ رسید.
نام نویسنده همانطور که در بالای کتاب اورده شده دیده ور است که متاسفانه هنوز بسیاری نمی دانند همان محمدعلی اسلامی ندوشن بزرگ مرد ادبیات. شاعر و نویسنده برجسته و پزوهشگر حرفه است که متولد سال هزار و سیصد و سه و هم اکنون سایه شان بالاسر ادبیات کشور هست و در قید حیات هستند.
رمان نامبرده یک رمان بسیار جذاب و خواندنی و کاملا ایرانی و به زبان کوچه و بازار آن زمان است.
برشی از کتاب افسانه وافسون م-دیده ور
کسانیکه در محله “عربها” حلیمه باجی سابق و ملیحه خانم جدید را می دیدند ، بی اختیار چشمهای خود را می مالیدند که مبادا عیب و علتی در بینایی آنها پیدا شده باشد.
واقعا وقتی ملیحه خانم پشت “رامبلر” آلبالویی رنگ خود می نشست و انگشتهایش را که ناخنهای مانیکور شده داشت بر دایره فرمان می لغزاند ، سرش را با ناز و ادا می چرخاند و اگر بچه ای جلوی ماشینش می دوید اخم می کرد ، و از اینکه گرد و خاک به عابرین بدهد ، کیف می برد و بوق های ممتد می زد.
کاسبکارهای محله نمی توانستند باور کنند که این همان “حلیمه باجی” سربه زیر یکسال پیش است که چادر نمازش را کج روی سرش می انداخت و گوشه های آن را لای دندان می گرفت و دستش را توی آستینش می دزدید و پولی را که از پیش آماده کرده بود می داد و می گفت: “بی زحمت یه سر حلوا شکری بدین!” یا “بی زحمت یه لیتر نفت بدین” یا “یه نون خاشخاشی بدین” و بعد جنسی را که خریده بود برمی داشت و می گفت: “دست شما درد نکنه” و می دوید به طرف خانه ، مثل اینکه حتی یک لحظه هم حاضر نبود چشم نامحرم به قدوبالای او بیفتد …
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.