معرفی محمد علی جمال زاده

معرفی محمد علی جمال زاده

پست معرفی محمد علی جمال زاده ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. سید محمدعلی موسوی جمال زاده (۲۳ دی ١٢٧۰ در اصفهان) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی بود. او را پدر داستان کوتاه زبان فارسی و آغازگر سبک واقع گرایی در ادبیات فارسی می دانند.او نخستین مجموعهٔ داستان های کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود و یکی نبود در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در برلین منتشر ساخت.

جمالزاده در سال ۱۹۶۵ نامزد جایزه نوبل ادبیات گردید. وی تا به امروز در کنار زین العابدین رهنما، حسین قدس نخعی و ابوالقاسم اعتصام زاده به عنوان تنها فارسی زبانان نامزد جایزه نوبل ادبیات شناخته می شوند.داستان های وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضرب المثل ها و اصطلاحات عامیانه است.وی در سال ۱۳۷۶ در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو، سوئیس درگذشت.

زندگینامه محمدعلی جمالزاده

زندگینامه محمدعلی جمالزاده

محمدعلی جمالزاده (Mohammad-Ali Jamalzadeh) با نام کامل سید محمدعلی جمالزاده رشتیانی 23 دی‌ماه 1270 در اصفهان متولد شد. برخی منابع زمان تولد او را در سال 1274 ذکر کرده‌اند. پدر او، سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی، از رهبران جنبش مشروطه بود. او پسرش را در دوازده‌سالگی برای تحصیل به بیروت فرستاد. در همان زمان، وضع ایران به دلیل مشکلات حکومتی به‌هم ریخته بود. شاه مجلس را به توپ بسته بود و مشکلات زیادی برای آزادی‌خواهان به وجود آورده بود. جمال‌الدین سعی کرد به همدان برود تا از آنجا به سمت عتبات فرار کند، اما دستگیر شد و شاه او را به اعدام محکوم کرد.

محمدعلی جمالزاده در بیروت برای چندین سال با افراد سرشناسی مانند ابراهیم پور داود، ایران‌شناس معاصر، و مهدی ملک‌زاده، نماینده‌ی مجلس و مورخ، فرزند ملک‌المتکلمین از واعظان مشروطه، هم‌دوره بود. جمالزاده در سال 1289 برای ادامه‌ی تحصیل به اروپا رفت. در سال 1290 از لوزان سوئیس به دیژون فرانسه نقل مکان کرد تا در رشته‌ی حقوق تحصیل کند. محمدعلی جمالزاده دو بار نیز ازدواج کرد. اولین ازدواجش در سال 1292 با یکی از همکلاسی‌هایش بود و دومین ازدواجش در سال 1310؛ در این سال‌ها او برای زندگی به ژنو رفته بود و آنجا با همسرش، مارگارت اگرت، آشنا شد.

آغاز فعالیت‌های ادبی و فرهنگی محمدعلی جمالزاده

هرچند محمدعلی جمالزاده در رشته‌ی حقوق تحصیل کرد، در تمام زندگی مشغول پژوهش و نوشتن به فارسی بود. جمالزاده عمری طولانی داشت و 106 بهار را به چشم دید. اما از تمام این سال‌ها، تنها 13 سال سهم زندگی در ایران شد. او کار نوشتن را با نام مستعار شاهرخ، در مجله‌ی کاوه آغاز کرد که در برلین منتشر می‌شد. «فارسی شکر است» داستان کوتاهی که بعداً در کتاب «یکی بود، یکی نبود» منتشر شد، اولین بار در این نشریه به چاپ رسیده بود. محمدعلی جمالزاده پژوهش و ترجمه نیز می‌کرد و نامه‌نگاری‌هایی نیز از او به‌جا مانده است.

محمدعلی جمالزاده یکی از افرادی بود که در زمان تشکیل کمیته‌ی ملیون به رهبری سیدحسن تقی‌زاده همراه آن‌ها بود. این کمیته هم‌زمان با جنگ جهانی اول آغاز به کار کرد و هدفش مبارزه با مداخلات کشورهایی مانند انگلستان و روسیه بود. محمدعلی جمالزاده در سال 1340، زمانی که مجله‌ی کاوه از کار کردن باز ایستاد، فعالیت دیگری را آغاز کرد؛ سرپرستی محصلان ایرانی در برلین. او برای مدت هشت سال به این کار مشغول بود. در نهایت به دفتر بین‌المللی کار وابسته به جامعه‌ی ملل در ژنو ملحق شد.

محمدعلی جمالزاده یک بار در سال 1353 در بیمارستان بستری شد. در یک جراحی کیسه‌ی صفرای او را خارج کردند. هرچند پزشکان امیدی به بهبودی‌اش نداشتند، خودش معتقد است که با «فوت‌وفن‌های اصفهانی‌گری» عزرائیل را فریب داده است. در نهایت در سال 1376 محمدعلی جمالزاده از خانه‌اش به یک خانه‌ی سالمندان منتقل شد و در آنجا درگذشت. مزار او در قبرستان پتی ساکونه شهر ژنو است.

بهترین کتاب‌های محمدعلی جمالزاده

بهترین کتاب‌های محمدعلی جمالزاده

محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت و بزرگ علوی را باید از پایه‌گذاران داستان کوتاه ایرانی دانست. در واقع، اولین داستان کوتاهی که به شیوه‌ی غربی نوشته شد و خط و مرزی میان داستان‌های قدیم ایرانی، افسانه‌ها و داستان‌های امروزی پدید آورد، داستان محمدعلی جمالزاده بود.

کتاب یکی بود، یکی نبود در سال 1300 منتشر شد. این اثر یک دیباچه و شش داستان کوتاه دارد و آن را باید از اولین مجموعه داستان‌های کوتاه ایرانی به سبک غربی دانست. داستان فارسی شکر است در همین کتاب قرار دارد.

داستان فارسی شکر است ماجرای مرد جوان ایرانی است که در راه رسیدن به ایران با سه نفر آشنا می‌شود. یکی از آن‌ها عربی را بهتر از فارسی می‌داند و دیگری فرانسوی را برتر می‌شمرد، نفر سوم نیز فردی عامی است. برخورد این چند نماینده ماجراهایی را رقم می‌زند که داستان را شکل داده است.

کتاب دارالمجانین در سال 1321 به چاپ رسید. داستان درباره‌ی جوانی است که در خانه‌ی عموی خسیسش زندگی می‌کند و عاشق دخترعمویش، بلقیس، می‌شود اما عمو او را از خانه بیرون می‌کند. او نیز ترجیح می‌دهد خودش را به دیوانگی بزند تا به دارالمجانین برود.

کتاب سروته یه کرباس در سال 1322 انتشار یافت. این کتاب که به اصفهان‌نامه نیز معروف است، داستان زندگی نویسنده در اصفهان است. او در بخش اول کتاب از پرسه‌زنی‌هایش در ایام کودکی سخن گفته است و در بخش دوم، از دیدارش با یک دوست می‌گوید.

داستان کباب غاز داستان طنزی است درباره‌ی مردی که دوستانش را به صرف کباب غاز در دو وعده دعوت کرده است اما یک غاز بیشتر ندارد. او با کمک یکی از افراد فامیل، نقشه‌ای می‌کشد که مهمانان اول کباب غاز را نخورند تا برای مهمانان بعدی، بماند. این اثر در کتاب شاهکار، در سال 1337 منتشر شد.

سبک نگارش محمدعلی جمالزاده
محمدعلی جمالزاده با انتشار یکی بود یکی نبود، زمینه‌ای برای ادبیات رئالیستی در ایران پدید آورد. او به‌خوبی توانست اصطلاحات و تعابیر عامیانه‌ی مردم کوچه و بازار را به نوشته‌های خود داخل کند و با این کارش موفق شد سبک جدیدی را به عنوان داستان کوتاه بنیان‌گذاری کند.

به طور کلی، داستان کوتاه با تعریفی که امروزه از آن می‌دانیم، در ادبیات قدیم ایران جایی نداشته و افسانه‌ها بیشتر به مذاق ایرانیان و فارسی‌زبانان خوش می‌آمده است. داستان کوتاه با این شکل و شمایل، تحفه‌ی غرب است. محمدعلی جمالزاده با هنرمندی تمام از تکنیک‌های اروپایی بهره می‌برد و در کنارش، طوری می‌نوشت که به مذاق خوانندگان فارسی‌زبان نیز خوش بیاید.

یکی دیگر از ویژگی‌های شاخص آثار محمدعلی جمالزاده این است که هرچند در حال حاضر ممکن است خواندن این آثار به سبب پیشرفت سریع، حس کهنگی را منتقل کند، از ورای همان کهنگی، می‌توان جوانه‌هایی از تازه‌جویی را دید. در جای جای آثار او، می‌توان تلاشش را برای مبارزه با تعصب‌های دوران خودش مشاهده کرد؛ نمونه‌ی واضح آن را می‌توان در داستان کباب غاز جست: او باورهای خرافی عامیانه را بیان می‌کند و با کمک گرفتن از زبان طنز، آن را نقد می‌کند.

محمدعلی جمالزاده در داستان‌هایش تیپ‌سازی می‌کند. او شخصیت‌های مختلفی را وارد داستان‌هایش می‌کند که همگی تیپ و به نوعی نماینده‌ی بخشی از جامعه هستند. اما شخصیت‌پردازی‌هایش چنان استادانه است که مخاطب با خواندنش حس می‌کند شخصیت‌ها را می‌شناسد.

محمدعلی جمالزاده از نگاه دیگران
علامه محمد قزوینی نوع نگارش محمدعلی جمالزاده را الگو می‌دانست و معتقد بود این شیوه‌ی نوشتن باید سرمشق و الگوی هر کسی باشد که قصد دارد به زبان فارسی چیزی بنویسد.
آرتور کریستنس، ایران‌شناس اهل دانمارک، محمدعلی جمالزاده را می‌ستاید و معتقد است او بااستعدادترین نویسنده‌ی معاصر ایرانی است.
سیاوش گلشیری، نویسنده‌ی ایرانی، در چهارمین نشست شب‌های بخارا، درباره‌ی جمالزاده و داستان‌نویسی این‌طور گفته است: داستان‌نویسی به قبل و بعد از جمالزاده تقسیم می‌شود. داستان یکی بود یکی نبود، راه را برای داستان‌نویسان بعدی باز کرده است. تا قبل از این اثر ما حکایت داشتیم که هدفش، پند و اندرزهای اخلاقی بود و جایی برای عناصر داستانی در آن وجود نداشت.

حقایقی جالب درباره محمدعلی جمالزاده

حقایقی جالب درباره محمدعلی جمالزاده

یکی از خیابان‌های تهران که در محله‌ی جمشیدآباد قرار دارد به پاس فعالیت‌های ادبی او جمالزاده نام گرفت. این خیابان موازی با خیابان دکتر قریب و خیابان کارگر است. از جنوب به خیابان آذربایجان می‌رسد و از شمال بلوار کشاورز را قطع می‌کند و تا خیابان فاطمی ادامه می‌یابد. این کار به پیشنهاد ابراهیم صهبا، نویسنده و روزنامه‌نگار، انجام گرفت.

محمدعلی جمالزاده برای اولین بار داستانش، فارسی شکر است، را در حضور علامه قزوینی و سید حسن تقی‌زاده خواند. او در میان خواندن داستان، چشمش به برق چشم‌های علامه قزوینی می‌افتد و نمی‌تواند از حالت چهره‌ی او خشم یا تحسین را تشخیص بدهد. اما وقتی خواندن داستان به پایان می‌رسد، اولین کسی که آغاز به تشویق او می‌کند، همان علامه قزوینی سختگیر است.

محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت دوستان نزدیکی بودند. هدایت جمالزاده را بزرگ خود می‌دانست و از او همواره با احترام یاد می‌کرد. جمالزاده نیز برای هدایت احترام قائل بود. در تلاش بود تا شغلی برایش دست‌وپا کند، کتابش، بوف کور، را در اروپا توزیع کند و در روزهای افسردگی او را دلداری و آرامش بدهد.

• دوران کودکی جمال‌زاده
سید محمدعلی جمال‌زاده در خانواده‌ای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. او فرزند سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی بود. واعظ اصفهانی در اصفهان زندگی می‌کرد، اما غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف سفر می‌کرد. جمال‌زاده پس از ۱۰ سالگی پدر خود را در برخی از سفرها همراهی می‌کرد. وی به همراه خانواده در سال ۱۳۲۱ ه. ق. به تهران مهاجرت کرد.

جمال‌زاده نوجوان بود که پدرش او را برای تحصیل به بیروت فرستاد. در دوران اقامت او در بیروت؛ اوضاع سیاسی ایران تغییر کرد، در آن زمان محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و هر یک از آزادی‌خواهان با مشکلاتی مواجه شدند. پدر جمال‌زاده خود را به همدان رساند تا از آنجا به عتبات فرار کند، ولی در آن‌جا دستگیر شد و به بروجرد برده شد. امیر افخم، حاکم بروجرد دستور اعدام او را صادر کرد.

• دوران جوانی سید محمدعلی جمال‌زاده
جمال‌زاده در بیروت با ابراهیم پور داوود و مهدی ملک‌زاده فرزند ملک المتکلمین چندین سال هم دوره بود. در سال ۱۹۱۰ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به اروپا برود. سپس از راه مصر عازم فرانسه شد. در آنجا ممتازالسلطنه سفیر ایران به وی پیشنهاد کرد که برای تحصیل به لوزان سوئیس برود. سید محمدعلی تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود، پس از آن به شهر دیژون در فرانسه رفت و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه آن شهر گرفت.

• ازدواج جمال زاده با زن فرنگی
جمالزاده دو بار ازدواج کرد و هر بار زن فرنگی گرفت: ازدواج اول در فرانسه در خرداد ۱۲۹۳ ش، و ازدواج دوم در سال ۱۳۱۰ در ژنو. همسر اولش، زنی کاتولیک مذهب بود به نام «ژوزفین» که هیچ گاه به آیین و اعتقادات جمالزاده روی خوش نشان نداد و سرانجام بر اثر بیماری استسقا درگذشت. همسر دومش، زنی آلمانی الاصل بود که «مارگرت اگرت» نام داشت و ازدواج جمالزاده با او اسلامی بود. این زن بنا به قول جمالزاده، مسلمان شده و اسمش را فاطمه گذاشته بود. این مسأله می تواند بیانگر اعتقاد جمالزاده به آیین اسلام باشد.

جمالزاده با زن فرنگی ازدواج کرد و ارتباط او با محیط و فرهنگ غرب و زنان فرنگی و تصور منفی او از زن ایرانی، در این امر بی تأثیر نبود. خود جمالزاده در جواب این پرسش که چرا زن خارجی گرفته است، می گوید: «وقتی من پانزده ساله بودم، از ایران خارج شدم و آمدم بیروت و بعد آمدم اینجا (ژنو). همسایه ما در ایران دخترکی داشت به اسم ملکه که من عاشق او بودم. به پدر و مادرم گفته بودم ملکه را برای من نگاه بدارید. پدرم چند ماه بعد از اینکه از ایران آمدم بیرون، کشته شد. اولین سفری که رفتم به ایران، مادرم صدایم زد و گفت: ملکه آمده به دیدنت. لذت بردم. ملکه تا مرا دید، گفت شوهر کرده ام… این طور شد که من در همین اروپا زن گرفتم.»

جمالزاده بی سوادی و عقب ماندگی زنان ایرانی را دلیل دیگر این مسأله فکر می کند و می گوید: «زن من فارسی را به قدری خوب یاد گرفته بود که گاهی من از او می پرسیدم و او غلطهای من را اصلاح می کرد. فرانسه می دانست، آلمانی، انگلیسی، فارسی، چهار زبان می دانست. چرا من این زن را نگیرم و بروم زنی بگیرم که بی سواد باشد؟!»

• فعالیت‌های جمالزاده در خارج از ایران
همزمان با جنگ جهانی کمیته‌ ای به نام کمیته ملیون به رهبری سید حسن تقی زاده برای مبارزه با روسیه و انگلیس در برلن تشکیل شد. این کمیته جمالزاده را به همکاری دعوت نمود. جمالزاده در سال ۱۲۹۴ به برلن رفت و تا سال ۱۳۰۹ در آن جا اقامت داشت. پس ازاقامت کوتاهی دربرلن برای ماموریت از طرف کمیته ملیون به بغداد و کرمانشاه رفت و مدت شانزده ماه در آنجا اقامت داشت. در بازگشت به برلن مجله کاوه که ۳ بهمن ماه ۱۲۹۲ اولین شماره آن به چاپ رسید، وی را به همکاری دعوت کرد و تا تعطیلی مجله در۹ فروردین ماه۱۳۰۱ به همکاری خود با تقی زاده ادامه داد.

پس از تعطیلی مجله کاوه، سرپرستی محصلین ایرانی در سفارت ایران را به عهده گرفت. او به مدت هشت سال این مسئولیت را به عهده داشت، تا اینکه در سال ۱۳۱۰ به دفتر بین المللی کار وابسته به جامعه ملل پیوست. پس از بازنشستگی در سال ۱۳۳۵ از برلن به ژنو رفت و تا پایان عمر در آنجا اقامت داشت. جمالزاده بیشتر عمر خود را در خارج از ایران سپری کرد. اما می‌توان گفت که تمام تحقیقاتش در باره ایران و زبان فارسی و گسترده کردن دانش ایرانیان بود. علیرغم اینکه در رشته حقوق تحصیل کرد ولی در باره حقوق مطلبی ننوشت.

• سبک نگارش جمال‌زاده
محمدعلی جمال‌زاده را همراه با صادق هدایت و بزرگ علوی سه بنیانگذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی می‌دانند. داستان کوتاه «فارسی شکر است» را که در کتاب یکی بود یکی نبود او چاپ شده‌است، عموماً به عنوان نخستین داستان کوتاه فارسی به شیوهٔ غربی می‌شمارند. این داستان پس از هزار سال از نثرنویسی فارسی نقطه عطفی برای آن به شمار می‌رفت. به علاوه، مقدمهٔ جمال‌زاده بر کتاب یکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه نثر معاصر فارسی است. در این مقدمه جمال‌زاده مواکداً بیان می‌کند که کاربرد ادبیات مدرن نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیت‌های اجتماعی است.

• دلایل تحلیلگران برای عدم بازگشت جمالزاده
– به شهادت رسیدن پدر، مرگ پدر جما لزاده ضربه سهمگینی برای او بود. او که تحت تأثیر افکار پدر قرار داشت، به شدت از اوضاع ایران و جریانات سیاسی آن دوران متنفر شد؛ به طوری که جان مایه اغلب داستانهایش را بعدها به دوران پرتزویر، بی سامان و پرتلاطم مشروطیت اختصاص داد.
– تصاحب مستمری دیوانی پدر توسط یکی از دوستانش
– مقایسه اوضاع و احوال اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ایران با غرب
– اوضاع نابسامان و پر از ننگ و هرج و مرج دوران مشروطیت (قبل از ترک ایران)
– ترک وطن در سن نوجوانی؛ سنی که هنوزشخصیتش قوام نیافته بود
– از هم گسستن پیوند عاطفی و قومی با مرگ مادر
– ازدواج با زن فرنگی
– احساس سرخوردگی از گذران دوران سخت بی پولی، نا امنی و غربت

• درگذشت سید محمدعلی جمال‌زاده
جمال‌زاده روز هفدهم آبان ۱۳۷۶ پس از آن که از آپارتمانش در خیابان «رو دو فلوریسان» ژنو به یک خانه سالمندان منتقل شد درگذشت. بنا بر نوشتهٔ ثبت شده در کنسولگری ایران، پس از درگذشت او ۲۶ هزار برگ از نامه‌ها، دستنوشته‌ها و عکس‌های او در خانه‌اش به سازمان اسناد ملی تحویل داده شده‌است. مقبره وی در بلوک ۲۲ قبرستان پتی ساکونه در شهر ژنو قرار دارد.

📚✨ مقالات پیشنهادی جزوه پرو
برچسب ها
دیدگاه ها

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کابین وردپرس قالب وردپرس آموزش وردپرس