معرفی منا ون پراگ
پست معرفی منا ون پراگ ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. منا ون پراگ نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی است. از میان مطرحترین آثار او میتوان به کتاب «خانهای در انتهای هوپ استریت» اشاره کرد. ون پراگ در دانشگاه آکسفورد در رشتهی تاریخ مدرن تحصیل کرده است.
زندگینامه منا ون پراگ
منا ون پراگ (Menna van Praag) در کمبریج انگلستان بهدنیا آمد و به تحصیل در رشتهی تاریخ مدرن در دانشگاه آکسفورد پرداخت. در ابتدای جوانی، او به عنوان یک پیشخدمت در یک رستوران مشغول به کار شد. منا ون پراگ در این دوران از افزایش وزن شدید رنج میبرد و همواره در اینباره نگران بود.
مادر و یکی از معلمهای منا ون پراگ در زندگی او تأثیرگذار بودند و او در بسیاری از آثارش به این دو شخصیت اشاره کرده است.
منا ون پراگ در حال حاضر پس از سالها نویسندگی و روزنامهنگاری به برگزاری کلاسهای نگارش خلاق میپردازد. اغلب آثار او در سبک رئالیسم جادویی به رشتهی تحریر درآمدهاند. منا ون پراگ هماکنون به همراه پدر و مادرش در کمبریج انگلستان زندگی میکند و والدین او، یک کافهی گیاهخواری را اداره میکنند.
بهترین کتابهای منا ون پراگ
منا ون پراگ از هر جهت نویسندهای شاخص و تأثیرگذار است. یکی از کتابهای او به 26 زبان رسمی در دنیا ترجمه شده و آثار او مخاطبان فراوانی دارند. در ایران نیز، از میان بهترین آثار منا ون پراگ، یکی از آنها به زبان فارسی ترجمه شده که در ادامه به معرفی آن میپردازیم:
کتاب خانهای در انتهای هوپ استریت (The House at the End of Hope Street) را میتوان شناختهشدهترین اثر منا ون پراگ دانست. این کتاب در سال 2013 به چاپ رسید و با استقبال بینظیر مخاطبان روبهرو شد.
منا ون پراگ در این کتاب به روایت زندگی زنی به نام آلبا میپردازد. آلبا مانند بسیاری از زنان دیگر در زندگی با چالشهایی دستوپنجه نرم میکند و در تلاش است تا بر این موانع غلبه کند.
شخصیت اصلی این کتاب، جوانترین دانشجوی دکتری دانشگاه کمبریج است و به اندازهی کافی چالش غیرقابلحل در زندگی دارد. تا اینکه روزی با زنی میانسال به نام پگی آشنا میشود.
پگی از آلبا درخواستی عجیب و کمی ترسناک میکند و آن اینکه آلبا مدت نود و نه روز را در خانهی پگی زندگی کند و به خودکاوی بپردازد. این درخواست، مسیر زندگی آلبا را برای همیشه تغییر میدهد…
روایت دست اول و قلم خلاقانهی منا ون پراگ در این کتاب، باعث شده تا مخاطب تا انتها کتاب را دنبال کند و نتواند آن را زمین بگذارد. اگر در جستجوی قصهای پرکشش و هیجانانگیز هستید که درسهایی هم برای زندگی در خود داشته باشد، کتاب خانهای در انتهای هوپ استریت مناسب شماست.
مرد، پول و شکلات
” وقتی مردم از تمرکز کردن روی رویاهایشان دست میکشند، آنان در راه پرپیچ و خم ذهنهایشان گم میشوند، با کمال تعجب در یک چرخه تکراری سرگردان میشوند؛ بنابراین وقتی زندگی رنگ میبازد، هیجان نیز میمیرد. تا جایی که شما در زندانی که خودتان ساختهاید به دام میافتید و به جای اینکه زندگی کنید، همواره به بیرون از آن چشم میدوزید.”
مایا به آرامی سر تکان داد. او خیلی خوب میدانست که چقدر آنچه سوفی میگفت، حقیقت داشت. او روند زندگیاش را توصیف کرد.
سوفی با مهربانی گفته بود: ” یک امتحانی بکن. میدانم که فکر میکنی کار احمقانهای است و در ابتدا احساس کودنها را خواهی داشت، اما هرگاه در زندگیات گیر کرده باشی، قلبت میتواند پاسخگوی تو باشد و راه را نشانت بدهد. اگر تو شهامت سؤال کردن از قلبت را داشته باشی، من هم قول میدهم که جواب خواهی گرفت…
در یک جای خلوت بایست و کاملاً ساکت شو. قلبت را تصور کن و آن را چیزی بیشتر از یک عضو در نظر بگیر. به جای آن، قلبت را به عنوان مرکز نیروی زندگیات و صدای آن را مانند نبض آفرینش و عشق در نظر بگیر. تصور کن که قلبت فانوس راهنمای شخصی تواست، اگر آن را روشن کنی، راه تو را روشن خواهد کرد و تو را به سوی زندگی رویاهایت هدایت خواهد کرد…
همه ما با قلبهایی به دنیا آمدهایم که رؤیاها و آرزوهایمان را در سینه دارد. باید آنها را از منفی بافیهای ذهن به دور نگه داریم. وقتی کودک هستیم همه روز به دنبال خواسته قلبیمان میرویم، بر اساس غریزه و شم زندگی میکنیم. اما یک روز از گوش دادن به قلبمان دست میکشیم و به جای آن به ذهنمان گوش فرا میدهیم.