معرفی یوهان ولفگانگ فون گوته
پست معرفی یوهان ولفگانگ فون گوته ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. وهان ولفگانگ فون گوته، زاده ی 28 اوت 1749 و درگذشته ی 22 مارس 1832، شاعر، ادیب، نویسنده، نقاش، محقق، انسان شناس، فیلسوف و سیاستمدار آلمانی بود. یوهان ولفگانگ در کنار پدر و معلم خصوصی اش بسیاری از معلومات، از جمله زبان های لاتین، یونانی، فرانسوی، انگلیسی و عبری را فرا گرفت.
او در سال 1765 تا 1768 در لایپزیگ به تحصیل حقوق پرداخت و در آنجا به اشعار کریستین فورشتگوت گلرت علاقه پیدا کرد. پس از سال 1768، گوته به زادگاهش بازگشت و مدتی را نیز در دارمشتات گذراند.گوته پس از این که تعدادی از آثار بزرگش را به پایان رساند، در سال 1775 به وایمار رفت و در آن جا در سال 1776 تا 1786 وزیر حکومت شد.
او سپس تا سال 1788 به ایتالیا رفت و در آن جا به تحصیل هنر و مجسمه سازی باستانی پرداخت. در سال 1788، گوته به وایمار بازگشت و تقریبا باقی عمرش را در آن جا گذراند، هرچند که زندگی او در آن جا با جنگ های ناپلئونی رو به رو شد. گوته در وایمار به تحصیل زبان های فارسی و عربی و همچنین قرآن پرداخت و شیفته ی اشعار حافظ شد. او یکی از برجسته ترین شخصیت ها در ادبیات آلمان و جنبش وایمار کلاسیک و همچنین رمانتیسیسم به شمار می رود. یوهان ولفگانگ فون گوته، یکی از مردان بزرگ فرهنگی سده های 18 و 19 اروپا و یکی از بزرگان ادبیات جهان است.
زندگینامه یوهان ولفگانگ فون گوته
یوهان ولفگانگ فون گوته (Johann Wolfgang von Goethe) بیستو هشتم اوت سال 1749 در خانوادهای ثروتمند در فرانکفورت آلمان به دنیا آمد. پدرش، یوهان کاسپار گوته، با ثروت فراوانی که از پدر خود به ارث برده، همیشه در حال خوشگذرانی بود. مادرش، کاترین الیزابت نیز دختر ارشدترین مقام فرانکفورت بود. این زوج صاحب هفت فرزند شدند که تنها یوهان و خواهر کورنلیا از میان آنها به سن بزرگسالی رسیدند. تحصیلات یوهان ولفگانگ فون گوته از طرف پدرش به وی دیکته شد و او از هشتسالگی به یادگیری زبانهای لاتین، یونانی، فرانسوی و ایتالیایی پرداخت. پدرش برای او آرزوهای بزرگی داشت؛ ازجمله تحصیل در رشتهی حقوق و ازدواجی مناسب برای رسیدن به یک زندگی مرفه و آرام.
یوهان ولفگانگ فون گوته در سال 1765 در دانشگاه لایپزیگ به تحصیل در رشتهی حقوق پرداخت و در آنجا عاشق کاترین، دختر صاحب مسافرخانه، شد و یک جلد کتاب شعر به نام آنت را به وی تقدیم کرد. اما کاترین در نهایت با مرد دیگری ازدواج کرد. این عمل او باعث شد تا یوهان ولفگانگ فون گوته، یکی از نمایشنامههای خود با عنوان «شرکای جنایت» را بنویسد که با لحنی طنزآمیز، پشیمانی زنی از ازدواج با مردی اشتباه را به تصویر میکشد. گوته، سرخورده از پسزده شدن توسط کاترین، وقتی به بیماری سل نیز دچار شد، تنها چاره را بازگشت به خانه دید.
یوهان ولفگانگ فون گوته در سال 1770 به استراسبورگ نقل مکان کرد تا تحصیلات خود در رشتهی حقوق را به اتمام برساند. در آنجا بود که با فیلسوف و اندیشمند برجسته، یوهان گوتفرید هردر، ملاقات کرد. هردر و گوته به دوستان نزدیکی برای یکدیگر تبدیل شدند و این امر، تأثیر بسیار مثبتی بر رشد ادبی گوته گذاشت. یوهان ولفگانگ فون گوته در پی این ملاقات و دوستی، با ویلیام شکسپیر آشنا شد و به آثار او علاقهمند گردید. او همچنین راهی درهی راین شد تا ترانههای محلی زنان را شنیده و گردآوری کند و بدین وسیله، فرهنگ آلمانی را در نابترین شکل آن بهطور کامل درک نماید. او در دهکدهی کوچک سسنهایم، فردریکه بریون را ملاقات کرد و عاشق وی شد، اما تنها بعد از ده ماه او را ترک کرد، چرا که از تعهد ازدواج وحشت داشت. بازتابِ ترک زنانی که گوته عاشق آنها میشد، در آثار او بهوضوح قابل مشاهده است.
سیر ادبی یوهان ولفگانگ فون گوته
یوهان ولفگانگ فون گوته در بازهی زمانی بین سالهای 1771 تا 1776 پربارترین سالهای ادبی خود را طی کرد و آرامآرام به یکی از مهمترین چهرههای ادبیات کلاسیک جهان تبدیل شد. در این سالها او به خلق اشعار و چندین قطعهی نمایشی بسیار تأثیرگذار دست زد. اگرچه طی این دوره، گوته کار در رشتهی حقوق را نیز آغاز کرد و دفتری کوچک در فرانکفورت به راه انداخت، اما از نوشتن غافل نشد. گوته در نقش یک وکیل در مقایسه با سایر مشاغلی که تا به آن روز تجربه کرده بود، موفقیت کمتری کسب کرد. او در سال 1773 سفری به دارمشتات داشت تا به دادگاه عالی امپراتوری مقدس روم بپیوندد و تجربهی حقوقی بیشتری به دست بیاورد. در مسیر به سوی دارمشتات، داستانی دربارهی یک بارون راستکردار و معروف قرن شانزدهم شنید که در مواجهه با ظلم و ناعدالتی دوران خود، کشته شده بود. او طی چند هفته، نمایشنامهای را بر اساس داستان زندگی آن بارون به نام «گوتس فون برلیشینگن» نوشت که در آن میتوان نمایی از ویژگیهای یک قهرمان رمانتیک را مشاهده کرد. این اثر با وجود نقدهای منفیای که دریافت کرد، بهزودی در میان نسل جوان و میهنپرست پذیرفته شد و آیینهای جوانمردی قرون وسطی را از نو مطرح ساخت.
یوهان ولفگانگ فون گوته و خلق شاهکارهای ادبی
در سال 1774 یوهان ولفگانگ فون گوته یکی از بهترین آثار خود را خلق کرد. «رنجهای ورتر جوان»، شرح رنج و دردهای جوانی به نام ورتر است که تصمیم میگیرد به زندگی خود پایان دهد. با اینکه این اثر پس از انتشار مورد استقبال بسیاری قرار گرفت اما موضعگیری رهبران مذهبی را به دنبال داشت. در این دوره همچنین آثار و نمایشنامههای متعددی از گوته به انتشار رسیدند که از آن جمله میتوان به «کلاویگو»، «استلا» و «اگمونت و نغمههای رومی» اشاره کرد.
یوهان ولفگانگ فون گوته در سال 1794 با شاعر و نمایشنامهنویس پرآوازه، فردریش شیلر، ملاقات کرد. از آن پس این دو نفر همکاری با یکدیگر را آغاز کردند. این همکاری برای هر دو هنرمند، موفقیتهای بسیاری را به ارمغان آورد. آنها تئاتر وایمار را به گنجینهای ملی تبدیل کردند. همچنین بسیاری از آهنگسازان برجسته مانند موتزارت و بتهوون از نوشتههای آنان، که از ادبیات کهن و اسطورههای آلمانی الهام گرفته شده بود، اقتباسهای فوقالعادهای انجام دادند.
یوهان ولفگانگ فون گوته در این دوران، مطالب زیادی را به رشتهی تحریر درآورد که از آن جمله میتوان به «مرثیههای رومی خود» که شامل بیستوچهار شعر تأثیرگذار دربارهی سفر وی به ایتالیا بود، اشاره کرد. پس از مرگ شیلر در سال 1805 بود که معروفترین اثر خود یعنی «فاوست» را نوشت. فاوست اثری حماسهگونه است که با به کارگیری شعر و ارجاعات متعدد به فلسفه، ادبیات و اشعار قرون وسطی و یونان، مسیرِ سرنوشت فاوست و جستوجوی او برای خوشبختی و دستیابی به ذات حیات را شرح میدهد. این اثر که اقتباسهای متعددی از آن در قالب تئاتر، فیلم سینمایی، اپرا و سمفونیهای مختلف صورت گرفته است، همچنان در سراسر جهان به اجرا درمیآید.
زندگینامه و دانلود بهترین کتابهای یوهان ولفگانگ فون گوته
یوهان ولفگانگ فون گوته علیرغم موفقیتهای متعدد و تأثیرات فراوانی که بر ادبیات و هنر آلمان و جهان از خود به جای گذاشت، دستاوردهای ادبی خود را مایهی افتخار نمیدانست و در عوض معتقد بود که کارهایش در مقام یک فیلسوف و اندیشمند، بهویژه در بخش نظریهی رنگها، میراث واقعی او خواهند بود.
گوته در سال 1807 با کریستین ولپیوس که از دختران بااصالت آن دوره بود، ازدواج کرد. آن دو صاحب پسری شدند که نامش را آگوستوس گذاشتند. آگوستوس بسیار زودتر از گوته بدرود حیات گفت. مرگ فرزند، اثرات جبرانناپذیری بر روحیهی گوته گذاشت.
از دیگر آثار مهم یوهان ولفگانگ فون گوته که در آن سالها به نگارش درآمدهاند، میتوان به «دیوان غربی شرقی» اشاره کرد. این اثر ادبی، دربردارندهی اشعار و حکمت عالی گوته است که آن را با مطالعه و الهام از اشعار حافظ به رشتهی تحریر درآورده است.
یوهان ولفگانگ فون گوته در 22 مارس سال 1832 و در هشتادودوسالگی در شهر وایمار درگذشت. از جملات پایانی این ادیب پرآوازه در حال احتضار، نقلهای بسیاری شده است؛ ازجمله: «بگذارید پنجرهها برای بهار باز شوند!» و «نور فراگیر میشود»، که در صحت همهی آنها تردید وجود دارد. گوته در آرامستان تاریخی وایمار به خاک سپرده شد.
بهترین کتابهای یوهان ولفگانگ فون گوته
کتاب رنجهای ورتر جوان (The Sorrows of Young Werther): رنجهای ورتر جوان یکی از بهترین آثار یوهان ولفگانگ فون گوته است که پس از انتشار سروصدای بسیاری به پا کرد و گوته را بیش از پیش به شهرت رسانید. این رمان از سه بخش مجزا تشکیل شده است. داستانِ این کتاب، سیر تحول احساساتِ خودویرانگرانهی ورتر نسبت به کارلوتا است. کارلوتا با وجود حس همدلی نسبت به ورتر، نمیتواند پاسخگوی عشق او باشد و او را از ورطهی جنون نجات دهد. این اثر که به زعم بسیاری، نیمهبیوگرافیِ گوته است، تأثیر بسیاری بر جوانان، از آن زمان تاکنون گذاشته است و میگویند که خودکشیهای زیادی با الهام از این ضدقهرمان رمانتیک انجام شده است.
کتاب پرومتئوس (Prometheus): پرومتئوس اثری است که پس از مرگ نویسنده و در سال 1878 به چاپ رسیده است. در این اثر یوهان ولفگانگ فون گوته با الهام از اشیل و ولتر و بهکارگیری خلاقیت ذهن خارقالعادهی خود، به پرومتئوس، این خدای اساطیری و اسطورهی یونانی، شکل و قالبی نو بخشیده است.
کتاب دیوان غربی شرقی (West-Eastern Divan): یوهان ولفگانگ فون گوته طی مطالعات خود در ادبیات شرق، به ترجمهای از دیوان حافظ دست پیدا میکند که تأثیری فراموشناشدنی و ماندگار بر او باقی میگذارد. گوته به تقلید و با الهام از حافظ، به سرودن اشعاری دست میزند که در دیوان غربی شرقی آنها را به انتشار میرساند. اگرچه او با نگاهی به حافظ و اشعارش، به نگارش این کتاب شعر پرداخته است، ویژگیهای خاص هنری گوته را میتوان بهوضوح در همهی ابیات دیوان غربی شرقی مشاهده کرد.
کتاب فاوست (Faust): فاوست، نمایشنامهای تراژیک در باب یک معامله میان یک انسان و شیطان است. شیطان که در این نمایشنامه مفیستوفلس نام دارد، به مرد دانشمند، والامقام و خداترسی به نام فاوست، پیشنهادی وسوسهانگیز میدهد. در ازای اینکه فاوست روح خود را به مفیستوفلس واگذار کند، او چشیدن بزرگترین خوشبختی و معنا در زندگی را برای فاوست تضمین میکند. این کتاب که از برجستهترین آثار ادبی در تاریخ محسوب میشود، در دو بخش مجزا به روایت ماجراهایی که فاوست در کنار مفیستوفلس از سر میگذراند، میپردازد.
برای دسترسی به تعدادی از بهترین کتابهای یوهان ولفگانگ فون گوته میتوانید به سایت کتابراه مراجعه کنید. کتاب الکترونیکی دیوان غربی شرقی، خویشاوندیهای اختیاری و پنج اثر: دو نمایشنامه یک دیالوگ جمعی دو افسانه، در این سایت در دسترس شما قرار گرفتهاند.
یوهان ولفگانگ فون گوته در میان ایرانیان
تأثیری که اندیشه و آثار یوهان ولفگانگ فون گوته بر ادبیات و هنر آلمان و جهان گذاشته، همانند تأثیری است که شکسپیر در انگلستان و دانته در ایتالیا داشته. از او حدود 150 اثر در قالب شعر، داستان، زندگینامه، آثار علمی و خاطرات باقی مانده است. گوته را در ایران با آثار بیمانندش نظیر «فاوست»، «رنجهای ورتر جوان» و… میشناسند اما علت اصلی شهرت او در میان ایرانیان، ارتباط و تأثیرپذیری گوته از ادبیات مشرق زمین، بهویژه ایران و حافظ بوده است.
یوهان ولفگانگ فون گوته شصتوهشتساله بود که برای اولینبار با یکی از آثار ادبیات ایران آشنا شد. ترجمهی فون هامرپور گشتال، خاورشناس اتریشی، از حافظ، گوته را با این شاعر توانمند فارسیزبان آشنا کرد. خواندن غزلیات حافظ، شور و شوقی تازه به گوته بخشید و به او انگیزه داد تا اشعاری به سبک و سیاق حافظ بسراید. «دیوان غربی شرقی» ماحصل تلاش اوست. گوته با خواندن اشعار حافظ، خود را در زمانهی وی احساس میکرد و در آینهی کلمات او، خودش را میدید.
یوهان ولفگانگ فون گوته در 16 مه 1815 به ناشر خود مینویسد: «هدف من از تصنیف دیوان غربی شرقی این است که به شیوهای شعفانگیز غرب را به شرق و گذشته را به حال و عنصر ایرانی را به عنصر آلمانی پیوند دهم و سنتها و شیوهی تفکر هر دو طرف را درهم آمیزم.»
دیوان غربی شرقی گوته حاصل گریزی رمانتیک از واقعیت به رؤیا نیست، بلکه تلاشی است برای رهایی از فریب ظواهر فانی به حقیقت جاودانهی حیات. گوته در اشعار خود درصدد است از دریچهی ناپایداری جهان مادی، به تمثیلی از جاودانگی دست یابد و در طی این طریق، راهنمایی بهتر از حافظ را نیافته:
چه باشکوه این شرق
از پس دریای مدیترانه به این سوی راه گشود
تنها آن کس میداند کالدرون چهسان نغمهسرایی کرده است
که قدر حافظ را بشناسد و به او عشق بورزد
گوته نه تنها یک شاعر و نویسندهی بااستعداد که اولین روشنفکر شناختهشده آلمان نیز به حساب میآمد. به لطف زندگی طولانی او و صنعت بیمرز روشنفکری، در طی مجموعهای از جنبشها و فراز و نشیبها در تاریخ ادبی این کشور، او یکی از مهمترین چهرههای تاریخ اروپا باقی ماند. گوته در تمام این جنبشها به میزانهای مختلفی شرکت داشت؛ در تمام آنها، گوته بیش از هر نویسنده دیگری میتوانست با نثر خود با عموم مردم آلمان ارتباط برقرار کند. «فائوست» یکی از موفقترین آفریدههای او که شخصیت اصلیاش روح خود را در ازای موفقیت و شهرت به شیطان میفروشد، به نوعی تبدیل به بیانیهای علیه کلیسا و مذهب شد.
کمکهایی که گوته در طول زندگی حرفهایاش به ادبیات اروپا کرد، بسیار بزرگ بود. اولین رمان او، «رنجهای ورتر جوان» در اروپا به شهرت قابل توجهی رسید. حتی بسیاری از مردان به خاطر تقلید از پروتاگونیست تراژیک داستان خودکشی کردند! این امر به وضوح از اهمیت تأثیرگذاری هنرمندان نویسنده حکایت میکند. آنها بایستی برای بیان خلاقیت خود راهی سازنده انتخاب میکردند. در آخرین کار او، یا شاهکارش، فائوست، مهارت او به قدری خودنمایی میکند که بسیاری از آلمانیها او را ویلیام شکسپیر فرانکفورت مینامند. شاید ادعای گزافی نباشد اگر بگوییم ادبیات مدرن آلمان با گوته آغاز شد و او یکی از مهمترین نامهای سرشناس ادبیات اروپا بهشمار میرود.
یوهان ولفگانگ گوته
زندگی
گوته در یک خانواده طبقه متوسط در فرانکفورت متولد شد. پدرش یک وکیل موفق بود که به قدر کافی ثروت داشت تا به لحاظ مالی مستقل باشد. او به دفعات به ایتالیا سفر میکرد و به جمع آوری نقاشی علاقه داشت و طرفدار جدی کتاب بود. مادرش هم دختر یک شهردار محلی بود و گوته جوان را به بسیاری از افراد طبقه بالای آلمان معرفی کرد که بعدها تأثیر مهمی در آینده او داشت. خاطرات شیرین او در فرانکفورت دیدگاههای او به ویژه در رابطه با نیازهای متضاد روح را در آینده تحت تأثیر قرار داد.
در سال ۱۷۶۵ گوته جوان برای تحصیل در رشته حقوق به دانشگاه لیپزیگ فرستاده شد. البته این کار کاملاً با علایق او در تضاد بود و او علاقه داشت در دانشگاه گوتینگِن به مطالعه علوم کلاسیک بپردازد. پدر گوته با این درخواست موافقت نکرد. لیپزیگ به عقیده گوته، پاریس آلمان به حساب میآمد و او میتوانست در آنجا با چهرههای سرشناس بیشماری از نویسندگان، آهنگسازان یا باستان شناسان رفت و آمد کند.
گوته در سال ۱۷۶۸ بهطور ناگهانی مریض شد و به اجبار به خانه بازگشت. بعد از بهبود سلامتی، پدرش پیشنهاد کرد که تحصیلات خود را در استراسبورگ ادامه دهد. احتمالاً این اتفاق نقطه مهمی در حرفه گوته بوده است. او حین طی کردن دوران نقاهت، به مطالعه عرفان و علوم خفیه پرداخت که تا آخر عمر او را همراهی کردند و غایت آن را در شاهکارش یعنی فائوست به خوبی میبینیم. در استراسبورگ گوته با بعد دیگری از آلمان روبهرو شد. در آن زمان آنجا یک قلعه-شهر آلمانی درست در وسط یک استان، تحت کنترل فرانسویها بود. کاملاً بر خلاف لیپزیگ که ملیتهای مختلفی در آن حضور داشتند، مردم این شهر به شدت و با تعصب خاصی آلمانی بودند. در همین شهر بود که سلیقه هنری گوته از روکوکو به گوتیک تغییر کرد.
در سال ۱۷۷۵، گوته استراسبورگ را به مقصد وایمار ترک کرد. او تا زمان مرگ خود در سال ۱۸۳۲ در همان شهر ماند. گوته همیشه به شدت توسط برخی از نزدیکترین دوستانش به خاطر کارهای اولیهاش مورد انتقاد واقع میشد. در وایمار او بهطور موقت سرعت خود را پایین آورد تا روی کیفیت اثرش تمرکز بیشتری کند. او تقریباً ۲۰ سال برای انتشار «سالهای کارآموزی ویلهلم مایستر» صبر کرد. در این اثر میتوان پختگی او را به عنوان یک نویسنده دید.
سالهای کارآموزی ویلهلم مایستر -گوته
کارهای ادبی
مهمترین اثر گوته قبل از عزیمت به وایمار، تراژدی «گوتس فون برلیخینگن» (Götz von Berlichingen) بود که در سال ۱۷۷۳ نوشت و اولین کاری بود که برای او شهرت به ارمغان آورد. کتاب بعدی نیز «رنجهای ورتر جوان» بود که برای او به عنوان یک نویسنده محبوبیت زیادی رقم زد. در طی سالهای زندگی در وایمار و قبل از ملاقات با شیلر، «ویلهلم مایستر» را آغاز کرد و درامهای «ایفیژنی در تاوریس» و «اگمونت» را نوشت.
دوران دوستی او و شیلر، نوشتن ویلهلم مایستر ادامه پیدا کرد و نوشتههای کوتاه «هرمان و دوروتئا» (Hermann and Dorothea) و «سوگوارههای رومی» (Roman Elegies) خلق شدند. در آخرین دوره که بین مرگ شیلر و مرگ خود او بود، شاهکاری به نام فائوست متولد شد.
هرمان و دوروتئا – گوته
رنجهای ورتر جوان
رمان کوتاه «رنجهای ورتر جوان» داستان عاشقانه غمگینی را روایت میکند که به خودکشی منجر میشود. گوته ادعا کرد که «قهرمان داستان را کشتم تا خودم را نجات دهم.» این رمان به دهها زبان ترجمه شد. قهرمان جوان و پرخروش این داستان از جامعه و عشقی دست نیافتنی به یک زن، ناامید شده و به خاطر خودکشی این شخصیت اصلی بلافاصله بعد از انتشارش به خاطر گناه کبیره بودن این امر مورد نقدهای مختلفی واقع شد. نکته جالب توجه دیگری که در انتهای داستان خشم عدهای را برانگیخت، عدم حضور یک روحانی در مراسم تدفین این قهرمان بود.
پشیمانیهای ورتر جوان – گوته
فائوست
شاهکار بعدی گوته، «فائوست»، در چند مرحله کامل شد و تنها پس از مرگش بهطور کامل انتشار یافت. اولین بخش که در سال ۱۸۰۸ منتشر شد و منبع الهام هنرمندان بسیاری بود. بعدها الگوی فروختن روح به شیطان برای کسب قدرت در جهان فیزیکی در ادبیات ارزش ویژهای پیدا کرد و تبدیل به استعارهای از پیروزی تکنولوژی و صنعت بر انسان شد.
کار شاعرانه گوته، به عنوان الگویی برای جنبش شعر آلمانی «درون کاوی» مورد استفاده قرار گرفت و کلام او آهنگسازان مختلفی مانند «موتزارت»، «بتهوون»، «شوبرت» یا «برلیوز» را الهام بخشید.
فائوست – گوته
کارهای علمی
جدای از کارهای ادبی، گوته در زمینه علم و دانش هم فعالیت داشت. اگر چه او هرگز توسط دانشمندان به ویژه دانشمندان متدولوژیِ نیوتونی به رسمیت شناخته نشد اما در زمینههای گوناگونی کار کرد و از میان آنها میتوانیم به «تئوری رنگها» اشاره کنیم که مهمترین کارش به شمار میآید. در این تئوری او رنگ را نه به عنوان نور که به عنوان عاملی بین دو قطب نور و تاریکی معرفی میکند.
تئوری رنگ ها – گوته
گوته در یک نگاه
بیش از ده هزار نامه و سه هزار طراحی از گوته به جا مانده است.
او در سن ۲۵ سالگی یک چهره مشهور ادبی به شمار رفته و در سال ۱۷۷۵ به خاطر رمان «رنجهای ورتر جوان» به موفقیت زیادی رسید.
او در جنبشهای ادبی متعددی شرکت داشت.
گوته جدای از ادبیات و دانش، در سیاست نیز دستی داشت.
کمکهای او به نقشهکشی پارک گیاهشناسی وایمار و بازسازی کاخ دوک که در سال ۱۹۹۸ هر دو جزو میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدند، قابل ستایش است.
اولین کار علمی بزرگ گوته کتاب «دگردیسی گیاهان» بود که بعد از بازگشت از ایتالیا در سال ۱۷۸۸ نوشته شد.
در سال ۱۷۹۱، او به مدیریت تئاتر وایمار گماشته شد و در سال ۱۷۹۴ دوستی خود را با «فردریش شیلر»، نمایشنامه نویس، تاریخ نگار و فیلسوف برجسته آغاز کرد.
در همین زمان مدیریت، او دومین رمان خود یعنی «کارآموزی ویلهلم مایستر» را نوشت.
فائوست یکی از برجستهترین آثار او در تاریخ ادبیات اروپا به شمار میرود و آهنگسازان زیادی مانند موتزارت، شوبرت یا بتهوون را تحت تأثیر قرار داد.
فیلسوف آلمانی، «آرتور شوپنهاور»، رمان کارآموزی ویلهلم مایستر را یکی از چهار رمان برتر آن زمان نامید.
تمام خواهرها و برادرهای او به جز «کورنلیا» در سنین پایین درگذشتند.
پدر و معلمهای خصوصی او تمام رشتههای مهم آن زمان به ویژه زبانهای گوناگون مانند لاتین، یونانی، ایتالیایی، انگلیسی و عبری را به او آموختند.
او حتی در زمینه رقص، سوارکاری و شمشیربازی نیز آموزش دید.
اگر چه علاقه اولیه او به طراحی بود اما خیلی زود به ادبیات روی آورد و در آن ماندگار شد.
او از سال ۱۷۶۵ تا ۱۷۶۸ در دانشگاه لیپزیگ به تحصیل حقوق پرداخت.
در سال ۱۷۷۰ او با نام مستعار اولین مجموعه شعرش را منتشر کرد.