معرفی جیسون فانگ
پست معرفی جیسون فانگ ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. جیسون فانگ نویسنده و پزشک کانادایی است که به دلیل نوشتن کتابهایی در زمینهی رژیم غذایی و لاغری و نیز درمان بیماری دیابت نوع ۲ از طریق رژیم غذایی مشهور شده است. کتاب «قانون چاقی» از مشهورترین کتابهای اوست.
زندگینامه جیسون فانگ
جیسون فانگ (Jason Fung) پزشک متخصص کلیه و نویسندهی اهل کانادا است. او در دانشگاه تورنتو تحصیلاتش را به پایان رساند و دورهی رزیدنتی را در دانشگاه کالیفرنیای لسآنجلس گذراند. جیسون فانگ در حین معاینهی بیماران کلیوی متوجه شد که دیابت نوع 2 شایعترین دلیل ایجاد نارساییهای کلیه است. بنابراین تصمیم گرفت تا وقتش را صرف پیدا کردن علل بروز بیماریها کند.
جیسون فانگ کتابهایی دربارهی چاقی، دیابت و سرطان نوشته است. او در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و توییتر فعال است و با مخاطبانش از طریق وبسایتش ارتباط برقرار میکند.
معرفی و دانلود بهترین کتابهای جیسون فانگ
جیسون فانگ در حال حاضر در تورنتو زندگی میکند. او به بیمارانی کمک میکند که مشکلات پیشرفتهی کلیوی دارند.
بهترین کتابهای جیسون فانگ
روش دکتر جیسون فانگ بر اساس رژیم غذایی و روزهداریهای متناوب است. او به این وسیله تلاش میکند تا روش درمانی مناسبی برای بیماران ارائه کند. از همین رو، پس از انتشار کتابهای قانون چاقی و قانون دیابت، دو کتاب راهنمای آشپزی برای مبتلایان به چاقی و دیابت نیز نوشته است.
کتاب قانون چاقی: چطور قفل کاهش وزنمان را باز کنیم؟ (The Obesity Code) در سال 2016 منتشر شد. این اثر با کمک راهبردهای علمی، به شما در کاهش وزن و کنترل بیماری دیابت کمک میکند.
معرفی و دانلود بهترین کتابهای جیسون فانگ
کتاب قانون دیابت (The Diabetes Code) در سال 2018 چاپ شد. این کتاب یک راهنما برای کنترل علائم بیماری دیابت نوع 2 است. دکتر جیسون فانگ به بیماران کمک میکند تا از طریق رژیم غذایی و روزهداریهای متناوب، بیماری دیابتشان را کنترل کرده و علائم آن را کاهش دهند.
بخشی از کتاب قانون چاقی
اولین توضیحی که برای ارثیبودنِ چاقی ارائه شد نظریهٔ ژن قوی بود که در دههٔ ۱۹۷۰ رواج یافت و میگفت همهٔ انسانها، در جریان تکامل، مستعدِ افزایشِ وزناند، چون بقای انسان در گروِ همین مسئله است.
این نظریه میگوید چون در زمان پارینه سنگی مواد غذایی کم بود و پیداکردن آن دشوار، گرسنگی یکی از قدرتمندترین و مهمترین غرایزِ انسان شد. انسان بهطور غریزی هروقت غذا پیدا میکرده تاجاییکه میتوانسته میخورده تا از بین نرود و همین کار باعث شده استعدادِ ارثیِ انسان برای افزایش وزن به نسلهای بعدی راه پیدا کند.
انسانها با انبارکردن مواد غذایی (چربی) در بدن خود، در زمان کمبود یا نبود غذا، امکان بقای خود را فراهم میکردند. کسانی که بدنشان بهطور طبیعی کالری را میسوزانْد و ذخیره نمیکرد براساس انتخاب طبیعی از بین رفتند. این ژن در دنیای مدرن که همه میتوانند هرچه میخواهند بخورند باعث چاقی و گرفتاری شده است، ولی دلیل آن صرفاً عقبهٔ وراثتی و تاریخیِ ماست.
این فرضیه مثل هندوانهای خراب است که از بیرون سالم و منطقی به نظر میرسد، ولی اگر آن را بشکافیم، میفهمیم چه باطنِ خرابی دارد. مدتهاست که دیگر کسی این نظریه را جدی نمیگیرد، ولی هنوز در مواردی در رسانهها ذکر میشود و نقصهای آن تا حدودی بررسی شده است. بزرگترین مشکل این نظریه این است که تعادل وزنْ خود یکی از مهمترین عوامل تعیینکنندهٔ بقا در طبیعت است.
انسانهای اولیه برای بقا در طبیعت نباید لاغر میبودند، ولی چاق هم نباید میبودند، چون یک حیوان چاق نسبتبه همنوعانِ لاغرش چُستی و چابکیِ کمتری دارد. طعمهٔ چاقی که نتواند بهسرعت فرار کند برای حیوانات شکارگر لقمهٔ خوشمزهتری بوده است تا حیواناتِ لاغر و تیزپا، و گرفتنشان هم راحتتر بود هم پرمنفعتتر.
بر این اساس، وجود چربی در بدن ما لزوماً مزیتی برای بقا نبوده، بلکه شاید اسباب نابودی نیز میشده است. از آن گذشته، تابهحال در مستندهای راز بقای کانالهای مهم حیات وحش، گورخری چاق یا آهویی چاق دیدهاید؟ یا شیر و ببر چاق؟
اشتباه است اگر تصور کنیم پرخوری یک استعداد و ویژگیِ ارثیِ انسان است. هورمونها در بدن ما احساس گرسنگی ایجاد میکنند و وقتی غذا میخوریم به ما میگویند شکممان پر شده و نباید بیشاز آن بخوریم و پرخوری کنیم. تابهحال به رستورانهایی رفتهاید که مینویسند هرچه میخواهید بخورید؟ هیچکسی نمیتواند هرقدر دلش میخواهد غذا بخورد، چون پساز کمی شکمش «پر» میشود و اگر به غذاخوردن ادامه بدهد، مریض میشود و استفراغ میکند. پس استعداد ارثی انسان در راستای پرخوری نیست، بلکه برعکس، نظام گوارشِ انسان بهترتیبی است که دربرابر این مشکل از خودش حفاظت میکند.
فرض این نظریه بر این است که اگر مدتی مواد غذایی به انسانها نرسد، مانع از چاقی میشود. ولی بسیاری از جوامع سنتی در تمام طول سال غذای فراوان داشتند. مثلاً قبیلهٔ توکلائو۳۲ که در مناطق دوردست جنوب اقیانوس آرام زندگی میکنند از نارگیل، میوهٔ درخت نان و ماهی استفاده میکنند که در تمام طول سال در دسترسشان قرار دارند.
ولی هیچوقت دچار بیماریِ چاقی نبودند و تا زمان صنعتیشدن و تبدیل غذاهای سنتیشان به غذاهای غربی، اصلاً نمیدانستند چاقی چیست. در امریکای شمالی نیز از زمان رکود بزرگ تا به امروز، قحطیِ گسترده رخ نداده، ولی بیماری چاقی از دههٔ ۱۹۷۰ به اینسو اتفاق افتاده است. درمیان حیوانات وحشی، بروز چاقی بسیار نادر است، مگر در مواردی که بخشی از چرخهٔ زندگیِ طبیعیشان باشد، مانند زمانیکه به خوابِ زمستانی میروند.
حتی وجود غذاهای فراوان هم باعث چاقی نمیشود، بلکه باعث افزایش تعداد حیوانات میشود. مثلاً موشها یا سوسکها، وقتی غذا کم باشد، تعداد جمعیتشان کم میشود و وقتی غذا فراوان باشد، تعداد جمعیتشان بالا میرود. یعنی تعداد زیادی موش با اندازهٔ معمولی به وجود میآید، نه اینکه تعداد موشها همان باقی بماند و جثهشان بزرگ بشود.