معرفی جیمز بالدوین
پست معرفی جیمز بالدوین ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. جیمز بالدوین نویسنده، شاعر و مقالهنویس آمریکایی بود که با فعالیتهای خود در دوران مبارزه برای حقوق شهروندی، به یک چهرهی سیاسی – فرهنگی بسیار مهم در این کشور تبدیل شد. این نویسنده امروزه بهعنوان یکی از مهمترین و پرآوازهترین هنرمندان و نویسندگان سیاهپوست شناخته میشود. بالدوین نویسندهی کتاب مشهور «با کوه در میان بگذار» است که از آن بهعنوان یکی از برترین رمانهای انگلیسیزبان یاد میشود. از میان دیگر آثار مهم او، میتوان به کتاب «دفعهی بعد، آتش: نامهای از منطقهای در ذهنم» اشاره کرد.
زندگینامه جیمز بالدوین
جیمز بالدوین (James Baldwin) با نام واقعی جیمز آرتور جونز، روز دوم ماه اوت سال 1924 در نیویورک به دنیا آمد. او فرزند اما بردیس جونز بود؛ مادری که هیچوقت برای جیمز، هویت واقعی پدرش را فاش نکرد. بر اساس پژوهشهایی که توسط اشخاص مختلف انجام شده، ظاهراً پدر جیمز یک مرد معتاد بوده که مادر وی قصد نداشته فرزند خود را با او آشنا کند. همچنین این گمانهزنی وجود دارد که پدر جیمز آن زمان فوت کرده بوده است.
به هر روی، اما جونز تصمیم گرفت بهعنوان یک مادر مجرد، تمام زندگیاش را صرف مراقبت از پسر خود، جیمز بالدوین کند. اما بردیس جونز اهل محلهی دیل آیلند، واقع در مریلند بود. او نیز همچون عدهی بیشماری از سیاهپوستان بههنگام اجرای برنامهی جداسازی نژادی و «مهاجرت بزرگ»، وقتی نوزدهساله بود به هارلم نقل مکان کرد.
پس از مدتی اما جونز با مردی بهنام دیوید بالدوین آشنا شد. همچنان مشخص نیست که این دو نفر چگونه با یکدیگر آشنا شدند، اما بر اساس کتاب «با کوه در میان بگذار» که از آثار خودزندگینامهای جیمز بالدوین محسوب میشود و دو شخصیت اصلیاش ملهم از اما جونز و دیوید بالدوین خلق شدهاند، در واقع این خواهر دیوید بود که این دو نفر را با یکدیگر آشنا کرد. اما و دیوید صاحب هشت فرزند شدند که در کنار جیمز آنان را بزرگ کردند.
جیمز نیز فامیلی همسر جدید مادر خود را استفاده کرد و با نام بالدوین به زندگیاش ادامه داد. در آن دوران جیمز باالدوین و خانوادهاش چندین مرتبه خانهشان را عوض کردند، اما همیشه در هارلم ساکن ماندند. چون از معدود محلات نیویورک و آمریکا به شمار میآمد که همچنان برابری نژادی در آن حاکم بود.
جیمز بالدوین در طول زندگیاش، همیشه ناپدری خود را «پدر» خطاب میکرد؛ اما بدین معنا نبود که رابطهی خوبی با یکدیگر داشتند. حتی موقعیتهایی پیش میآمد که نبرد کلامی میان این دو، به دعوای فیزیکی ختم میشد و این تنشها دلایل مختلفی داشت. جیمز بالدوین مطالعه کردن را دوست داشت، به سینما علاقهمند بود و چندین دوست صمیمی سفیدپوست داشت. درحالیکه دیوید ابداً به دوستی میان سیاهپوستان و سفیدپوستان باور نداشت.
گفته شده که دیوید بالدوین بهعنوان یک مسیحی معتقد، به درگاه خدا دعا میکرده که از تمام سفیدپوستان انتقام گیرد و خشم خود را بر آنها فرود آورد. جیمز بالدوین در مقالهی مشهور خود با عنوان «یادداشتهایی از یک پسر بومی (Notes of a Native Son)»، از آخرین روز ملاقاتش با دیوید در بیمارستان میگوید: «او مردی بود که به شیوهی خود فرزندانش را دوست داشت؛ فرزندانی که همانند خودش سیاهپوست و خطرناک بودند.»
بهعنوان بزرگترین فرزند خانواده، جیمز بالدوین از همان سنین کم شروع به کار کرد تا در امور مالی به خانوادهاش کمک کند. از همان زمان چیزی توجه او را به خود جلب کرد و آن، فقر و تهیدستی عظیمی بود که میان مردم وجود داشت. در آن دوران، تمام دوستان جیمز به موادفروشی، بزهکاری و فاحشگی روی آوردند و این مسئله، ریشهی نوعی بدبینی را در جهانبینی وی کاشت.
ورود جیمز بالدوین به جهان نویسندگی
وقت تحصیل بالدوین که فرا رسید، او به «مدرسهی عمومی 24» رفت. در آن مدرسه، شخصی به نام الیس مکدوگالد مدیریت را بر عهده داشت که در واقع، اولین مدیر مدرسهی سیاهپوست در آمریکا بهشمار میرفت. جیمز بالدوین در مدرسه، استعدادهای خود را نشان داد و یک ترانه نوشت که از سوی شهردار نیویورک با نامهای سرشار از تحسین و تمجید پاسخ داده شد. او همچنین یک داستان کوتاه نوشت و برای آن جایزهای دریافت کرد.
معلمان جیمز بالدوین باور داشتند که او همچون یک فرشته مینویسد. میگفتند که او این استعداد ذاتی در نوشتن را از مادرش به ارث برده است. در این دوران جیمز بالدوین که هنوز به سنین نوجوانی هم نرسیده بود، شروع به خواندن کتابهای فئودور داستایوفسکی، هریت بیچر استو و چارلز دیکنز کرد. گفتنیست که این نویسنده، تا آخر عمر از طرفداران آثار دیکنز باقی ماند.
در این دوره و با حضور در مدرسه عمومی 24 بود که جیمز آرتور بالدوین با اوریلا برت میلر آشنا شد. به گفتهی خودش، این آشنایی موجب شد که او، هیچوقت نسبت به سفیدپوستان احساس تنفر نداشته باشد. اوریلا برت میلر که معلمی سفیدپوست بود توانست تأثیر عظیمی بر زندگی او بهجا بگذارد. در این دوران بود که جیمز بالدوین به دعوت معلمش، به تماشای تئاتر «مکبث» به کارگردانی اورسن ولز، بازیگر و کارگردان مؤلف آمریکایی، رفت. ولز در این نمایش تنها از بازیگران سیاهپوست استفاده کرده بود.
بالدوین با دیدن این نمایش، اشتیاقی بیاندازه برای تبدیل شدن به یک نمایشنامهنویس در درون خود یافت. اما دیوید بالدوین که آن زمان هنوز در قید حیات بود، باور داشت که تئاتر یک هنر گناهآلود است و به دوستی پسرش با یک زن سفیدپوست نیز بدبین بود. با این وجود مادر جیمز باور داشت که وی باید تحصیلات خود را به بهترین شکل سپری کند. در آخر، اوریلا برت میلر اولین نمایشنامهی جیمز بالدوین را کارگردانی کرد.
در دههی چهل و پس از پایان تحصیلات مدرسه، جیمز بالدوین تردید داشت که به نوشتن بپردازد یا وارد دنیای کار شود و در امور مالی به خانوادهاش کمک کند. این چالش از درون او را آزرده میکرد و مسبب تنشهای زیادی برایش میشد. او به کارهای سطح پایین مشغول شد و از این ترسید که نکند همچون ناپدریاش تا ابد در فقر بماند. بالدوین در این دوران کنترل زندگی خود را از دست داده بود و از آنجایی که از شدت خستگی زمانی برای استراحت نداشت، مدام شغلش را عوض میکرد.
جیمز بالدوین؛ نویسندهای دغدغهمند
جیمز آرتور بالدوین شخصیت مهمی در تاریخ سیاسی و فرهنگی آمریکا محسوب میشود. او در کنار مارتین لوتر کینگ، مالکوم ایکس، مایکل جوردن و دیگر چهرههای سرشناس از رنگینپوستان آمریکایی، یکی از مهمترین نمادها و چهرههای اجتماعی برای جامعهی سیاهپوستان است. حتی میتوان گفت اهمیت بالدوین در دههی اخیر شدت یافته است و بیش از پیش در باب او صحبت میشود. وی شاعر و هنرمندی بود که شمایل تازهای از هویت یک سیاهپوست هنرمند و اندیشمند در قرن بیستم آمریکا ترسیم کرد.
این چهرهی ادبی و سیاسی زندگی پرفرازونشیبی داشت، اما تمام تجربههایش سبب شدند که در مسیر خود، محکمتر قدم بردارد. میراثی که امروزه از این نویسندهی سرشناس ادبیات آمریکا بهجای مانده، شگفتانگیز و همچنان ارزشمند است. جیمز بالدوین کار خود را با نوشتن یک نقد بر کتابی از ماکسیم گورکی آغاز کرد. سپس کتاب سرشناس «با کوه در میان بگذار» را نوشت که مهمترین اثر کارنامهاش بهشمار میآید.
او در ادامه، مقالهی جریانساز «یادداشتهایی از یک پسر بومی» را نوشت که بخشهای زیادی از زندگیاش را بازتاب میداد. درعینحال او به شعرهای خود نیز شهرت دارد؛ شعرهایی که بخشی از درونیات، زیست و تمایز او با دیگران را نشان میدهند. جیمز بالدوین یا همان جیمز آرتور جونز در نهایت، روز یکم دسامبر سال 1987 میلادی در سنپل دو ونسِ کشور فرانسه درگذشت.
بهترین کتابهای جیمز بالدوین
کتاب با کوه در میان بگذار (Go Tell It on the Mountain): اولین رمان جیمز بالدوین که تا ابد، جایگاه او بهعنوان یک نماد ادبی را تثبیت کرد. این رمان که برگرفته از زیست شخصی نویسنده است، داستان زندگی یک نوجوان را روایت میکند که در دههی سی میلادی، در هارلم زندگی میکند. داستان این کتاب در ارتباط با رابطهی این شخصیت با اعضای خانوادهی خود و همچنین کلیسا است و با نثری کمنظیر روایت میشود.
کتاب دفعهی بعد، آتش: نامهای از منطقهای در ذهنم (The Fire Next Time): دو جستار و مقالهی انتقادی در ارتباط با نژاد و وضعیت زیست اجتماعی در آمریکا. در مقالهی اول، جیمز بالدوین نامهای به یکی از اعضای خانوادهاش که در سنین نوجوانی بهسر میبُرد نوشته و در آن به مشکلات نژادپرستی در آمریکا پرداخته است. در مقالهی دوم، او به رابطهی پیچیدهی بین مذهب و نژاد پرداخته و پژوهشی شخصی را ارائه داده است.
کتاب اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند (If Beale Street Could Talk): یکی از رمانهای پرآوازهی بالدوین. این رمان عاشقانه در هارلم و در دههی هفتاد میلادی سپری میشود. داستان در مورد رابطهی عاشقانهی تیش و فونی است. پس از آنکه از روی یک اشتباه فونی به تجاوز جنسی به یک زن متهم میشود، زندگی آنها با چالشهای گوناگونی روبهرو میشود.
سبک نگارش و دیدگاههای جیمز بالدوین
جیمز آرتور بالدوین در اکثر نوشتههای خود به مباحث نژادی و مذهبی اشاره داشته است. نوشتههای او را در اکثر مواقع، میتوان «معنوی» و «دینی» توصیف کرد. رمانها و آثار داستانی او بیشتر برگرفته از رویدادهای زیست شخصیاش در هارلم هستند و در ادوار مختلف روایت میشوند. میتوان گفت بالدوین با آنکه از سفیدپوستان متنفر نبود، اما در بسیاری از جستارهایش به انتقاد از برخورد گروههای سفیدپوست نژادپرست میپردازد. همچنین لازم به ذکر است که او عناوین کتابهایش را از اشعار و ابیات ترانههای سیاهپوستان انتخاب میکرد.
جوایز و افتخارات جیمز بالدوین
دریافت جایزهی یادبود جورج پلک
دریافت نشان لژیون دونور
دریافت عنوان پرفروشترین کتاب ملی برای کتاب «دفعهی بعد، آتش»
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از کتابهای جیمز بالدوین
فیلم اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند (If Beale Street Could Talk) با الهام از رمانی با همین عنوان به قلم بالدوین ساخته شده و کارگردانی آن را بری جنکینز (Barry Jenkins) برعهده داشته است. رجینا کینگ برای بازی در این فیلم که در سال 2018 اکران شد، جایزهی اسکار بهترین بازیگر مکمل زن را کسب کرد.
فیلم من کاکاسیاه تو نیستم (I’m Not Your Negro) به کارگردانی رائول پک (Raoul Peck) که در سال 2016 اکران شد نیز، برگرفته از متن رمان پایانی جیمز بالدوین است که هرگز منتشر نشد. این فیلم به واسطهی یک راوی و تصاویر مستند، زندگی این نویسنده را روایت میکند.
حقایقی جالب دربارهی جیمز بالدوین
سال 1941 جیمز بالدوین ترک تحصیل کرد و برای کسب درآمد، در پروژهی ساخت انبارگاه برای نیروهای ارتش مشغول به کار شد. او سپس به کمک دوستانش، بهعنوان باربر شروع به کار کرد. در ادامه، جیمز متوجه شد که جنوبیها رابطهی خوبی با وی ندارند. درواقع او همیشه در جدال با آنها بود. گفته شده که طنز تند و بُرندهی جیمز بالدوین، این مردان سفیدپوست جنوبی را خشمگین میکرد.