معرفی اینگمار برگمان
پست معرفی اینگمار برگمان ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. اینگمار برگمان فیلمنامهنویس، فیلمساز، نمایشهنامهنویس و کارگردان سوئدی است که بهعنوان یکی از بزرگترین متفکران تاریخ سینما نیز شناخته میشود.
او یکی از پرآوازهترین هنرمندان قرن بیستم میلادی بود که در طول زندگیاش، تعدادی از برترین شاهکارهای سینمایی را در باب تردیدها و اضطرابهای اگزیستانسیالیستی انسان ساخت.
او علاوهبر صدها نمایشنامه و فیلمنامه، چند کتاب نیز از خود به جای گذاشته است؛ خودزندگینامههایی که شامل کتاب «تصویرها: زندگانی من در فیلم» و کتاب «فانوس خیال» میشوند.
زندگینامه اینگمار برگمان
اینگمار برگمان (Ingmar Bergman) با نام کامل ارنست اینگمار برگمان، چهاردهم ژوئیهی سال 1918 میلادی، در شهر اوپسالای کشور سوئد به دنیا آمد. برگمان از طرف خانوادهی مادرش، اصالتی والونی دارد و از طرف پدرش، به خاندانهای اشرافی و روحانی استاکستروم پیوند میخورد. پدرش یک لوتریانیست افراطی بود که بر بخش عمدهای از تفکرات و اعتقادات اینگمار در ادامهی مسیر زندگیاش تأثیر فراوانی گذاشت.
صحبت از دوران کودکی اینگمار برگمان حائز اهمیت است؛ چراکه تجربیات او در این دوران بودند که اغلب ترسها، باورها و اندیشههای زیستی، فلسفی و هنریاش را شکل دادند.
پدر اینگمار، مردی به شدت سختگیر و قانونمدار بود که با توسل به اعتقادات رادیکال پروتستانیسم، سختگیریهای زیادی را نسبت به پسرش اعمال میکرد. به گفتهی اینگمار برگمن در خودزندگینامههایش، این مرد حتی گاهی، او را ساعتها در کمد حبس میکرد. درواقع ترسهای زیادی به واسطهی پدرش به او تزریق شد. پدر برگمان، یک اسقف با درجهی بالای حکومتی بود که برای خود یک کلیسای اختصاصی داشت.
سختگیریهای سادیستیک او، شامل اجبار به نیایش و همچنین تمایلش در ایجاد روحیهای سرسخت در اینگمار بود. تمام این موارد باعث شد تا اینگمار برگمان در تمام طول زندگیاش از قانون، مؤسسات، مکانهای مذهبی و حکومتی فراری باشد؛ بهحدی که حتی از مدرسه نیز تنفر پیدا کرد. او علت این تنفر را، سیستم خشن مدارس و رویکرد آنها در ایجاد دلهره برای موفقیت، توصیف کرده است.
به این ترتیب این کارگردان مشهور تاریخ سینما از همان دوران کودکی، با پدیدهها و اندیشههایی مواجه شد که موجب شدند نسبت به کودکان همسنوسالش، بسیار زودتر از آنچه که تصور میکرد به جهان بزرگسالان ورود پیدا کند. او به واسطهی تنبیههای پدرش، ساعتها و گاهی روزها در اتاقکهای کوچک و کمدها حبس میشد.
پسر از همان سن با معماری مذهب آشنا شد؛ با فرهنگی تاریخی که در آینده، ستونهای فلسفهی او را شکل داد: نازک بودن دیوارها، موسیقیهای استعلایی، مجسمههای مسیح و ایدئولوژیهای حاکم. به گفتهی برگمان، زمانهایی که او در کمد حبس بود، پدرش با صدای بلند دعا میخواند و میرقصید.
برگمان و نقش هنر در کودکیاش
اینگمار برگمن از همان دوران کودکی، شیفتهی جهان نمایش و آفرینشگری بود. او وقتیکه تنها هشت سال داشت، با اسباببازیهایش نمایشهای تئاتر برگزار میکرد و با ابزارهایی که در اختیار داشت به نورپردازی، داستانپردازی و اقتباس از داستانهایی محبوبش میپرداخت. در همان دوران کودکی بود که با آگوست استریندبرگ آشنا شد؛ نمایشنامهنویسی که به عنوان محبوبترین و شاید تأثیرگذارترین هنرمند نزد برگمان شناخته میشود. اینگمار نمایشنامههای استریندبرگ را با اسباببازیهایش اجرا میکرد و خودش در نقش تمام شخصیتها صحبت میکرد.
برخلاف این تلاش و شیفتگی او نسبت به هنر نمایش در کودکی، برگمان از دوران مدرسه متنفر بود. او در بسیاری از مصاحبهها و نوشتههایش نیز به این واقعیت اشاره کرده و حتی اولین فیلمنامهی خود را نیز بر پایهی این نفرت شکل داده بود. در پاسخ به نفرت او از مدرسه، مدیر مدرسهاش که نظرات برگمان را در مورد ماهیت مدرسه خواند، در نامهای اعلام کرد که: «او یک بچهی مشکلدار» بود.
زندگی اینگمار برگمان در سینما
برگمان در رشتهی ادبیات و هنر به تحصیل ادامه داد. اشتیاق اصلی این هنرمند در آن دوران، بیشتر معطوف به تئاتر بود؛ اما او در همان دوره، به تدریج شروع به دیدن فیلمهای زیادی کرد و در نهایت، تبدیل به یک عاشق سینما شد. برگمان با اینکه تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان نرساند، اما به دلیل توانمندی و استعدادهای آشکاری که داشت، بهعنوان دستیار کارگردان تئاتر و همچینین سناریونویس فعالیتش را آغاز کرد.
در سال 1942، اینگمار برگمان این فرصت را یافت تا اولین فیلم خود را بسازد. او یک سال بعد با السه فیشر ازدواج کرد. السه فیشر بعدها طراحی صحنههای رقص فیلم «مهر هفتم (The Seventh Seal)» را برعهده گرفت. برگمن پس از موفقیتی که با فیلم «لبخندهای یک شب تابستانی (Smiles of a Summer Night)» در جشنوارهی کن به دست آورد، موفق شد رضایت تهیهکنندهای که پیشتر به ایدهی ساخت فیلمنامهی «مهر هفتم» دست رد زده بود را جلب کند.
او در ادامه، تبدیل به یکی از فعالترین فیلمسازان سینمای هنری اروپا شد و از دههی شصت تا هشتاد میلادی، بهطور مستمر به ساخت فیلم پرداخت. برگمان همچنین بیش از صد اثر نمایشی و تئاتر را کارگردانی کرد و برای تلویزیون سوئد و آلمان نیز فیلمهای گوناگونی ساخت.
سرانجام اینگمار برگمان در سن هشتادونهسالگی، به تاریخ سیام ژوئیهی 2007 در جزیرهی فوره، درحالیکه در خوابی عمیق به سر میبرد، همچون شخصیت پروفسور پیرِ فیلم مشهورش، «توتفرنگیهای وحشی (Wild Strawberries)»، پس از مواجهه با تمام شکها و خاطراتش، سکته کرد و درگذشت.
بهترین کتابهای اینگمار برگمان
کتاب تصویرها: زندگانی من در فیلم (Images: My Life in Film): در این کتاب اینگمار برگمان به توصیف و تحلیل فیلمهای خود میپردازد. گفتنی است که برگمان تا قبل از نوشتن این کتاب، بسیاری از فیلمهای خود را بازنگری نکرده بود و به همین دلیل در اینجا با ارائهی نظراتی صادقانه در باب آثارش، دریچههای تازهای برای ورود به کارنامهی پربار هنریاش ایجاد میکند. او تلاش کرده است تا در این کتاب، از حالت تدافعی خارج شود.
کتاب فانوس خیال (The Magic Lantern: An Autobiography): اثری که پنجرهای را به درون ذهن و احساسات یکی از بهترین هنرمندان قرن بیستم باز میکند. کتابی که به کالبدشکافی رابطهی عاشقانهی این فیلمساز بزرگ سینمای هنری، با جهان سینما میپردازد. یک خودزندگینامهی وزین که برای مخاطبان سینما، همچون مرواریدی نایاب است. برگمان در این کتاب از کودکیاش نیز میگوید و آن دوران را اصلیترین منبع الهام خود برای ساخت آثارش توصیف میکند.
کتاب جادوگر (چهره) و دو فیلمنامهی دیگر: مهر هفتم توت فرنگیهای وحشی (Four Screenplays of Ingmar Bergman): مجموعهای از فیلمنامههای سه مورد از مشهورترین و بهترین فیلمهای برگمان است که به قلم خود این کارگردان مؤلف نگاشته شدهاند. این کتاب را میتوان آموزشی برای نگارش فیلمنامههای روانشناسی، فیلمنامههای عاشقانه و فیلمنامههای تاریخی نیز در نظر گرفت.
دیدگاههای اینگمار برگمان
جیسون اکننی، پژوهشگر سینما، آثار اینگمار برگمان را اینگونه تفسیر کرده: «مراقبههای شخصی والا در تقابلهای بیشماری که ذهن و جان با آنها مواجه میشوند». برگمان را متخصص خلق شخصیتهای پیچیده، چندوجهی، مبتلا به بیماریهای روحی، جسمی و ذهنی میدانند. شخصیتهایی که در وسواسها و اضطرابهای بیپایان خود پیرامون مباحثی چون روابط انسانی، مذهب، امیال جنسی و همچنین هستیِ خود، تأمل و درنگ میکنند.
برگمن شاید تنها فیلمسازی باشد که قادر بوده تا «بیماری» را در سینما زیباییشناسی کند و اکثر فیلمهای خود را با توسل به بیماریها و ضعفهای انسانی پیوند دهد. اما باید اشاره کرد که فیلمهای او انسان را ذلیل یا بیچاره تصویر نمیکند، بلکه رویکرد او به چنین مضامینی هنرمندانه و فیلسوفانه است.
شخصیتهای زن در سینمای اینگمار برگمان
گفتنی است که برگمان خالق تعدادی از مهمترین و پرجزئیاتترین شخصیتهای زن در سینما نیز بود. در همین راستا، برگمان را یکی از پیشگامان «سینمای فمنیسم» میدانند. شخصیتهای زن او، به لحاظ جنسی فعال بودند و از آشکار ساختن امیال و تفکرات خود در باب مسائل جنسی و جنسیتی ترسی نداشتند. پس از این منظر، شخصیتهای زن او بیشتر از مردان با بدن خود ارتباط داشتند و به لحاظ خودشناسی پیشرو بودند.
او با چنان حساسیتی از چهره و بدن زنان فیلم میگرفت که هرگاه یک فیلمساز مرد پس از او، تصمیم به ساخت فیلمی در باب زنان گرفته، به عنوان منبع الهام به برگمان مراجعه کرده است. فیلمسازانی چون لارس فون تریه و کریشتوف کیشلوفسکی که هر دو از کارگردانان مهم در مبحث ساخت فیلم در باب زنان هستند نیز در آثار خود از برگمان الهام گرفتهاند.
رویا و خاطره در سینمای اینگمار برگمان
سینمای برگمان از مهمترین منابع مطالعاتی در زمینهی «تصویر کردن رویاها» است. فیلمهای «مهر هفتم»، «توتفرنگیهای وحشی» و «پرسونا (Persona)» آثاری هستند که به ما نشان میدهند چگونه سینما به مثابهی ذهن عمل میکند. برگمان را همچنین استاد به تصویر کشیدن «خاطره و پیچیدگی دوران کودکی» نیز میدانند.
در واقع برگمان با استادی به تلفیق «خاطره» و «تصویر ذهنی خاطره» پرداخته: یعنی آن هنگامی که تصویر عینی (آنچه واقعاً زیست شده) و تصویر ذهنی (آنچه ذهن با تغییر واقعیت به عنوان «واقعیت جایگزین» فرامیخواند) باهم پیوند میخورند و تصویر جدیدی فرم میدهند. تصویر جدیدی که توأمان «عینی» و «ذهنی» است و نمونهاش را میتوانیم در فیلم «پرسونا» و «فانی و الکساندر (Fanny and Alexander)» مشاهده کنیم.
جوایز و افتخارات اینگمار برگمان
برندهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان برای فیلم «فانی و الکساندر»
برندهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان برای فیلم «چشمه باکره (The Virgin Spring)»
برندهی اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان برای فیلم «همچون در آینه (Through a Glass Darkly)»
برندهی خرس طلایی جشنواره برلین برای فیلم «توتفرنگیهای وحشی»
برندهی جایزهی هیئت داوران کن برای فیلم «مهر هفتم»
اینگمار برگمان از نگاه دیگران
فیلمهای برگمان چیزهایی هستند جدا از جهانبینی برگمان. آنچه در فیلمهای برگمان گفته میشود، زادهی خود فیلمها است و نه خود برگمان. درک این نکته، کاری انقلابی است. (ژاک ریوت، کارگردان و منتقد فرانسوی)
برگمان خیلی مهمتر از چیزی است که معمولاً تصور میکنند. نویسندهها متوجه نیستند که با یک هنرمند بسیار بزرگ طرفند. (آندری تارکوفسکی)
برگمان در تاریکی دنبال نقطهای روشن میگردد. آن نقطهی روشن چیزی است که به کار او اصالت و صداقت میبخشد. (عباس کیارستمی)
حقایقی جالب درباره اینگمار برگمان
برگمان از دوران کودکی تا پایان عمر، با بیماریها و مشکلات جسمی گوناگونی مبارزه میکرد که طولانیترین آنها درد شدیدی بود که در شکم خود احساس میکرد. این درد در سکانسی از فیلم «سکوت (Silence)» نیز تجسم مییابد.
وقتی شانزده سال داشت، به همراه خانوادهی دوستانش برای تعطیلات به آلمان رفت. او با پدیدهی نازیسم مواجه شد و آن را مثبت پنداشت. او که هیتلر را از نزدیک دیده بود، وی را شخصیتی کاریزماتیک توصیف میکرد. البته پس از آنکه در مورد اردوگاه آشویتس اطلاع یافت، نظرش عوض شد.
برگمان یکبار در زندگی خود، به دلیل تخلف مالیاتی دستگیر شد. رخدادی که در ادامه به اثبات بیگناهیاش ختم شد. بااینحال برگمان به شدت عصبانی شد و از سوئد به آلمان مهاجرت کرد و قسم خورد که دیگر در سوئد فیلمی نخواهد ساخت.
جملات برگزیده اینگمار برگمان
به غیر از «فریادها و نجواها (Cries and Whispers)»، تمام فیلمهای من میتوانند با فرم تصاویر سیاه و سفید تصور شوند. (کتاب تصویرها)
من یک چشمچران هستم؛ شیفتهی نگاه کردن به یک شخص، اینکه تغییرات پوست یک چهره را تماشا کنم. (کتاب برگمان به روایت برگمان)
حتی یک روز هم در زندگیام نبوده که به مرگ فکر نکنم. (از مصاحبهها)
من تا ابد در کودکیام زندگی خواهم کرد. (از مصاحبهها)
تئاتر، همسرم و سینما، معشوقهی من است. (از مصاحبهها)