معرفی هرودوت
پست معرفی هرودوت ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. هرودوت نخستین تاریخ نگار یونانی زبان است که آثارش تا زمان ما باقی مانده است. بر خلاف نویسندگانی که در آغاز کتاب خویش به شرح زندگی خود می پردازند، هرودت در ابتدای کتاب خود به این جملهٔ ساده بسنده کرده است که «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائهٔ نتایج پژوهش هایش در این جا آن است که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمیان و دستاوردهای بزرگ یونانیان و بربرها ننشاند و به ویژه علت درگیری های این دو قوم روشن شود.»
اطلاعات ما دربارهٔ زندگی او بسیار متأخر است که عمدتا از دو مقالهٔ دانش نامهٔ بیزانسی سودا گرفته شده است. بر پایهٔ این منبع، هرودوت در هالیکارناس زاده شده بود و در سال ۴۴۴ پیش از میلاد به تروئی در جنوب ایتالیای امروزی مهاجرت کرد که احتمال داده می شود در همان جا نیز درگذشته باشد.
زندگینامه هرودوت
«هرودوت هالیکارناسی» اولین فرد در تاریخ جهان بود که شروع به نوشتن تاریخ کرد. تا پیش از او نوشتن تاریخ مرسوم نبود و تاریخ با افسانهها پیوند داشت. به همین دلیل هرودوت را «پدر تاریخ» و «پدر دانش تاریخ» لقب دادهاند. او را با نام هرودوتوس نیز میشناسند.
به گزارش اقتصاد24، هرودوت «پدر تاریخ» خوانده میشود، چراکه اولین نویسندهای است که میدانیم سعی کرده بفهمد در گذشته چه اتفاقاتی رخ افتاده است. این عنوان توسط خطیب روم باستان سیسرو به او نسبت داده شده است.
هرودوت در حدود ۴۸۵ پیش از میلاد در شهری یونانی به نام «هالیکارناسوس» واقع در جنوبغربی آناتولی یعنی ترکیه کنونی از پدر و مادری یونانی متولد شد. او هم مانند سایر نویسندگان معاصرش از خانوادهای ثروتمند بود و همیشه از خودش پول زیادی داشت. هرودوت به مدرسه رفته و در کودکی همه آثار هومر (شاعر مشهور یونانی) را حفظ کرده بود.
هرودوت نه تنها در مورد مبدأ فرهنگ، مثل بسیاری از معاصران خود بحث کرده است، بلکه زبانهای گفتاری، فرهنگ مادی، ازدواج، طلاق، قوانین و رسومات اجتماعی، حکومت و عدالت، طرح جنگ، مذهب و… را نیز شرح داده است.
در زمان تولد هرودوت، زادگاه او یعنی شهر هالیکارناس با وجودی که یک منطقه یونانینشین بود، اما تحت حکومت هخامنشیان قرار داشت. هخامنشیان در دوره پادشاهی خشایارشا بخشهای زیادی از خاک یونان را گرفته و هالیکارناس نیز از آنجمله بود. این اتفاق باعث شد تا او با فرهنگ ایرانی نیز آشنایی داشته باشد.
یونانیها در آن زمان، از این که زیر سیطره ایرانیان بودند، رضایت نداشتند. به همین دلیل اغلب شورشهایی بر ضدایرانیان صورت میدادند. این وقایع باعث شد تا هرودوت بعدها که نوشتن کتاب تاریخ خود را آغاز کرد، با نگاهی جانبدارانه به دفاع از فرهنگ یونانی در مقابل فرهنگ ایرانی بپردازد
سفرهای هرودوت در جهان باستان
هرودوت در هالیکارناس سواد را یاد گرفت و کم کم به علوم زمانه خود اشراف پیدا کرد. او در جریان شورشهای یونانیان علیه ایرانیان شرکت کرد، اما پس از آزادی هالیکارناس از دست هخامنشیان، به دلیل نارضایتی از حکومت یونانی جدید، هالیکارناس را ترک گفت و به سفر پرداخت. سفرهایی که باعث شد تا او با جغرافیا و تاریخ دیگر ملل به خوبی آشنا شود.
او در آتن با بسیاری از شعرا و فلاسفه آن دوران دیدار کرد. سپس به آفریقا رفت و از مصر بازدید نمود. پس از آن به خاورمیانه آمد و مدتها در شهرهایی، چون بابل و شوش مستقر بود و مشهور است که سفری نیز به اکباتان (همدان امروزی) داشت.
سپس از آسیای خارج شد و بار دیگر از طریق گرجستان فعلی، به اروپا بازگشت. پس از مدتی به شام (سوریه فعلی) آمد و بار دیگر به آفریقا رفت و تا جایی که امروز لیبی مینامیم را درنوردید. وی سپس باردیگر به یونان بازگشت و باقی عمر خود را در دولتشهرهای یونانی سپری کرد. برخی منابع میگویند که او در پایان عمر نیز مدتی را در ایتالیا زندگی کرد.
پیشینه تاریخ نگاری در جهان باستان
تا پیش از قرن پنجم پیش از میلاد، یونانیان تنها به اشعار حماسی و تلفیق تاریخ و اسطوره اهمیت میدادند. آنها برخلاف آسیاییها که وقایع تاریخی را به صورت سالنامه مکتوب میکردند، تنها به تشریح قهرمانبازیهای شاعرانه علاقمند بودند و مثلا یک جنگ را به جای توضیح حقیقت آن، با افسانهسازی به صورت جنگ میان خدایان بیان میکردند.
از سده پنجم پیش از میلاد بود که کم کم نگاهها به تاریخ تغییر کرد. از این زمان یونانیها کم کم به تفاوت میان شعر و داستان و تاریخ قائل شده و افرادی نظیر هکاته و گورگیاس در خطابههایشان کوشیدند تا تاریخ را با کمترین دخالت از افسانهها بازگو کنند. در این زمان بود که هرودوت نخستین تاریخ جهان را به صورت یک کتاب نوشت و طولی نکشید که مورخانی دیگر، چون گزنفون، توسیدید و دموستن تحتتاثیر او شروع به تاریخنگاری کردند.
نوشتن کتاب تواریخ
در میان یونانیان رسم بود که وقایع گذشته را با اساطیر و افسانهها و نقش خدایان یونانی در وقوع رویدادها تلفیق میکردند و اغلب به صورت شعر، مکتوب مینمودند.
او در ابتدا و در سفرهایش برای آن که خرج زندگی را در بیاورد، در هر شهری که وارد میشد شروع به روایت تاریخ سرزمینهای دیگر که پیش از آن به آنجا سفر کرده بود، میکرد. بدین ترتیب به نوعی میتوان گفت که با نقالی خرج خود را در میآورد.
همین نقالیها بود که او را در زمان حیاتش بسیار مشهور کرد. این موفقیت در نقل تاریخ دیگر ملل برای اقوام مختلف، باعث شد تا کم کم به فکر نگارش و مکتوب کردن تاریخ جهان بیافتد و به همین شکل موفق شد نام خود را به عنوان پدر تاریخنگاری جهان تا ابد ثبت کند.
هرودوتوس کوشید تا برای اولین بار در تاریخ، نوشتن شعر و افسانه را کنار گذاشته و وقایع روی داده را به صورت حقیقی بنویسد. او کتاب بزرگی از شرح تاریخ ایران باستان و یونان و مصر و دولتشهرهای کهن آسیایی همچون سومر و آشور و بابل به رشته تحریر در آورد و نام کتاب بزرگ خود را «تواریخ (Histories)» گذاشت.
تاریخ هرودوت یا کتاب تواریخ، کتاب تاریخی است که توسط هرودوت، مورخ یونانی نوشته شدهاست. این کتاب اولین کتاب تاریخ در جهان بهشمار میرود و شامل ۹ کتاب است. شرح زندگانی ۴ شاه ایرانی کوروش بزرگ، کمبوجیه یکم، داریوش بزرگ، خشایارشا در تاریخ هرودوت آمدهاست.
تاریخ هرودوت ابتدا در قرن پانزدهم میلادی در اروپا از یونانی به زبان لاتین ترجمه شد. هنری راولینسون شرقشناس معروف و کاشف خط میخی در پادشاهی محمدشاه قاجار به عنوان مربی نظامی در فوج کرمانشاه به خدمت اشتغال داشت و ضمن همین خدمت به کاوش و پژوهش در زمینه کشف خط میخی همت گماشت و سرانجام موفق شد.
اندکی پس از کشف خط میخی توسط او، برادرش جورج راولینسون از آن اکتشاف مهم تاریخی بهره گرفت و اولین ترجمه کامل انگلیسی تاریخ هرودوت را با حاشیهها و توضیحات در چهار جلد منتشر کرد.
نخستین ترجمه مختصر تاریخ هرودوت به زبان فارسی زیر نظر اعتماد السلطنه وزیر مطبوعات دولت ناصری در تهران به چاپ رسید. ترجمهٔ دیگری و آن نیز هم مختصراً از روی نسخهای که در ایام جنگ جهانی دوم در لندن چاپ شده بود توسط وحید مازندرانی و با مقدمهٔ عباس اقبال در سال ۱۳۲۴ شمسی در تهران منتشر شد.
سپس در سالهای ۱۳۴۱–۱۳۳۸ دانشگاه تهران ترجمه تازهای مبتنی بر متنی فرانسوی به اهتمام هادی هدایتی در ۵ جلد تا کتاب ششم تاریخ هرودوت انتشار داد. سرانجام در سال ۱۳۵۶ خورشیدی هر ۹ کتاب تاریخ هرودوت توسط وحید مازندرانی از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه و چاپ شد.
کشف اسرار تاریخ ایران در زمان هخامنشیان بیش از هر چیز دیگر مدیون کتاب تاریخ هرودوت است. هر چند این کتاب به اقتضای زمان و احوال مؤلف نقایصی دارد، ولی در عهد جدید اکثر انتقادات به نفع هرودوت است و رویهم رفته محققان او را مورخی صادق و صمیمی دانستهاند.
تاریخ هرودوت مطلقا شرح تاریخ به معنای امروزی آن نیست. توصیفات جغرافیایی، افسانهها و حکایات اخلاقی، مطالعات در علوم مختلف، شایعات و ذکر باورهای مرسوم اقوام، همه با هم در این کتاب گرد آمده است. متن کتاب نیز صمیمانه نوشته شده و برای مخاطب شیرینی خاصی دارد. این کتاب، شروع روند تاریخنویسی در جهان است. هرودوتوس هالیکارناسی در نگارش وقایع، کوشش داشت تا همهچیز را با هم مکتوب کند و چیزی را از قلم نیاندازد.
هرچند که بزرگترین ایراد به کتاب او آن است که وی بیطرفی را در هنگام نگارش وقایع رعایت نکرده است. مثلا در هنگام گزارش جنگهای ایرانیان و یونانیان در زمان پادشاهی داریوش بزرگ و سپس خشایارشا، آشکارا روحیات ناسیونالیستی او را میتوان دید که به جانبداری از یونانیان پرداخته است.
با این همه از این وقایع که بگذریم، کتاب تاریخ هرودوت مهمترین کتاب تاریخ جهان باستان است که ما را با قدیمیترین تمدنهای جهان باستان، آشنا میسازد. برای نمونه در اهمیت این کتاب همین بس که بدانیم امروزه اکثر اطلاعات ما از تاریخ مادها، به دلیل ثبت رویدادهای آن حکومت توسط هرودوت است.
هرودوت کاملا روح و سرشت یک تاریخدان آگاه و دانای به کار را، داشته، اما نقطه ضعفهایی نیز داشته است که برخی از آنها را پیشتر گفتیم.
یکی دیگر از نقطهضعفهای او آن است که وی داستانها را چه بجا و چه نابجا بدون صحتسنجی، تکرار میکرد.
لیوی مورخ رومی، یوسفوس مورخ یهودی و وقایعنگاران قرونوسطی همگی از سبک روایت هرودوت و تعهد به تحقیقات دقیق الهام گرفتند. حتی مورخان مدرن مدیون روششناسی او در بررسی دیدگاههای مختلف و اذعان به محدودیتهای منابع هستند.
نقدها و مناقشات هرودوت
در حالی که سهم هرودوت در نگارش تاریخی غیرقابلانکار است، آثار او از انتقاد مصون نمانده است. برخی از معاصران و محققان بعدی صحت گزارشهای او را زیر سؤال بردند و روایات او را به اغراق یا تمایل به سرگرمی و نه صرفاً آموزش نسبت دادند. با این حال، این نقدها نمیتوانند نقش هرودوت را بهعنوان یک داستانسرای پیشگام که جوهر فرهنگهایی را که با آن روبرو شده است، بشناسند.
مهمترین واقعه معاصر هرودوت جنگ پارسها (در زمان داریوش بزرگ و پسرش خشایارشا از پادشاهان هخامنشی) و یونانیها با یکدیگر بود. پارسها کمی قبل از این که هرودوت متولد شود در زادگاه او یعنی هالیکارناسوس با یونانیها نبرد کردند. در این جنگ پارسها به آتن و اسپارت حمله کردند، ولی در سرزمین اصلی یونان شکست خوردند.
همه از این که آتن و اسپارت توانسته بودند پارسها را شکست دهند متعجب شده بودند و وقتی هرودوت بزرگ شد زندگیاش را صرف توضیح این واقعه کرد. هرودوت به این نتیجه رسید دلیل شکست پارسها این بود که پادشاه بر آنها حکومت میکرد و این پادشاه قدرت خیلی زیادی داشت. این قدرت زیاد باعث میشد شاه فکر کند میتواند بر همه چیز کنترل داشته باشد. هرودوت میگوید: «غرور مقدمه سقوط است»
هرودوت فکر میکرد یونانیها میتوانند از مردمان دیگر چیزهای زیادی بیاموزند، ولی او خیلی از موضوعات را اشتباه متوجه میشد. بعضی وقتها آن چه در کشوری دیگر دیده بود را خوب درک نمیکرد. بعضی اوقات هم مردم به او چیزهایی میگفتند که حقیقت نداشت. اما خیلی از مطالبی هم که به نگارش درآورده حقیقت دارد. هرودوت که به فرهنگ یونانی خود افتخار میکند، معتقد است که فرهنگ یونانی او نسبت به فرهنگهای رایج دورانش بسیار پیشرفتهتر و عالیتر است.
شیوهٔ تاریخنگاری هرودوت
برخی معتقدند که هرودوت به فنیقیه، بابل، ایران، مقدونیه، مصر و سرزمین سکاها سفر نمود. در برابر، برخی پژوهشگران این ادعا را به چالش کشیدهاند و حضور هرودوت در بابل و ایران را نادرست میدانند. به هر حال، منابع مورد استفادهٔ هرودوت، غالباً روایتهای شفاهی بودهاند و هرچه را دیده یا شنیده، نقل و روایت کردهاست.
حتی با فرض حضور وی در سرزمینهای ذکرشده، از اسناد دیوانی و تواریخ محلی استفاده نکرده، بلکه روایتهای شفاهی مردمان این سرزمینها را ذکر کردهاست. برای نمونه هنگامی که از مصر صحبت میکند، کاهنان مصر را مأخذ تحقیقات خویش معرفی کرده و میگوید که برای درستی سخن آنان به شهرهای تِبِس و هلیوپولیس رفته تا گفتههای آنان را با روایت مردم آنجا نیز تطبیق دهد.
اما برخی از پژوهشگران به این نکته با دیدهٔ شک و تردید مینگردند و اعتقاد دارند که هرودوت میکوشید تا منابع روایتهای خود را منابع شفاهی معرفی کند و بدین منظور یا آنها را میساخت یا جعل میکرد. ایمروار عقیده دارد که هرودوت در سرتاسر کتاب خود کوشیده تا این پندار را حفظ کند که کارش گزارشی شفاهی است؛ حتی در جاهایی که میدانیم یا حدس میزنیم که بر پایهٔ منابع مکتوب استوار است. اما هرودوت در ذکر این روایات شفاهی، اندکی دقت را با خوشباوری زیاد میآمیزد و رویهمرفته، کنجکاوی یک کودک در وجود او بیشتر غلبه دارد تا خوشباوری یک پژوهنده.
در پارهای از موارد به آنچه نقل میکند و با عقلش درست نمیآید ایراد میگیرد، اما بسیاری سخنان بیهوده را نیز بیآنکه در صحت آنها شک کند ذکر میکند؛ مثلاً از مورچههایی یاد میکند که اندازهشان از سگ بزرگتر و از روباه کوچکترند و میگوید شاه ایران چند رأس از این مورچهها را در اختیار دارد. هرودوت بسیاری از خرافات را بیتأمل میپذیرد و هرجا واقعهای با اعتقادات مذهبی یا گرایشهای سیاسی او در تعارض نبود، دربست آن را میپذیرد. خود او میگوید: «من اگرچه وظیفه دارم آنچه را شنیدهام بازگو کنم، ولی بیگمان مجبور نیستم همهٔ آنها را باور کنم.» با این همه، بسیاری از این سخنان بیهوده را بیآنکه در واقع اجباری داشته باشد، باور کردهاست.
روش تاریخنگاری او، روش روایی است. به این معنا که پس از جمعآوری اطلاعات خام و دست اول و بررسی روایتهای مختلف یک رویداد، روایتی که به نظر او به حقیقت نزدیکتر بوده را انتخاب نموده و ذکر میکند. در نتیجه علیرغم اینکه با چندین روایت مختلف آشنا بوده، غالباً فقط یکی از آنها را روایت میکند. مثلاً دربارهٔ زندگی کوروش هخامنشی میگوید:
«با آنکه در این باره سه روایت مختلف از ایرانیان شنیدهام، آن روایتی را نقل میکنم که [میپندارم] بیشتر حقیقت دارد و کمتر به ستایش از کوروش پرداختهاست.» یکی از ویژگیهای تاریخنویسی هرودوت آن است که بهنظر میرسد او هر روایت را جداگانه بیان میکند و ظاهراً قصد ندارد تا گفتههای منابع روایتهای خود را بهطور اساسی بازبینی کند و آنها را حقیقیتر و منطقیتر ارائه دهد. در عوض، از هر مکان تنها یک روایت را ذکر میکند و هر روایت را از منبعی که میپنداشته از دیگران معتبرتر است، ذکر میکند.
عمو یا عموزادهٔ هرودوت، شاعری حماسی به نام پانیاسیس بود که با فرمانروای خودکامهٔ هالیکارناس نیز مخالفت و مبارزه میکرد. از جزئیات این مبارزه آگاهی درستی در دست نیست، فقط میدانیم که پانیاسیس به اعدام محکوم شد و هرودوت نیز به جزیرهٔ ساموس تبعید گردید. این همکاری نزدیک هرودوت و پانیاسیس، نشان میدهد که هرودوت از عمو یا عموزادهٔ خود تأثیر گرفتهاست. از نظر تاریخنویسی، پانیاسیس در ۹ هزار بیت به شرح پهلوانیهای هراکلس پرداخته و در هفت هزار بیت حماسهٔ کوچ ایونیها را سروده بود و البته پیشگویی هم میکرد.[۲۷] در برابر، هرودوت نیز از معجزات فراوان سخن میگوید، گفتهٔ غیبگویان را با احترام تمام نقل میکند و صفحات کتاب خود را با ذکر پیشبینیهای گوناگون پُر میسازد. تمام این موضوعات و ماجراهای گوناگون از پهلوانیهای هراکلس گرفته تا کوچ ایونیها و آیندهبینیها، نکاتی هستند که در کتاب هرودوت بسیار به چشم میخورند.
مکان و محیط زندگی هرودوت نیز در تاریخنگاری او دخیل بودهاست. هالیکارناس که محل تولد وی بود در ورودی خلیج سرامیک واقعشده و در نزدیکی آن، جزیرهٔ کوس قرار دارد. این جزیره محفل اتحادیههای صنفی پزشکان بود که نسب خود را به آسکِلِپیوس، خدای درمان میرساندند. اظهار نظرهای متعدد هرودوت در زمینهٔ بیماریها و درمان آنها نشان میدهد که وی تحت تأثیر این محیط قرار گرفته بود.
هرودوت از نظر سیاسی به پریکلس، سیاستمدار اهل آتن گرایش داشت و از همینروی بود که آنچه آتنیها برای یونان انجام داده بودند و مورد انتقاد اسپارتیها بود را میستاید و در کتابش از اسپارت و دیگر شهرهای رقیب آتن با لحن نامساعدی یاد میکند. او همچنین از این جهت مورد سرزنش قرار گرفته بود که گاهی از جادهٔ بیطرفی و حقیقتجویی دور شده و وقایع را آنچنانکه خواست هواخواهان پریکلس بوده شرح دادهاست؛ زیرا هدف اصلی وی خوشآیندی آتنیها و دفاع از سیاست پریکلس بود و ظاهراً خود را چندان پایبند نقد و بررسی مأخذ نمیدید.
به دیگر سخن، هرجا که ذکر رویدادهای او با مصلحت آتنیها و سیاست پریکلس منافاتی نداشت، بیتعصب و بیطرف بود ولی هرگاه منافع آتن در میان بود، بسیاری سخنان بیهوده را بیآنکه در صحت آنها شک کند، بازگو میکرد.
از نظر مذهبی، هرودوت به خدایان و الهههای یونانی معتقد بود و مشیت الهی را حاکم بر تاریخ میدانست. در برخی از موارد، به بعضی افسانهها که از دخالت خدایان در امور عالم حکایت دارند صبورانه لبخند میزند و حتی در توجیه آنها، علل طبیعی نیز بیان میکند.
برای نمونه، هنگامی که کرزوس در تل هیزم قرار داشت و شعلههای آتش از هر سو زبانه میکشیدند و راهی برای خاموشی آن نبود، «کرزوس به درگاه آپولون دست به دعا برداشت و با صدای بلند از آن ایزد خواست در قبال پیشکشهای گرانبهایی که تقدیمش کردهاست، وی را از خطر برهاند. ناگهان آسمان صاف که بادی نیز نمیوزید پُر ابر شد و طوفانی برخاست و باران تندی بارید و آتش خاموش شد.» در برابر، در پارهای از موارد عاقلانه و منطقی میاندیشد و علل مذهبی را به کناری مینهد و به جستجوی علتهای طبیعی میپردازد. ویل دورانت معتقد است که چنین تغییری در بینش هرودوت ناشی از شنیدن عقاید سوفسطاییان در اواخر عمر وی بودهاست.
دیدگاه تاریخنگاران و مشاهیر دربارهٔ هرودوت
هرودوت در زمان خود نویسنده بسیار معروفی بود، گفته میشود که نوشتههای خود را در زمان بازیهای المپیک در آتن میخواندهاست تا به شهرت خود بیفزاید. دانشمندان سدههای بعد عقاید متفاوتی دربارهٔ آثار او داشتهاند، اما روی هم رفته بیشتر محققان او را مورخی میدانند که به جای نوشتن حقیقت سعی بر افسانه سرایی برای خوشنامی در یونان داشتهاست.
اوسویوس، وقایعنگار معتبر قرن سوم میلادی ضمن گفتگو دربارهٔ سالهای ۴۴۵ و ۴۴۶ پیش از میلاد، میگوید: هرودوت فقط به خاطر اینکه کتاب خود را در ملأ عام در آتن خواند و به شهرتش نایل شد.
پلوتارک از قول «دیئیل» نامی مورخ آتن (از قرن سوم ق. م) گفته: آتنیها در ازای اینکه هرودوت از آنها در کتاب خود به نیکی یاد کند ده تالان به او دادند.
دیون خِریسُستُم گفته که هرودوت در ازای کتاب خود از «کُرَنْتیها» وجهی خواست و چون جواب دادند: «نام نیک چیزی نیست که در بازار خرید و فروش شود.» هرودوت از آنها در کتاب خود، در جایی که تاریخ جنگ سالامین را نوشته بد گفت.
ارسطو او را افسانهگویی خیالی ولی خوش بیان و دارای قدرت نویسندگی دانستهاست و به اشتباههای هرودوت در جغرافیا و علوم طبیعی نیز اشاره کردهاست.
توسیدید که تاریخ جنگهای پلوپونزی را نوشتهاست، میگوید: هرودوت نثرنویسی است که هیچگاه به حقیقتنویسی علاقهمند نبودهاست.
کتزیاس، پزشک دربار داریوش دوم و اردشیر دوم مواردی از نوشتههای او را دربارهٔ کورش بزرگ، کمبوجیه، داریوش و خشایارشا تکذیب کردهاست. (البته باید توجه داشت که نوشتههای خود کتزیاس بهطور گستردهای از سوی دانشمندان و تاریخدانان معاصر رد میشود و او را یکی از بزرگترین جاعلان افسانهها و مطالب خلاف واقع و من درآوردی بهشمار میآورند)
یوسف فلاوی، مورخ یهود از قرن اول میلادی گوید که همه دروغگویی هرودوت را ثابت میکردند و مانتُن مورخ مصری گفته که در نوشتههای هرودوت راجع به مصر غلطهای زیادی است.
سیسرون سخنور نامدار عصر جمهوری روم او را پدر تاریخ نامیده و گوید: نوشتههای او مانند نوشتههای اننیو پر است از افسانههای گوناگون.
دیودور سیسیلی گوید: (کتاب ۱ بند ۶۹) اختراعات و افسانههایی را که هرودوت به عمد در تاریخ مصر داخل کرده به سکوت خواهیم گذراند.
استرابون جغرافیدان نامدار مینویسد: به شعرای قدیم مانند هومر و هزیود بیشتر میتوان اعتماد داشت تا به هرودوت و مورخان دیگر عهد قدیم.
هرودوت و پارسیان
هالیکارناس بر ترکیه واقع شدهاست
هالیکارناس
شهر باستانی هالیکارناس (استان آیدین، در ترکیهٔ امروزی)
سوئیداس هرودوت را فرزند لیکزیس و دریو معرفی میکند که در هالیکارناس، بخشی از شاهنشاهی هخامنشی در زمان داریوش بزرگ به دنیا آمد. همچنین نام پدر و مادر او ریشهٔ یونانی ندارد و منحصربهفرد به نظر میرسد.[نیازمند منبع] از این رو، جرج سارتن احتمال میدهد که اینها نامهای شرقی باشند که کم و بیش رنگ یونانی به خود گرفتهاند و اگر چنین باشد، هرودوت را میتوان شرقی یا دست کم نیمهشرقی دانست.
شاید به همین دلیل باشد که پلوتارک، تاریخنگار یونانی، هرودوت را بیگانهپرست (Philobarbaro) معرفی کردهاست، هر چند که یک علت دیگر هم برای این نظر پلوتارک میتوان ذکر کرد و آن این که در زمان هرودوت، چیزی به اسم قوم واحد یونانی وجود نداشت و جهان هنوز اسکندر مقدونی و رومیها را به خود ندیده بود و این چیزی بود که پلوتارک و نویسندگان معاصر وی یا بعد از وی نمیتوانستند آن را درک کنند.
اگرچه هرودوت در نگارش نبردهای پارسیان و یونانیان، گاه از همزبانان یونانی خود پشتیبانی میکند و شاید در برخی موارد بتوان گفت قلمش تا حدودی تابع حِسیاتَش میشود، ولی بخش مهمی از تاریخ ایران باستان به کمک نوشتههای او شناخته شدهاست، مخصوصاً قسمت مربوط به جنگهای پارسیان و یونانیان که در زمان خشایارشا اتفاق افتاد.