معرفی جووانی ورگا
پست معرفی جووانی ورگا ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. جووانی ورگا یکی از برجستهترین نویسندگان ایتالیایی قرن نوزدهم و بیستم است. بسیاری از آثار ورگا، الهامبخش نمایشهای اپرا در جهان بودهاند. ورگا را پایهگذار مکتب «وریسم» یا «واقعگرایی محض» میدانند. از میان بهترین کتابهای جووانی ورگا میتوان به «شکار روباه»، «گنجشک» و «ماده گرگ» اشاره کرد.
زندگینامه جووانی ورگا
جووانی ورگا (Giovanni Verga) دوم سپتامبر سال 1840 در سیسیلِ ایتالیا به دنیا آمد. خانوادهی او یکی از خاندانهای مرفه این شهر بودند. ورگا نویسندگی را از همان نوجوانی آغاز کرد، هرچند که انتشار آثارش سالها بعد اتفاق افتاد.
از زندگی جووانی کارملو ورگا اطلاعات چندانی در دست نیست؛ جز آنکه در دانشگاه زادگاهش به تحصیل در رشتهی حقوق پرداخته و پس از اتمام تحصیلات، در سال 1869 به فلورانس و سپس در 1872 به میلان سفری داشته است. ورگا هنگام سکونت در میلان تحت تأثیر نویسندگان و اندیشمندان آن شهر قرار گرفته و در بازگشت به زادگاهش در سال 1892 داستاننویسی را آغاز کرد.
با اینکه سوابق ادبی جووانی ورگا نشان میدهد که حرکت او در مسیر نویسندگی و فعالیتهای ادبی بسیار آهسته بوده است، اما منتقدان امروزی او را یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین رماننویسان ادبیات ایتالیا میدانند.
تأثیر اندیشهها و ایدههای او بر نسل نویسندگان ایتالیایی پس از جنگ جهانی دوم بسیار مشهود است. جووانی کارملو ورگا را به رمانها، داستانهای کوتاه، نمایشنامهها و بهویژه بهخاطر سبکی که مبدع آن بود و در نوشتن از آن پیروی میکرد، میشناسند. «وریسم» یا «واقعگرایی محض»، مکتبی ادبی و تلفیقی از رئالیسم و ناتورالیسم فرانسه است.
وریسم برخلاف ناتورالیسم فرانسه که در پسزمینهای شهری و صنعتی رشد و توسعه مییابد، مضمونی روستایی دارد. برداشت پیروان وریسم نسبت به شرایط جامعه و جهان، بدبینانه و ناامیدکننده است. به باور آنها، در شرایط زندگی طبقات محروم و نیازمند، گشایش و بهبودی حاصل نخواهد شد.
در آثار پیروان این مکتب، حتی اگر یکی از افراد متعلق به این طبقه در جستوجوی زندگی متفاوتی باشد، تلاش وی، نهتنها به هیچ نتیجهای نمیرسد، بلکه به یک تراژدی تلخ منتهی میشود. بسیاری از بهترین آثار جووانی ورگا با پیروی از این سبک به نگارش درآمدهاند که از جملهی آنها میتوان به «ایوا (Eva)»، «شکار روباه (La Caccia Al Lupo, La Caccia Alla Volpe)»، «ماده گرگ» و «یک محاکمه» اشاره کرد.
سرانجام جووانی ورگا به تاریخ بیستوهفتم ژانویهی سال 1922 در زادگاه خود و در همان خانهی دوران کودکیاش بدرود حیات گفت. این خانه هماکنون به موزهی کوچکی به نام این نویسندهی سیسیلی تبدیل شده است.
بهترین کتابهای جووانی ورگا
کتاب ماده گرگ (The She-Wolf): پنیا اهل روستای کوچکی از ایتالیاست. ساکنان روستا از گذشتهی او بیخبرند اما از زندگی کنونی پنیا، میتوانند بهراحتی به حیات تاریک و پرخطای او پی ببرند. پنیا زنی بیبندوبار است که تنها به دنبال ارضای شهوات خود است. بزرگترین افتخار او در زندگی، این است که توانسته سختترین مردان را هم رام خود کند و آنها را به سمت خود بکشاند.
پنیا دختری دارد به نام ماریکا. ماریکا نقطهی مقابل مادر است. در ادامهی داستان، پنیا به جوانی خوشچهره علاقهمند میشود و برای نزدیک شدن به او راهی پیدا نمیکند جز آنکه دختر خودش را طعمه قرار دهد.
کتاب گنجشک (Sparrow): داستان گنجشک در کاتانیای سیسیل رخ میدهد. جووانی ورگا در کتاب گنجشک زندگی ماریا، دختری از طبقهی متوسط را روایت میکند که مانند بسیاری از زنان جوان در آن زمان، به اجبار شرایط اقتصادی و اجتماعی، در اوج همهگیری وبا، به صومعه فرستاده میشود. زندگی ماریا به شکلی پیش میرود که عاقبتی جز سرخوردگی نسبت به عشق، جسمی درهمشکسته، جنون و مرگ در انتظار او نیست. گنجشک، انتقادی گزنده و طعنهآمیز به وضعیت زنان در ایتالیای آن زمان است.
شدت و گسترهی احساساتی که ورگا در این کتاب به تصویر کشیده، اثری را به وجود آورده که از درخشانترین داستانهای اواخر دوران رمانتیسم به شمار میرود. اثری که درعینحال، اولین نشانههای رئالیسم نیز در آن مشهود است.
کتاب یک محاکمه: این کتاب، مجموعهای از داستانهای کوتاه نویسنده است که عنوان آن از روی یکی از داستانهای کوتاه همین مجموعه انتخاب شده. داستان کوتاه یک محاکمه، روایت مرد باربری است که به دلیل حسادت، مرد دیگری که رقیبش محسوب میشده را به قتل رسانده؛ مرد جوانی که صاحب خانواده و فرزند بوده است.
باربر که از ضربات ژاندارمها، ظاهری بههمریخته، آشفته و زخمی دارد، در دادگاه نیز از دست کیفرخواهان در امان نیست. نقطهی اوج داستان، جاییست که شاهدِ مخالف احضار میشود؛ معشوقهای که آن دو مرد به خاطر او با یکدیگر جدال کرده بودند: زنی وارد میشود که کسی انتظار دیدنش را نداشته است…
سبک نگارش و دیدگاههای جووانی ورگا
داستانهای جووانی کارملو ورگا در سرزمینی خیالی اتفاق نمیافتند. ورگا ما را از خیال و رویا بیرون میکشد و با واقعیت مواجه میکند؛ واقعیتی که تیرهوتار است و هیچ زرق و برقی در آن وجود ندارد. در داستانهای او از عاقبت خوش و خرمی که در آن، تمام نیکوکاران پس از کش و قوسهای فراوان پیروز شده و گناهکاران و ظالمان به مجازاتِ اعمال خود میرسند، خبری نیست.
داستانهای ورگا تلخی بیپایانِ واقعیت را در خود پنهان کردهاند. شادی و آرامش کمی در نوشتههای او پیدا میشود؛ اما درعینحال این داستانها کاملاً بدبینانه نیستند و میتوان در اعماق آنها نجات و رهایی را – هرچند به سختی – از پسِ گزندگی واقعیت مشاهده کرد. نبوغ ورگا در این است که تیرگی و روشنی را به واقعبینانهترین و عینیترین شکل ممکن در تقابل با یکدیگر قرار میدهد.
جووانی ورگا در آثار خود تلاش کرده تا زندگی در سیسیل را ملموس، حقیقی و روشن به تصویر بکشد. او مانند دیگر نویسندگان پیرو مکتب وریسم، خود را در پسِ داستانی که بیان میکند، پنهان کرده است و داستانش را از قول مردم عادی روایت میکند.
اقتباسهای سینمایی از آثار جووانی ورگا
مادهگرگ (La lupa) نام فیلمی ایتالیایی به کارگردانی گابریل لاویا (Gabriele Lavia) است که در سال 1996 اکران شد. این فیلم اقتباسی براساس داستانی عاشقانه از جووانی ورگا به همین نام ساخته شد.
پیش از این و در سال 1953 نیز کارگردانی به نام آلبرتو لاتوادا (Alberto Lattuada) با اقتباس از همین داستان، فیلمی درام به نام ماده گرگ (La lupa) را در سینمای ایتالیا تولید کرده بود.