معرفی بلقیس سلیمانی

معرفی بلقیس سلیمانی

پست معرفی بلقیس سلیمانی ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. بلقیس سلیمانی که همه‌ی ما او را به‌عنوان داستان‌نویس می‌شناسیم، دستی نیز بر نقد دارد و پژوهشگر است. این نویسنده پرکار در سال ۱۳۴۲ در کرمان به دنیا آمد. شاید همین محل تولد و گذراندن دوران کودکی در این منطقه باعث شده که رمان‌ها و نوشته‌های او رنگ و بوی اقلیمی داشته باشند و او را نویسنده‌ای بدانیم که در تالیف رمان‌هایش دغدغه بومی‌گرایی دارد.

بلقیس سلیمانی نویسندگی را حرفه و شغل خودش می‌داند که تمام‌وقت مشغول آن است. با بررسی رمان‌ها و نوشته‌های او به‌راحتی می‌توان دریافت که او روایتگر زندگی زنان و دغدغه‌های ریز و درشت آن‌ها است. از این رو در بیشتر رمان‌هایش، زن‌ها شخصیت محوری دارند و داستان درباره دغدغه‌ها و چالش‌های درونی و بیرونی زندگی آن‌هاست.

در واقع بلقیس سلیمانی به‌گفته خودش، بیشتر درباره چیزهایی می‌نویسند که از آن‌ها شناخت و اطلاعات کاملی دارد. به همین دلیل موضوع رمان‌های او دغدغه‌ها و چالش‌های زنان است و روایتی زنانه دارند. از طرفی دیگر، در برخی رمان‌های او ردپای وقایع سیاسی و تاریخی دهه ۶۰ نیز دیده می‌شود، زیرا به گفته خودش ماجراها و اتفاقات این دهه نیز دغدغه او بوده و درباره آن‌ها شناخت دارد.

  • جایزه ادبی مهرگان در سال ۱۳۸۵
  • جایزهٔ ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵
  • اعطای نشان درجه یک هنری در سال ۱۳۹۵

زندگینامه بلقیس سلیمانی

زندگینامه بلقیس سلیمانی

بلقیس سلیمانی اول اردیبهشت 1342 در کرمان در خانواده‌ای پرجمعیت با پنج خواهر و دو برادر به دنیا آمد. در خانواده‌شان، همیشه صدای شاهنامه و حافظ‌خوانی پدرش بلند بود و عشق به کتاب و داستان‌ها از شب‌هایی که پدر امیرارسلان و حسین کرد شبستری می‌خواند، در دلش جا گرفت. بلقیس سلیمانی در دانشگاه در رشته‌ی فلسفه درس خواند و کارهای مختلفی را تجربه کرد. در رادیو فرهنگ، مدیر گروه مطالعات فرهنگی و فرهنگ عامه شد. مقاله نوشت. در دو فیلم سینمایی بازی کرد. ادبیات درس داد و به نقد و پژوهش ادبی پرداخت.

بلقیس سلیمانی در سال 1368 با مجتبی بشردوست ازدواج کرد. آن‌ها برای زندگی به شمال ایران رفتند. هرچند سبزی و طبیعت شمال را دوست داشتند، پس از مدتی به تهران برگشتند. بلقیس سلیمانی در تمام طول این سال‌ها کار کرد. داستان نوشت و به‌سختی و پس از سال‌ها انتظار، کتاب‌هایش را چاپ کرد، اما تنها یک بار شعر سپید سرود. در طول دوران جنگ خلیج فارس، فرزند کوچکش را در آغوش گرفت و شعری برای کودکان و مادرانی سرود که در این جنگ آسیب دیده‌اند.

بلقیس سلیمانی در سال 1395 موفق به دریافت نشان درجه‌یک هنری شد. این نشان را وزارت فرهنگ و ارشاد بر اساس سوابق هنری به هنرمندانی می‌دهد که تحصیلات دانشگاهی ندارند یا تحصیلات آکادمیکشان با سطح هنری‌شان برابری نمی‌کند. نشان درجه‌یک معادل مدرک دکتری است.

معرفی و دانلود بهترین کتاب‌های بلقیس سلیمانی

بهترین کتاب‌های بلقیس سلیمانی
کتاب بازی آخر بانو (The Last Game of the Lady) در سال 1384 انتشار یافت. این کتاب داستان زندگی دختری به نام گل‌بانو است که در دهه‌ی 60 ایران، در روستایی زندگی می‌کند و در تلاش است تا به دانشگاه راه پیدا کند و زندگی‌اش را به دست خودش بگیرد. اما اتفاقاتی مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد.

کتاب خاله‌بازی در سال 1387 چاپ شد. خاله‌بازی داستان زندگی پرفرازونشیب مسعود و ناهید است؛ زوجی که بچه‌دار نمی‌شوند. مسعود که در عطش داشتن فرزند می‌سوزد، تصمیم می‌گیرد تا با زن دیگری ازدواج کند و بچه‌دار شود.

کتاب سگ‌سالی در سال 1392 منتشر شد. قلندر که دانشجوی دانشگاه تهران است، با سازمان مجاهدین خلق آشنا می‌شود و به آن‌ها می‌پیوندد. اما این همکاری زندگی‌اش را تباه می‌کند و مشکلات بسیاری برایش رقم می‌زند.

کتاب من از گورانی‌ها می‌ترسم در سال 1394 به چاپ رسید. فرنگیس که از شهر کوچک گوران به تهران رفته تا تحصیل و ازدواج کند، حالا دوباره به گوران برمی‌گردد. او در تمام داستان در تلاش است تا ترسش را از سنت‌ها و آیین‌های قدیمی و دست‌وپاگیر کنار بگذارد.

کتاب شب طاهره در سال 1394 انتشار یافت. طاهره در مدرسه‌ی فرزندش، یکی از دوستان قدیمی‌اش را می‌بیند. این دیدار او را دوباره به یاد گذشته می‌اندازد. گذشته‌ای دردناک که با فرار همسرش که عضو سازمانی سیاسی شده بود و دردسرهای پس از آن آغاز شده است.

جوایز و افتخارات بلقیس سلیمانی
کتاب بازی آخر بانو در سال 1385 برنده‌ی جایزه‌ی ادبی مهرگان و جایزه‌ی ادبی اصفهان شد.
بلقیس سلیمانی از نگاه دیگران
سید مهدی شجاعی، نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی، اعتقاد دارد هرچند بلقیس سلیمانی نوشتن را دیر شروع کرده است، از متفکرترین و هدفمندترین نویسندگان و صاحبان اندیشه است.
رامبد خانلری، رمان‌نویس ایرانی، معتقد است که بلقیس سلیمانی داستان‌هایش را بر اساس دو اصل می‌نویسد: جغرافیای داستان و تأثیر اقلیم بر آدم‌ها و دیگری، روابط انسانی و رخدادهایی که در گذشته اتفاق افتاده اما بر زندگی شخصیت‌ها تأثیرگذار است. او به دلیل همین ویژگی‌ها، بلقیس سلیمانی را یکی از بهترین داستان‌نویس‌های ایرانی می‌داند.

بهترین کتاب‌های بلقیس سلیمانی

بهترین کتاب‌های بلقیس سلیمانی

به هادس خوش آمدید
نام رمانِ «به هادس خوش آمدید» برگرفته از افسانه‌ی باکره‌ی زیرزمینی یکی از زیباترین افسانه‌های یونان باستان است. «هادس» الهه‌ی تاریکی و رب‌النوع دوزخ، پرسفون دختر زئوس و دمتر (الهه‌ی حاصل‌خیزی) را می‌رباید و با خود به جهان زیرین می‌برد. از همین نام می‌توان متوجه شد که رمان اشاره‌هایی به اساطیر و کهن الگوها دارد.

رودابه، به جای پسری که خانواده انتظارش را می‌کشیدند، در گوران (نواحی استان کرمان) به دنیا آمد و مادرش با توجه به عرف و عادت حاکم بر طایفه ـ‌ترجیح پسر بر دخترـ ناخرسند شد؛ اما پدرش او را پذیرفت. رودابه در سایه‌ی لطف پدر رشد کرد و برای ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی علوم سیاسی راهی دانشگاه تهران شد.

در تهران به منزل دوست خانوادگی‌شان یوسف شیخ‌خانی می‌رود، مرد چهل و هفت ساله، الکلی و تنهایی که زن و بچه‌اش او را رها کرده و به خارج از کشور رفته‌اند. در آن‌جا از سوی یوسف خان مورد تعرّض قرار می‌گیرد و ناامید از انتقام و متنفّر از همه، به دنیای آشفته‌ی درونش فرو می‌رود. او در سفر ذهنی‌اش به خاطرات کودکی، به دنبال طهارت و معصومیت ازدست‌رفته‌‌اش می‌گردد. بلقیس سلیمانی قصه‌ی این رمان را از دل جامعه‌ای بیرون می‌کشد که آتش جنگ در همه جای آن شعله‌ور است.

من از گورانی‌ها می‌ترسم
ٰ«من از گورانی‌ها می‌ترسم» فضایی بومی و اقلیمی دارد و داستان کشمکش انسان با جامعه است. فرنگیس دخترِ حاج پیله‌وری، کاسب پولدار شهرِ کوچک گوران بوده که برای تحصیل به تهران رفته و با بهرام ازدواج کرده است. آن‌ها دختر و پسری دارند و اکنون چند سال است طلاق گرفته‌اند. فرنگیس به گوران می‌آید تا مانند خواهر و برادرهایش، دو ماه مراقبِ پدر و مادر مریض و برادر عقب‌افتاده‌اش باشد. اکنون با دوستش ژاله خاطرات آن دوران و زندگی در شهرِ کوچک گوران را مرور می‌کنند. فرنگیس با سنت‌های قدیمی مقابله می‌کند و سعی می‌کند بر ترس‌های خود پیروز شود و با پرسش‌های فلسفی مختلفی که در ذهن دارد، زندگی خود را ادامه دهد. ساختار داستان خطی است و در دهه‌ی ۶۰ و زمان حال می‌گذرد.

بلقیس سلیمانی با فلاش‌بک‌های متعددِ گذشته، ترس‌های فرنگیس را واکاوی می‌کند که با عشق و جنایت روبه‌روست و همانند انسان مدرن نمی‌داند چه‌طور تصمیم بگیرد. سلیمانی با تلفیق این دو مضمون آن قدر با توانایی ترس‌های فرنگیس را شرح می‌دهد، آن‌قدر اتفاق‌ها را در دسترس می‌گذارد و آن‌قدر مکان و زمان و آدم‌های گوران را واقعی تصویر می‌کند که با گوشت و پوست می‌توان‌ این ترس و هراس‌ها را احساس کرد و حتی به یادشان آورد.

‏‫بازی عروس و داماد
این کتاب در ۱۰۰ صفحه و با دربرداشتن ۶۳ داستان کوتاهِ کوتاه، نوشته شده است. پایان‌بندی داستان‌ها شوک‌آور و غیرمنتظره هستند. سوژه‌ی اصلی اکثر داستان‌ها مرگ است. گاه اما قتل و جنایت جای مرگ را می‌گیرد و در آمیختن با بهانه‌ای خانوادگی، اجتماعی یا سیاسی مفهومی روانشناسانه را تحویل می‌دهد و خشونتی غریب را تصویر می‌کند. بلقیس سلیمانی در این کتاب آن‌قدر به مرگ و شوخی‌های آن می‌پردازد که گاهی مخاطب را به این گمان می‌اندازد، در زندگی‌اش چقدر با ابعاد آن برخورد داشته است:

«ما می‌دانستیم و مادرمان هم می‌دانست که می‌دانیم که او پدر ۸۵ ساله‌مان را کشته است. همه‌ی ما منتظر چنین روزی بودیم، ‌فقط نمی‌دانستیم کدام شان قاتل خواهد شد و کدام یک مقتول. اگر مادرمان موفق نشده بود، ‌به‌طور حتم پدرمان موفق می‌شد. همه روی مادر را بوسیدیم و در آغوشش گریه کردیم و در چشم‌هایش خواندیم که: کاری نمی‌توانید بکنید .

یک پزشک آشنا گواهی فوت پدر را صادر کرد و مراسم پدر به بهترین صورت ممکن برگزار شد. تکیه کلام مادر در مراسم پدر این بود: بی‌همدم شدم.»

داستان کوتاهِ کوتاه، فشرده‌ترین و شعرگونه‌ترین نوع داستانی است. یک داستان کوتاهِ کوتاه که طرح منسجم، زبان غنی و تصویرپردازی خوب داشته باشد، شاید دشوارترین نوع داستان باشد.

شب طاهره
داستان دلشوره‌های دختر جوانی است به نام طاهره که در دنیای بلقیس سلیمانی، یعنی گوران زندگی می‌کند. پدرش خیراله درگیر بیماری سرطان است. طاهره به عقد پسر عموی خود احمد در می‌آید اما طولی نمی‌کشد که احمد او را ترک می‌کند.

بلقیس سلیمانی در این کتاب به دو زمان حال و آیند‌ه‌ی زندگی طاهره پرداخته است. طاهره مدام در رفت‌وآمد ذهنی میان این دو زمان است. در زمان گذشته، احمد و گوران و تمام خانواده‌ی پدری هستند، و در زمان حال طاهره در کشاکشی عمیق با دو دخترش، الیاس شوهر دومش، مادر شوهرش و البته خودش در ستیز است. دلیل نقل یک موقعیت تراژیک است؛ طاهره برحسب تصادف یکی از دوستان قدیمی خود را هنگام انتخابات انجمن اولیا و مربیان مدرسه‌ی دخترش می‌بیند و به ناگاه تمام خاطرات گذشته‌اش برای او زنده ‌می‌شود. اضطراب و دلشوره در قالب حملات عصبی، طاهره را از پا انداخته و او را وادار می‌کند خاطراتش را به سختی در پیش دیدگان خود مجسم کند.

پیاده
رمانی ناتورالیستی که از ابتدا تا انتها داستانِ انیس است؛ زن جوان ساده‌ای از اهالی گوران که یک سال و نیم است با کرامت، ازدواج کرده و به تهران آمده است. روزی کرامت مردی به اسم هوشنگ را به خانه می‌آورد و می‌گوید قرار است مدتی مهمان‌شان باشد. انیس حس می‌کند حضور هوشنگ در خانه‌ مشکوک است و وقتی مشغولِ زند‌‌‌‌‌‌‌‌گی می‌‌‌‌‌‌‌‌شود شوهرش و دوستِ او که چند روزی میهمان آن‌ها بوده دستگیر می‌‌‌‌‌‌‌‌شوند و همین باعث می‌شود زن را تنها بگذارند. زنِ تنهای بی‌پول که توان بازگشت هم ندارد باید در تهرانِ خاکستری و مرموز سال‌های شصت، خودش و جنین‌ داخل شکم‌اش را سیر کند.

گورانی‌ها هم طردش می‌کنند، چون بدگمان‌اند که بچه‌ی او مال شوهرش نباشد. تنها کسانی که انیس را می‌فهمند و کمکش می‌کنند زن هستند. زن صاحب‌خانه‌شان حاج خانم صفی، بعد زهرا خانم صاحب‌خانه‌ی جدید، ملیحه دانشجوی گورانی که انیس را پیدا می‌کند و سعی می‌کند کمکش کند و زن‌هایی که در خانه‌ی افسر خانم سبزی پاک می‌کنند و با هم درد دل می‌کنند.

راوی دانای کل محدود است و بلقیس سلیمانی به این وسیله نگاه دقیق و عمیقی به شخصیت زن دارد. زن در رمان پیاده شخصیت محوری دارد و در تقابل با مرد نیست بلکه همسو و هم‌جهت با اوست. سلیمانی قصد قهرمان‌پروری زن و دید فمنیستی نسبت به آن ندارد. انیس هرچند ناچار به تلاش برای زنده‌‌‌‌‌‌‌‌ماندن می‌شود اما عملاً در دایره‌‌‌‌‌‌‌‌ای بسته دست‌وپا می‌‌‌‌‌‌‌‌زند و نمی‌‌‌‌‌‌‌‌تواند از آن خارج شود؛ قدرت انتخاب ندارد و دائماً قربانی مناسبات اجتماعی و سیاسی می‌شود. حتی وقتی برای دومین‌بار ازدواج می‌‌‌‌‌‌‌‌کند نیز اتفاقِ بهتری برایش رقم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌خورد.

پایان تلخ رویای بی‌پایان

پایان تلخ رویای بی‌پایان

مروری بر کتاب بی‌پایانی اثر بلقیس سلیمانی
همه چیز از رویای بی‌پایان پری (پریوش)، دختروی برو رودار کرمونی شروع شد. رویای زندگی آرام در روستا و زادگاه بهمن، در کوشک به ارث رسیده به این خان‌زاده. تبدیل عمارت خانِ لنجان به یک اقامتگاه بومگردی تا زندگی بعد از بازنشستگی‌شان را در آن بگذراند. تا بتواند همه را به آن روستای قشنگ و آن عمارت پر از داستان دعوت کنند تا لنجان و لنجانی را بشناسند. آنقدر پری از این رویا برای بهمن گفت تا تبدیل کوشکِ خان‌بابا به اقامتگاه بومگردی رویای بهمن هم شد. بهمنی که آخرین خانِ بازمانده از تبار خان‌ها و بیگ‌های لنجان است.

پری معلم بازنشسته و بهمن همسرش، مهندس بازنشسته سودای زندگی در روستای آرام و زیبای لنجان و پذیرایی از مهمانان در اقامتگاه بومگردیشان را دارند. برنامه ریختند و بیشتر دار و ندارشان را تبدیل به پول نقد کردند و راهی روستای لنجان شدند. به امید بازسازی کوشک و اخذ مجوزهای لازم برای رویایی که در میانه راه تبدیل به بزرگترین کابوس پری می‌شود.

روزها و ماه‌ها در راهروی پر پیچ و خم دهداری پی مجوزها می‌دوند اما بروکراسی‌ها و کاغذبازی‌ها و دغل‌بازی‌ها تمامی ندارد. چرایش را نمی‌دانند اما می‌دانند که کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. همه چیز شبیه یک معماست، عجیب و غریب است. جناب دهدار که فقط اسمش هست اما خودش پیدا نیست و همه کاره آقای سعادت معاون اوست که خیلی هم مرموز است. حتی شاهرخ بیگ یه لا قبای متوهم هم چوب لای چرخشان می‌گذارد.

اما چاره چیست. برای رسیدن به مقصودشان راهی جز همکاری با این آدمها ندارند. هر بار دوز و کلکی جدید سوار می‌شود تا این دو عاشق خسته میانسال عطای بومگردی را به لقایش ببخشند و‌ جور و پلاسشان را جمع کنند و به همان آپارتمان تهران عزیمت کنند. بالاخره سنگپ‌رانی‌ها نتیجه می‌دهد. پری در میانه راه خسته می‌شود و به تهران برمی‌گردد اما بهمن رگ‌خانی‌اش بالا زده؛ تا مجوز بومگردی‌شان را بگیرد. چند روزیست خبری از او نیست. گم می‌شود. پری مطمئن است بلایی سرش آمده. رویای پری رنگ کابوس می‌گیرد. کابوسی که شروع و پایانش لنجان است. دختروی برو رودار کرمونی وجب به وجب لنجان، از کوشکِ خان‌بابا تا راهداری و عمارت شاهرخ بیگ را می‌گردد اما اثری از معشوقش نیست.

نکند آن مردک متوهم اسکیزوفرنی که خودش را اسکنر کبیر می‌دانست و بهمن را به جانشینی‌اش انتخاب کرد؛ بلایی سر شوهرش آورده یا جناب سعادت که معاون مرموز و دغل‌کار راهداری‌ست. پری باید بفهمد بهمن چه بلایی سر همسرش آمده. پی او می‌گردد بلکه کابوس لنجان پایان یابد دریغ از اینکه او و بهمن در کابوس بی‌پایانی گرفتار شدند.

«پابرهنه قدم در کوچه میگذارد. بعد آهسته خم می‌شود کفش‌هایش را می‌پوشد. همان کتانی‌هایی که قرار بود با آنها وزن کم کند، با آنها جوان بماند و همراه بهمن جاده مال‌رو بین لنجان و مارون را صبح زود بروند و برگردند… نرسیده به کوشک، ناگهان زمین و آسمان و سر و رگ‌هایش پر می‌شوند از قدقداس بوقلمون‌های کوشک و بقیه لنجان. بعد سگ‌ها شروع می‌کنند و بعد خرها و گاوها و بعد شغال‌ها و آخر سر خروس‌ها. حتی زوزه گرگ‌ها هم قاتی می‌شود با چیزهای دیگر. چیزی که نمی‌شنود صدای آدمیزاد است که آن را هم، بعد از آن که لته سنگین در هزارساله کوشکِ بیگ‌ها را به داخل هل می‌دهد، می‌شنود. «به‌به، سرکار خانم»

و آن سوتر، در گرگ و میش و مهتاب مسی، دو چشم رنگ به رنگ می بیند و دستی با انگشتر شاهرخ بیگ…»

حالا که همه شک‌های پری درست از آب درآمده، چاره‌ای جز بستن چشم‌هایمان بر روی کابوس واقعی نمی‌ماند. مانند خود او.

رمان بی‌پایانی به قلم بلقیس جانِ سلیمانی، زیبا و روان، داستان پری و بهمن را تعریف می‌کند. از زمانی که خان و خانی بوده تا امروز که آخرین بازمانده‌اش بهمن علاقه‌‌ای به این لقب ندارد. داستان درونمایه‌ای اجتماعی، تاریخی و معمایی دارد. با افسانه‌ها و داستان‌های مادربزرگ‌ها و دایه‌ها آمیخته شده.

شخصیت اصلی داستان، پری عاشق اهل کرمان است و نویسنده خوش ذوق کرمانی تکه‌کلام‌ها و اصطلاحات زیبا و جانداری از زبان کرمانی برای روایتش استفاده کرده و شیرینی جان‌بخشی به داستانش داده. او حوادث را دقیق کنار هم چیده و پری را در موقعیت‌های مرموز و افسانه‌های هولناک قرار داده و به زیبایی حس‌های متناقض او را همچون ترس، خشم، نفرت و عشق را توصیف کرده و مخاطب را با پری همراه و هم‌مسیر می‌کند. بخصوص در بخش انتهایی داستان که بلقیس سلیمانی شگفت‌زده‌مان می‌کند.

📚✨ مقالات پیشنهادی جزوه پرو
برچسب ها
دیدگاه ها

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کابین وردپرس قالب وردپرس آموزش وردپرس