معرفی الکساندر فادایف
پست معرفی الکساندر فادایف ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. الکساندر فادایف نویسندهی روس و یکی از بنیانگذاران اتحادیهی نویسندگان شوروی بود و از برجستهترین نظریهپردازان ادبیات پرولتری بهشمار میآمد. او به موازات نویسندگی، کارمند عالیرتبهی حزب کمونیست بود و در سیاستگذاریهای جامعهی ادبی آن دوران نقش مهمی ایفا کرد. رمانهای «آخرین نفر» و «گارد جوان» از بهترین کتابهای فادایف و درخشانترین آثار ادبیات شوروی محسوب میشوند.
زندگینامه الکساندر فادایف
الکساندر فادایف (Alexander Fadeyev) با نام کامل الکساندر الکساندرویچ فادایف، بیستوچهارم دسامبر سال 1901 در شهر کیمری واقع در استان توور بهدنیا آمد. پدرش الکساندر ایوانوویچ فادایف، معلم روستا بود که بهسبب فعالیتهای انقلابی شغلش را از دست داد. مادرش آنتونیا ولادیمیرونا دستیار پرشک بود. در چهارسالگیِ الکساندر، پدر و مادرش از هم جدا شدند و او با مادرش ماند.
او جوانیاش را در رشتهکوههای اورال و در شرق سیبری گذارند و در شهر ولادیوستوک به تحصیل پرداخت. در سال 1918 وارد حزب بُلشویک شد و در طی جنگ داخلی روسیه به جنبش چریکی علیه مداخلهجویان ژاپنی و ارتش سفید پیوست.
در سال 1922 به نوشتن داستان «سیل (The Flood)» مشغول شد و توانست آن را در سال 1924 منتشر کند. با اینکه داستان «در برابر جریان (Against the Current)» را بعد از داستان سیل نوشت اما زودتر از آن و در سال 1923 منتشرش کرد.
در سال 1926 عضو هیئت اجرایی انجمن نویسندگان پرولتری شد. الکساندر فادایف در سن بیستوششسالگی با تکیه بر تجربیاتش در مبارزات چریکی رمان «نوزده» را که با نام «شکست (The Rout)» نیز شناخته میشود، نگارش و منتشر کرد و در آن مبارزان چریکی را به تصویر کشید. او در سال 1930 بخش اول رمان «آخرین نفر» را به انتشار رساند و تا مدتها روی آن کار کرد. نگارش جلد دوم این رمان دو سال بعد تمام شد و در سال 1940 به چاپ رسید.
اما کارهای سازمانی و اداری، بارها با نوشتنِ این رمان تداخل پیدا کرد و با وجود اینکه فادایف تا پایان عمر روی آن کار میکرد، در نهایت ناتمام ماند. به اعتقاد بسیاری این کتاب یکی از بهترین آثار الکساندر فادایف است و این موضوع که او بیشتر وقتش را بهجای نوشتن برای کسب مقام و مدیریت صرف کرد بسیار جای افسوس دارد.
الکساندر فادایف بعد از اینکه به عضویت هیئتمدیرهی اتحادیهی نویسندگان شوروی درآمد، داستانهای کمتری نوشت. او در سال 1946 دبیرکل و رئیس این اتحادیه شد و تا سال 1954 بر این مسند باقی ماند. او در طی دوران مدیریتش با جدیت از پاکسازی فرهنگی آندری ژدانف، سیاستمدار و ایدئولوگ شوروری، حمایت کرد و حتی شخصاً به بوریس پاسترناک (Boris Pasternak) و میخائیل زوشینکا (M.M. Zoshchenko) از نویسندگان شهیر روسی حمله کرد. در سال 1945 یکی دیگر از کتابهای الکساندر فادایف تحت عنوان «گارد جوان» به چاپ رسید. او در این رمان رخدادهایی واقعی از دوران جنگ جهانی دوم را به رشتهی تحریر درآورد.
الکساندر فادایف یکی از مجاهدان راه استالین بود و او را بزرگترین انسانگرایی معرفی کرد که جهان تابهحال به خود دیده است! در دههی 1940 فعالانه برای نظریهی ژدانف مبنی بر «هنر درست و مورد پذیرش کمونیست در برابر هنر نادرست» که به «دکترین ژدانف (Zhdanovshchina)» معروف بود، تبلیغ میکرد. از این رو با انتقادها و آزار و اذیتهای مختلف، بسیاری از نویسندگان و آهنگسازان برجستهی اتحاد جماهیر شوروری را تحت فشار میگذاشت.
با این حال دوستی نزدیکی با میخاییل شولوخف داشت. در سال 1946 الکساندر فادایف با نگارش کتابی تحت عنوان «لنینگراد در روزهای محاصره (Leningrad in the Days of the Blockade)» از شرایط هولناکی گزارش ارائه داد که مردم لنینگراد (سنپترزبورگ امروزی) در طی جنگ جهانی دوم در محاصرهی نیروهای آلمانی و فنلاندی پشت سر گذاشتند.
سالهای پایانی زندگی الکساندر فادایف
الکساندر فادایف در آخرین سالهای زندگی دچار بیماری عصبی شد و با مصرف بیش از حد الکل به آن دامن زد. به اعتقاد برخی، این مشکلات عصبی در پی محکومیت استالینیسم در جامعه و افزایش طرفداران خروشچف برای او ایجاد شد. این نویسندهی روس در نهایت در روز 13 مه 1956 با شلیک گلوله به قلبش، به زندگی خود پایان داد. این خودکشی متعاقب اختلافاتش با شولوخف و دریافت انتقادات و سرزنشهایی که در کنگرهی بیستم حزب در مورد وضعیت نابهسامان ادبیات شوروری به او وارد شده بود، رخ داد.
او در یادداشتی که از خود به جا گذاشته بود نگرش منفیاش را نسبت به رهبران گذشته و حال شوروری ابراز کرده بود. الکساندر فادهیف در این یادداشت به استالینیستها حمله کرد و مدعی شد آنها بهترین نویسندگان شوروی را از بین بردند.
او در بخشی از این نامه چنین نوشته بود: «آنها ما [نویسندگان] را تا حد یک کودک پایین آوردند، نابودمان کردند و از نظر ایدئولوژیک مورد تهدید قرار دادند و آن را روح حزب نامیدند.» او همچنین اعضای جدید رهبری اتحادیهی جماهیر شوروری را هم مورد حمله قرار داد و آنها را افرادی بیسواد خواند. الکساندر فادایف دو روز پس از مرگ، در گورستان نوودویچی در مسکو به خاک سپرده شد.
بهترین کتابهای الکساندر فادایف
کتاب گارد جوان (The Young Guard): آلکساندر فادیف در این رمان تاریخی به روایت سلسلهای از درگیریها میان نیروهای روسی و آلمانی در طی جنگ جهانی دوم میپردازد. قوای روس پیروزی خود را در این نبرد مدیون گروهی بهنام گارد جوان بود. این گروه زیرزمینی بیآنکه تحت سازماندهی دولت باشند با جسارت و ابتکارشان توانستند بر نیروهای نازی غلبه کنند. فادایف با قلم توانای خود و با به تصویر کشیدن صحنههای تکاندهنده از این جنگ خونبار به ستایش شجاعت، تهور و اتحاد میپردازد.
کتاب آخرین نفر (The Last of the Udege): رمان آخرین اودگه که فرهاد غبرایی، مترجم سرشناس ایرانی، آن را به آخرین نفر ترجمه کرده است، سرگذشت تأثیرگذار قبیلهی اودگه را روایت میکند. قبیلهای که روسیهی تزاری در پی نابودی آنها بود. ماجرای این رمان در بهار و تابستان سال 1919 میگذرد، دورانی که در آن مردم روسیه انقلاب اکتبر را پشت سر گذاشته و در حال دستوپنجه نرم کردن با وقایع سیاسی و اجتماعی پس از آن بودند.
کتاب نوزده (The Nineteen): این کتاب نیز مانند اغلب آثار آلکساندر فادیف به مرور وقایع سیاسی روسیه میپردازد. نویسنده در این رمان مبارزات نوزده مبارز ارتش سرخ را که بین ارتش سفید و ژاپنیها به دام افتادهاند، به تصویر میکشد. رمانی که همچنان بهعنوان اثری برجسته در ادبیات مدرن روسیه شناخته میشود.
اقتباسهای سینمایی و فرهنگی از آثار الکساندر فادایف
در سال 1948 سرگئی گراسیموف بر اساس رمان گارد جوانِ آلکساندر فادیف فیلمی با همین نام را روی پردهی سینما برد.