توضیحات
کتاب در قفل شده فریدا مک فادن PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، کتاب در قفل شده رمانی خواندنی در ژانر معمایی و جنایی است که توسط فریدا مک فادن، نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز، به رشتهی تحریر درآمده است.
ماجرای جنایتهای یک مرد محترم را از زبان فرزندش بیان میکند. مردی که پشت نقابِ شهروندی وظیفهشناس و قانونمدار، چهرهی یک قاتل سریالی را پنهان دارد و در زیرزمین خانهاش بدن دستکم هجده زن را در طی بیست سال مثله و مخفی کرده است.
یک درِ همیشه قفل شده، مانند تمام آن درهایی که در فیلمها و سریالها دیدهایم. وجود دری که همیشه قفل است، شاید موضوع چندان مهمی هم به نظر نیاید.
شاید یک انبار خاک خورده پر از وسایل بهدردنخور باشد، شاید هم اتاقی پر از رمز و راز و برملاکنندهی رازهایی مگو، اما به هر صورت تخیل و کنجکاویِ ذهنهای بیدار را همیشه قلقلک خواهد داد.
ماجرای کتاب در قفل شده (The Locked Door) به بیستوشش سال پیش برمیگردد. خانوادهی نیرلینگ بیخبر از همه جا در حال گذران زندگی بودند تا زمانی که یک در قفل شده باز شد و زندگیِ این خانواده را برای همیشه تغییر داد.
آرون نیرلینگ، یک مرد محترم، یک پدر مهربان و همسری اهل خانواده بود که هرگز در زندگیاش به کوچکترین بیقانونی و خلافی دست نزد، اما ناگهان مشخص میشود که رازی بزرگ را پشت در بستهی کارگاه زیرزمینیاش پنهان کرده است!
روزی که آن در گشوده و راز هولناکش برملا شد ، مردم شهر آرزو میکردند که کاش هرگز این مردم محترم را نمیشناختند. با باز شدن آن در شوم، بقایای جسد زنی بیستوپنج ساله کشف شد و ماجرا در همین جا خاتمه نیافت.
استخوانهای هفده زن دیگر نیز در صندوق موجود در زیرزمین پیدا شد. زنهایی که بیش از ده سال و حتی شاید بیست سال از گم شدنشان میگذشت. این کشف، نقاب وظیفهشناسی را از چهرهی آرون نیرلینگ کنار زد و او را به یکی از مخوفترین قاتل سریالیهای تاریخ تبدیل کرد.
نگران نباشید! هنوز وارد داستان اصلی نشدهایم. ماجرای اصلی ده سال بعد از این دستگیری و اجرای حکم حبس ابد آرون نیرلینگ آغاز میشود. از نسل بعدیِ خانوادهی او؛ یعنی فرزندش. فرزندی که او را یک دیوانه، یک هیولا مینامد.
کتاب در قفل شده، تریلری دیگر از قلم جذاب و پرکشش فریدا مک فادن (Freida McFadden)، نویسندهی مشهور و پرفروش آمریکایی است. رمانی در ژانر معمایی و جنایی و با رویکردی روانشناختی که آنقدر ماهرانه ذهنتان را درگیر میکند، قطعا سرجایتان میخکوب میشوید.
همانطور که گفتیم، داستان کتاب از زبان فرزند این قاتل سریالی بیان میشود. رخدادهای حال و خاطرات گذشته دائماً در هم میپیچیند و روایت، میان حال و گذشته در رفت و آمد است که همین مسئله بر جذابیت قلم فریدا مک فادن میافزاید و رازها و تروماهای ذهنی نورا را واضحتر به تصویر میکشد.
ده سال بعد از دستگیری آرون نیرلینگ و حبس او در یک زندان فوق امنیتی، دختر او نورا، جراح حاذقی شده است که برای داشتن یک زندگی معمولی، ابعاد زیادی از زندگیاش را از دیگر پنهان میکند. نورا دائماً با مسئلهی پدرش در جدال است و تلاش برای فراموشی، فایدهی چندانی برایش ندارد.
هیچ کس نمیداند که او دختر همان قاتل سریالی بیرحم است، به جز یک نفر. و در اثر اتفاق ناگواری، این شخص، پای نورا را به ماجرایی باز میکند که شاید بیانصافی در حق آدمی همچون نورا باشد!
کتاب در قفل شده، رمانی خوشخوان و مهیج است که توسط مریم علیزاده میلانلو به فارسی برگردانده و به کوشش انتشارات کتاب کوله پشتی به انتشار رسیده است.
مطالعهی این کتاب به علاقهمندان کتابهای ژانر معمایی و جنایی و همچنین خوانندگان کتابهای فریدا مک فادن پیشنهاد میشود.
برشی از کتاب در قفل شده :
صبح روز بعد ساعت شش از خواب بیدار میشوم. همه در خانه خوابند. من هم دیشب زیاد نخوابیدم، بیشتر در جایم غلت زدم. بعد از نوشیدن آنهمه آب باید دستشویی هم میرفتم. اما این تنها دلیلی نبود که نمیتوانستم بخوابم.
وقتی به طبقهی پایین میروم، اولین کاری که میکنم امتحان کردن درِ زیرزمین است که مثل همیشه قفل است.
به درِ قفلشده خیره میشوم. شاید تمام آن چیزها را تصور کردهام. پرسه زدن در زیرزمین. قفس گوشهی آن. صدای جیغ خفهای که از داخل قفس میآمد. بوی گندیدهای که در تکتک شکافهای آنجا رسوخ کرده بود. گوشم را به در فشار میدهم. چیزی نمیشنوم.
حتی بوی پوسیدگی هم ظاهراً از بین رفته است و حالا دوباره فقط بوی اسطوخودوس میآید. به اتاق نشیمن میروم و روی کاناپه ولو میشوم و کنترل را برمیدارم و تلویزیون را روشن میکنم. این بار شبکهی خبر را تماشا میکنم.
حدوداً بعد از بیست دقیقه خبری پخش میشود. مندی جوهانسون بیستوپنجسالهی اهل سیاتل از یک هفته و نیم گذشته گم شده است. نامزدش گزارش کرده که او بعد از اینکه شب برای دویدن از خانه خارج شده برنگشته است.
از آن موقع هم هیچکس از او خبر ندارد، اما تحقیقات ادامه دارد. بعد تصویر مندی جوهانسون روی تلویزیون نقش میبندد. او واقعاً زیباست. پوست شیریرنگ با چشمهای آبی درشت و موهای بلند تیره دارد. در عکس نصفهونیمه میخندد و آدم خوبی به نظر میرسد.
چشمهایم را میبندم. هنوز میتوانم به یاد بیاورم که وقتی ملافه را از روی قفس درون زیرزمین کشیدم آن چشمهای آبی چطور به بیرون نگاه میکردند.
رؤیا نبود. بود؟
📙💌فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب مغاک تیره تاریخ مزدک بامدادان PDF
⭐⭐⭐⭐⭐
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.