معرفی گابریل گارسیا مارکز
پست معرفی گابریل گارسیا مارکز ، توسط سایت دانلود کتاب برای شما عزیزان تهیه شده است. گابریل گارسیا مارکز (Gabriel José García Márquez)، ملقب به گابو، در سال 1927 در شهر کوچک آرکاتاکا واقع در منطقهای گرمسیری در شمال کلمبیا به دنیا آمد. هشت سال اول زندگیاش را با والدین مادر گذراند. پدربزرگش، سرهنگ نیکلاس مارکز، کهنهسرباز جنگی داخلی در آغاز قرن بود.
رسوایی قرن و دیگر نوشتهها | سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی |
یادداشتهای روزهای تنهایی | بوی خوش گواوا |
زندهام که روایت کنم | زیباترین غریق جهان |
گزارش یک آدمربایی | خاطرات روسپیان غمگین من |
ژنرال در هزار توی خود | عشق سالهای وبا |
گزارش یک مرگ | پاییز پدرسالار |
صدسال تنهایی | ساعت شوم |
گابریل گارسیا مارکز به کالج یسوعیها رفت و سپس شروع به خواندن حقوق کرد، اما بهزودی تحصیلاتش به خاطر کار روزنامهنگاری قطع شد. گرچه مارکز تحصیلاتی بالاتر از حد متوسط داشت، در بزرگسالی مهمترین منبع ادبی خود را داستانهایی میدانست که پدربزرگش از آرکاتاکا و خانوادهاش به او گفته بود.
گابریل گارسیا مارکز که پیش از رسیدن به شهرت ادبی از طریق روزنامهنگاری امرار معاش میکرد، به عنوان خبرنگار در پاریسِ دههی 50 بر دانستههایش افزود و بسیاری از آثار ادبیات آمریکا را، برخی به ترجمهی فرانسوی، مطالعه کرد.
گابریل گارسیا مارکز در اواخر دههی 50 و اوایل دههی 60 در بوگوتا، کلمبیا، و سپس در نیویورک برای سرویس خبری «پرنسا لاتینا» کار میکرد. این سرویس خبری از سوی فیدل کاسترو، رهبر کوبا، ایجاد شده بود. گابو در ادامه به مکزیکوسیتی نقل مکان کرد و در آنجا «صد سال تنهایی» را نوشت که شهرت و ثروت برایش به ارمغان آورد. از سال 1967 تا 1975 در اسپانیا اقامت کرد. همزمان خانهای در مکزیکوسیتی و آپارتمانی در پاریس داشت اما زمان زیادی را در هاوانا و در عمارتی گذراند که کاسترو برای این حامیاش فراهم کرده بود.
گابریل گارسیا مارکز در سال 1982 جایزهی نوبل ادبیات را از آن خود کرد و چهارمین نویسندهی لاتینتباری شد که به این افتخار دست یافته است. اینچنین نام او در کنار اسطورههایی ادبی چون گابریلا میسترال، پابلو نرودا و میگل آنخل آستوریاس قرار گرفت.
گابریل گارسیا مارکز دو سال آخر عمر خود را با بیماری فراموشی دستوپنجه نرم کرد و در آوریل 2014 در خانهی خود در مکزیکوسیتی چشم از جهان فرو بست. بعدها پسرش، رودریگو گارسیا، کتابی با نام «گابو و مرسدس؛ یک بدرود» نوشت و در آن از واپسین روزهای زندگی پدر و مادرش گفت و وجهی دیگر از زندگی این نویسندهی برجستهی ادبیات آمریکای لاتین را آشکار کرد.
در سالهای پایانی زندگی و به مرور زمان خلاقیت و توان نویسندگی مارکز رو به کاهش گذاشت. او برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من چاپ 2004 حدود ده سال وقت صرف کرد. او در ژانویه 2006 اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست دادهاست.
میراث او مجموعه بزرگی از کتابهای داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی مینماید. همه داستانهای وی به گونهای نوشته شدهاند که از نظر گوناگونی و جاذبه غریبشان فقط میتوان آنها را با کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد. آخرین اثری که از او منتشر شد، کتابی به عنوان نیامدم که سخنرانی کنم است که 22 سخنرانی او را در بر میگیرد که به مناسبتهای گوناگون در سراسر جهان ایراد کرده است.
پزشکان در سال 2012 اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شدهاست.
بهترین کتابهای گابریل گارسیا مارکز :
- کتاب صد سال تنهایی (One Hundred Years of Solitude): این رمان که شاهکار گابریل گارسیا مارکز و برجستهترین نمونهی سبک رئالیسم جادویی او به شمار میآید در سال 1967 به زبان اسپانیایی منتشر شد. چاپ اول کتاب 8000 نسخه بود که جملگی در همان هفتهی اول به فروش رفت. بسیاری رمان صد سال تنهایی را شناختهشدهترین اثر مارکز میدانند. صد سال تنهایی تا به امروز به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده است.
- کتاب پاییز پدر سالار (The Autumn of the Patriarch): یکی از پیچیدهترین و جاهطلبانهترین آثار گابریل گارسیا مارکز که در سال 1975 منتشر شد. سبک رمان رئالیسم جادویی است. داستان در پاراگرافهای بلند و جملاتی گسترده و طولانی نوشته شده است و خواننده افکار شخصیت اصلی را از طریق جملاتی پرپیچوتاب پی میگیرد، افکاری که یأس و تنهایی او را منتقل میکنند.
- کتاب گزارش یک مرگ (Chronicle of a Death Foretold): کتاب در سال 1981 به زبان اسپانیایی منتشر شد. گابریل گارسیا مارکز در این رمان، با الهام از وقایع زندگی برادرخواندهی خود، با رویکردی شبهروزنامهنگارانه، داستان قتلی را روایت میکند و بر خلاف جریان قالب رمانهای پلیسی، نه به دنبال چگونگی قتل که در پی کشف این معماست که چرا کل شهر اجازه داده است که این قتل رخ دهد بدون آنکه تلاشی جدی برای جلوگیری از آن داشته باشد یا به قربانی هشدار دهد.
- کتاب عشق در زمان وبا (Love in the Time of Cholera): رمانی عاشقانه که در 1985 به زبان اسپانیایی روانهی بازار شد. داستان در کلمبیای سالهای 1875 تا 1924 میگذرد و مفاهیمی چون شور، عشق، پیری و مرگ دستمایهی خلق آناند. در سال 2007 فیلمی بر اساس این رمان با همین نام و به کارگردانی مایک نیوول در هالیوود ساخته شد.
- کتاب ژنرال در هزارتوی خود (The General in His Labyrinth): گابریل گارسیا مارکز در این رمان تاریخی که در 1989 منتشر شد روایتی خیالی از هفت ماه آخر زندگی سیمون بولیوار، فرمانده انقلابی و سیاستمدار کلمبیایی، به دست میدهد. او با شکستن تصویر قهرمانانهی سنتی از بولیوار، مردی بیمار و خستهروان را به تصویر میکشد. این کتاب تا کنون به بیش از 20 زبان ترجمه شده است.
سبک نگارش و دیدگاههای گابریل گارسیا مارکز :
گابریل گارسیا مارکز در بیشتر آثارش از شیوههای بینامتنیت و تعلیق استفاده میکند. مضامینی که او اغلب به سراغشان میرود عبارتاند از:
- تنهایی
- خشونت سیاسی
- ماهیت زمان برای انسان
تحلیل سبک مارکز کار سادهای نیست چرا که او در آثارش از سبکی به سبک دیگر حرکت میکند اما سبکی که به شکلی غیرقابلانکار تقریباً در تمام نوشتههای او وجود دارد رئالیسم جادویی است. این سبک همآمیزی واقعیت، تاریخ و افسانه است. دنیایی که در عین واقعی بودن روابط علت و معلولی مختص به خود را دارد. گابریل گارسیا مارکز در کتاب صد سال تنهایی نهایت چیرهدستی را در این سبک به نمایش درآورد.
در رمانهای گابریل گارسیا مارکز داستان شخصیتهای متعدد در دورههای زمانی طولانی پی گرفته میشوند. در این نوع آثار نویسنده نیاز دارد تا برای توضیح بهتر نوشتهی خود ارجاعاتی ارائه دهد. مارکز این کار را با بهکارگیری شیوهی بینامتنیت انجام میدهد، شیوهای ادبی که در آن نویسنده به دیگر آثار داستانی یا رویدادهای تاریخی ارجاع میدهد.
ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی دو نویسندهای هستند که بیشترین تأثیر را بر گابریل گارسیا مارکز داشتهاند. گرچه او دربارهی تجربهی خواندن «مسخ» فرانتس کافکا است که میگوید: «با خواندن اولین خط به خود گفتم نمیدانستم کسی اجازهی نوشتن چنین چیزهایی را دارد. اگر میدانستم خیلی پیشتر شروع به نوشتن کرده بودم.»
جوایز و افتخارات گابریل گارسیا مارکز :
- جایزهی نوبل ادبیات سال 1982
- جایزهی بینالمللی نوئستات برای ادبیات (Neustadt International Prize for Literature) سال 1972
- جایزهی رومولو گایهگوس (Rómulo Gallegos) در سال 1972 برای رمان صد سال تنهایی
- در سال 1980 به مارکز جایزه مشترک ثروت خدمات برجسته برای دستاوردهای برجستهی او در ادبیات اهدا شد.
جملات برگزیده گابریل گارسیا مارکز :
- برای من کافی است که مطمئن باشم من و تو در این لحظه وجود داریم. (کتاب صد سال تنهایی)
- همیشه چیزی برای عشقورزی باقی میماند. (کتاب صد سال تنهایی)
- انسانها یک بار و برای همیشه در روزی که مادرشان آنها را میزاید به دنیا نمیآیند، بلکه زندگی آنها را بارها و بارها مجبور میکند که خود را به دنیا آورند. (کتاب عشق در زمان وبا)
- مهم نیست چه پیش میآید، کسی نمیتواند خاطرهی رقصهایتان را نابود کند. (کتاب خاطرهی دلبرکان غمگین من)
گابریل گارسیا مارکز در میان ایرانیان :
گابریل گارسیا مارکز در ایران نویسندهی شناختهشدهای است :
- عباس معروفی او را معروفترین نویسندهی خارجی در ایران میداند و این محبوبیت را به دلمشغولیاش به موضوع «جادو» نسبت میدهد. از نظر معروفی، مارکز در درهمآمیزی واقعیت و جادو مشابه عطار نیشابوری عمل میکند، آنجا که از منصور حلاج روایت میکند که «او یک سال مقابل کعبه ایستاد و عقرب در جانش لانه کرد».
- بهمن فرزانه در سال 1354 با ترجمه صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکِز را به کتاب خوانان ایرانی معرفی کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبرو شد و نویسنده آن در ایران به محبوبیت فراوان رسید.
- تقریباً همه آثار داستانی مارکز و بیشتر آنها بیش از یک بار به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند. برخی از داستانهای او مانند رمان عشق در سالهای وبا» با سانسور به بازار آمده و صحنههای اروتیک آن حذف شد. خوانندگان ایرانی آثار مارکز را دنبال میکنند و برخی نویسندگان به تأثیر از سبک واقعگرایی جادویی منسوب به او کتاب مینویسند.
- آخرین کتابهای مارکز در حوزه رمان روسپیهای غمزده من (باز هم با حذف برخی از صحنهها) و خودزندگینامهٔ او به عنوان زیستن برای نوشتن آخرین کارهایی هستند که از مارکز در ایران منتشر شدهاند. کتاب گزارش یک آدمربایی (1996) نیز در ایران کاملاً شناخته شدهاست. به ویژه از زمانی که میرحسین موسوی از رهبران اصلی جنبش سبز درونمایه آن را برگردانی واقعی از سرگذشت خود و همفکران خود دانست.
- محمد علی سپانلو نیز معتقد بود آشنایی خوانندگان فارسی با آثار مارکز «زلزلهای در ادبیات ما به وجود آورد».
پایان زندگی گابریل گارسیا مارکز :
مارکز در 17 آوریل 2014 در سن هشتادوهفتسالگی و بر اثر ذاتالریه در مکزیکوسیتی درگذشت. خوان مانوئل سانتوس، رئیس جمهور کلمبیا، دوران پس از مرگ مارکز را «صد سال تنهایی و اندوه» و خود مارکز را بزرگترین نویسندهی کلمبیایی تمام دوران خواند.