توضیحات
کتاب آشغالدونی غلامحسین ساعدی PDF توسط وب سایت جزوه پرو برای شما عزیزان تهیه شده است ، آشغالدونی” داستانی است به قلم “غلامحسین ساعدی” که از دریچه ی نگاه اول شخص بیان می شود.
این شخص علی است که پسری نوجوان و شهرستانی بوده و همراه پدرش به تکدی گری می پردازد. شخصیت دیگر داستان یک دلال خون فروش است که علی و پدرش حین گدایی به طور اتفاقی با او برخورد می کنند.
او خون فقرا را در ازای پول دریافت می کند و حالا علی که حدودا هفده سال دارد ، به همراه پدر بیمارش به محل خونگیری می رود تا خونشان را بفروشند.
علی خون می دهد اما پدرش به دلیل بیماری نمی تواند و به پیشنهاد همان دلال به بیمارستانی می روند که همه چیز را برایشان تغییر خواهد داد. علی پس از ورود به محیط بیمارستان و آشنایی با پرسنل آنجا ، کارهایی برای خودش دست و پا می کند که هر روز بیشتر او را از آن نوجوان فقیر و ساده به فردی تبهکار تبدیل می کند.
او به دختری به نام زهرا دل می بازد و کم کم با فروش غذای دزدیده شده از بیمارستان ، بردن فقرا برای فروختن خون و خبرچینی برای مامورهای امنیتی ، روز به روز بیشتر در این منجلاب که نامش “آشغالدونی” است فرو می رود.
کتاب آشغالدونی متشکل از سه داستان کوتاه است :
- زنبورک خانه: ماجرای پیرمردی با سه دختر دم بخت و پسر جوانی که به اصرار پیرمرد مهمان خانه می شود.
- سایه به سایه: ماجرای مردی که به عنوان پادو پیش زنی زندگی می کند و پولی که به طور اتفاقی بدست می آورد و ماجراهایی که برایش رخ میدهد.
- آشغالدونی: ماجرای پسر نوجوان و پدری بی خانمان است که در پی حادثه ای در نزدیکی بیمارستانی زندگی کرده و به تدریج وارد آن محیط می شوند . اتفاق هایی که در آنجا رخ می دهد و حوادثی که در پی آن است بقیه ماجرا را تشکیل می دهد.
معرفی غلامحسین ساعدی:
غلامحسین ساعدی (زادهٔ 24 دی 1314، تبریز – درگذشتهٔ 2 آذر 1364، پاریس) با نام مستعارِ گوهرِ مراد ، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز مینوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامه نویسان زبان فارسی به شمار می رفت.
ساعدی در ادبیات و اندیشهٔ سیاسی از پیروان جلال آل احمد بهشمار میرفت و از اوایل تشکیل کانون نویسندگان ایران بدان پیوست؛ ولی عمرش دیری نپایید،
پس از انقلاب 1357 از راهِ پاکستان به فرانسه گریخت ، و سال 1364 در پاریس جان سپرد ، و در گورستان پرلاشز ، با تشییع جمع بزرگی از ایرانیان پاریس ، به خاک سپرده شد.
برشی از کتاب آشغالدونی غلامحسین ساعدی :
عصری بابام حالش خوب نبود ، پای دیوار دراز کشیده بود و بریده بریده نفس می کشید. بعد چند بار بالا آوردن ، رنگش برگشته، زرد شده بود ، پای چشم هاش باد کرده بود ، پلک هاش می لرزید و دست هاش بی خودی تکان می خورد.
من نشسته بودم کنار جدول خیابان اوقاتم تلخ بود ، حوصله نداشتم ، منتظر بودم بابام خواب بره، بلند شم و سری به خیابان روبروئی بزنم که پر دار و درخت بود و رفت و آمد زیادی داشت.
که صدای زهرا رو شنیدم. پشت نرده ها ایستاده بود و با نیش باز منو می پایید. بلند شدم و جلو رفتم. با صدای لوسی پرسید: «چه کار می کردی؟» گفتم: «هیچ کار.» دست منو گرفت تو مشتش و گفت: «حوصله ت سر رفته؟» جواب ندادم دستمو عقب کشیدم. دوربرشو نگاه کرد و گفت: «می خوای بیای تو، مریضخونه رو تماشا کنی؟» گفتم: «آره که می خوام.»
📙💌 فایل های پیشنهادی جزوه پرو :
دانلود کتاب کلیله و دمنه منظوم ماگالی تودوا PDF
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.